دیدن سکس مامان و بابام

1396/08/29

سلام بچه که بودم یادمه با مامانم که بیرون میرفتم هرکی از کنارمون رد میشد اگه یه تیکه به ماامانم نمینداخت حداقل چهارچشمی زل میزد بهشو حسابی دید میزدش از بس که اندامش هوس انگیز بود مامانم یه زن قد بلند بود قدش از بابام بلندتر بود و کون و پستونای بزرگی داشت با اینکه اون موقع چادر سرش میکرد ولی بزرگی سینه هاس کامل ازیر چادرم معلوم بود کونش که بماند تازه خودش هم از روی عمد طوری چادر سرش میکرد که بیشتر برامدگیهای بدنشو نشون بده من تازه دوازده سالم شده بود دیگه کامل چشم و گوشم باز شده بود از گوشه کنار و بچه ها همبازیا میشنیدم که پشت سر مادرم صحبتایی میکنن که اره الهه خانم ال و بل . . . حرفای خوبی نبود اعصابم خورد میشد همش توی دلم به بابام بد بیراه میگفتم که چرا جلوی مامانمو نمیگیره و هزارتا چرای دیگه . . . تا اینکه یروز خیلی اتفاقی جواب سوالمو گرفتم جمعه صبح زود رفتم مدرسه قراربود روز تعطیل اردو ببرنمون کوه رسیدم مدرسه بچه ها اومدن یک ساعتی علاف شدیم تا اینکه مدیر اومد گفت اتوبوس خراب شده اردو کنسله برگردید خونه هاتون ساعت هفت صبح بود رسیدم خونه مامانو بابام خواب بودن برای اینکه بیدار نشن اروم اروم رفتم توی اتاقم خوابیدم . خوابم برده بود که با صدای ماامانم که داشت با بابام صحبت میکرد بیدار شدم . حواسشون نبود که من توی اتاقم فکر میکردن رفتم اردو . اروم رفتم پشت در در نیمه باز بود توی هال بودن ماامانمو دیدم که بابامو خوابونده بود روی زمین و دراز کشیده بود روش بابام میگفت الهه تورو خدا بسه دیگه ولی مامانم با خنده میگفت من تازه شروع کردم دلم برای بابام سوخت چون میخواست از زیر مامانم بلند بشه ولی زورش نمیرسید طبیعیم بود یه مرد پنجاه کیلویی با یک و شصت قد چطور میخواست حریف زنی ده سانت بلندتر از خودش بود و حداقل نود کیلو وزنش بود بشه مامانم بزور شرتشو بابامو کشید پایین از دیدن کیر بابام تعجب کردم اندازه من بود شایدم کوچکتر مامانم بهش میگفت هسته خرما و میخندید با تحقیر کردن بابام حال میکرد سینه هاشو میمالید توی صورت بابام بعضی وقتا اجازه میداد که بابام از زیرش فرارکنه ولی دوباره گوشه هال گیرش مینداخت بابام همه زورشو میزد ولی مامانم با یه حرکت دوباره میخوابوندش روی زمین مجبورش کرد کسشو لیس بزنه یه زن حشری قد بلند درشت هیکل افتاده به جون بابای ریزه میزه من .خلاصه کنم براتون که بعد یه ساعت که مامانم ارضا شد ول کرد بیچاره بابامو . بابام نای تکون خوردن نداشت خودشم میدونست که ماامانم هر ازچندگاهی زیرابی میره ولی خب چکار مییتونست بکنه منم با دیدن سکس اونروزشون جواب سوالمو گرفته بودم

نوشته: علی


👍 0
👎 1
24127 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید