آموزش با سکس (۲)

1399/09/17

...قسمت قبل

با طنابا وارد اتاق شدم. تم اتاقش کرم قهوه ای بود و یه پنجره ی بزرگ داشت. تختش زیر پنجره بود و اون طرف اتاقم کمد و میز آرایش و ایناش. هیوا رو تختش نشسته بود و داشت با گوشیش ور میرفت. موهاش خیلی دلبر شده بود. دلم میخواست توشون دست بکشم. یه صحنه ای تو ذهنم شکل گرفت؛ موقعی که داره کسمو میخوره دستمو بذارم رو سرش، انگشتامو ببرم لای موهاش و سرشو به کسم فشار بدم… ولی الان برنامه ی دیگه ای براش داشتم.
بالاخره سرشو بالا آورد و منو دید. با تعجب طنابارو نگاه کرد و گفت: اینا چین؟
_سورپرایزن دیگه.
سوالی نگام کرد. چیزی نگفتم. یکم جلوتر رفتم، واکنشی نشون نداد. بازم رفتم جلوتر… چشماش تو چشمام قفل‌ شده بود. چند سانت بیشتر با هم فاصله نداشتیم، نمیدونستم بوسش کنم یا نه. یه دفعه خودش بدون اینکه چشماشو ببنده و ارتباط چشمیمون رو قطع کنه سرشو آورد جلو، لبامو بوسید. اولش یه بوسه ی کوتاه بود و بعد که دید من راضیم، دوباره بوسیدم. کم کم بوسه هامون تبدیل به لب گرفتن شد. لب پایینشو کشیدم تو دهنم و مکیدم. بعد اون زبونشو وارد دهنم کرد و باهاش زبونمو لمس کرد. احساس خیلی خوبی داشتم. احساس میکردم زبون و دهنمون با هم یکی شده، حتی آب دهنمون رو هم با هم شریک شده بودیم. یکی از دستاشو گذاشت روی سینم و یکم فشار داد. خیلی خوشم اومده بود. تا قبل از اون هیچ وقت با هیچ کسی رابطه برقرار نکرده بودم، برای همین لذتش برام خیلی عجیب و دوست داشتنی بود. با دستش شروع به مالیدن سینم کرد، اون یکی سینمم گرفت و همزمان دوتاشو مالید. لب گرفتنمون کمرنگ شده بود. اومدم دستمو ببرم سمت سینه هاش که وجود طنابو حس کردم و یادم اومد چه نقشه ای داشتم. یه ذره صورتمو کشیدم عقب، تو چشماش خیره شدم و گفتم: میخوام یه کاری کنم. هر‌ جا بدت اومد بی رو در واسی بهم بگو خب؟
به نشونه ی باشه پلک زد. دستاشو از رو سینه هام برداشتم و گفتم: بخواب روی تخت. با همون لباساش خوابید.
روی تخت رفتم و یه پامو گذاشتم این طرفش، یه پامو اون طرفش. تیشرتشو آروم آروم درآوردم. بعد بلند شدم و شلوارشم درآوردم، این دفعه با سرعت بیشتری این کارو کردم تا هیجانی تر بشه. حالا لخت با یه سوتین و شورت مشکی جلوم دراز کشیده بود. توجهم به خالای روی شکمش جلب شد. چقدر خال داشت این دختر… زیبا خانوم. چشام آروم اومدن پایین تر و متوجه شدم دو تا خال هم روی رون راستش داره. طنابو با قیچی ای که تو کتابخونه ی اتاقش بود نصف کردم. بعد سمتش رفتم، دستاشو که کنارش روی تشک گذاشته بود با ملایمت گرفتم. آوردمشون بالا و با طناب به بالای تخت بستم. بالای تختش فلزی بود و جای بستن داشت. آروم بستم که اذیت نشه. دلم میخواست پاهاشم ببندم ولی جایی نبود. بیخیال شدم، همین جوری هم میتونستم کارمو بکنم. قیچیو روی پا تختی گذاشتم و شروع به بوسیدنش کردم. به ترتیب خالاشو میبوسیدم و میومدم پایین. گونش، کنار لبش، نزدیک سینش، شکمش، بالای شورتش، رونش، ساق پاش… تحریک شده بود و یکم نفسش تند شده بود. از رو تخت بلند شدم، لباسامو درآوردم. حالا منم فقط شورت و سوتین داشتم. چرخی جلوش زدم تا خوب ببینتم. دوست داشتم ببینم که با دیدن من تحریک میشه، همینجورم شد. نفساش تند تر شد، شکمش بالا پایین میرفت. کنارش روی تخت نشستم، یه جوری نشستم که پوستمون بهم بخوره و همدیگرو حس کنیم. پهلوش به پهلوم میخورد. با اشتیاق نگاش کردم و گفتم: یادته همیشه میخواستی تمرین کنی صبور باشی؟
سرشو تکون داد. ادامه دادم: خب الان میخوایم تمرینش کنیم. باید بهم اعتماد کنی باشه؟ باید سعی کنی که خودتو کنترل کنی. چونشو ملایم توی دستم گرفتم و همونجور که نوازش میکردم پرسیدم: خب؟
دوباره سرشو تکون داد. یه بوسه ی دیگه رو خال نزدیک سینش زدم و بعد کارمو شروع کردم.

نوشته: Tina


👍 6
👎 4
29601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

780510
2020-12-07 01:18:57 +0330 +0330

پسر جان ساقيتو عوض كن وگرنه دفعه بعد ساقيه عوضي ميكنتت

1 ❤️

780741
2020-12-08 14:35:22 +0330 +0330

عجب

0 ❤️

781854
2020-12-15 14:42:00 +0330 +0330

سکس که نداشتی، بار اولتم بود که میخواستی با طرف باشی بعد زرتی رفتی سراغ طناب و کینکی‌گری؟ مفتضح است.

0 ❤️