سکس رمانتیک با زن مستاجر (۲)

1395/06/18

…قسمت قبل

سلام تو داستان 1گفتم چطور با مرجان جون آشنا شدم چی شد واما یکی دو هفته گذشت پدر کریم یه کار براش پیش آمد باید یه سفره یه روزه میرفت و بر ميگشت و چون تنها بود از کریم خواسته بود تا پدرش راببره وبیاره منم دانشگاه بودم طرف غروب بود که رسیدیم خانه دیدم کریم داره از مرجان خداحافظی میکنه و بهش گفت اگه امشب میترسه بره خانه مامانش مرجان گفت حالا فکرا مو بکنم شاید رفتم من آمدم بالا آنقدر خوشحال شدم که حد نداشت اصلا یه حس خیلی خوبی پیدا کردم و سریع رفتم یه دوش گرفتم یکم به خودم رسیدم فقط تو فکر خودم و مرجان جون و اتفاقی که منتظرش بودم از حمام آمدم بیرون سریع رفتم ر گوشی 6تا تماس بی پاسخ از مرجان سریع بهش زنگ زدم گفت امشب تنهاست برنامه ای داری یا بره خانه مادر کریم ضربان قلبم دوباره رفت بالا بهش گفتم امشب تا صبح پیشتم فقط ساعت 8 آماده باش بریم بیرون شام بخوریم قبول کرد منم حسابی به سر و تیپم رسیدم به خانواده ام گفتم ميرم عروسی یکی از دوستام بیرون شهر دیر میام یا میمونم خونه یکی دیگه از رفیقام صبح میام زدم بیرون یه اس دادم سر کوچه منتظرم مرجان آمد وای یه مانتو سفید تنگ و يه ساپورت سفید تنگ پوشیده بود ومو های های لایت شده یه ور ریخته بود تو صورتش با يه آرایش ساده مثل یه تیکه ماه شده بود رفتیم رستوران شام خوردیم کلی
با هاش خوش بش کردم خلاصه…
ساعت 12بود رسیدیم خانه چراغ های بالا همه خاموش بود خانواده ام خواب بودند خیلی یواش در باز کردم و داخل خانه شدیم مرجان رفت دستشویی و لباس هاشو در بیاره منم نشستم رو مبل منتظر سرم تو گوشیم بود که حس کردم یکی پیشمه نگاه کردم وای اوه مای گاد مرجان با يه سوتين و شرت مشگی تور دار جلوم ایستاده واقعا به بدن سفید ونازش میود سوتين و شرت مشگی که رو بدن سفیدش نشسته بود واقعا بدنش را بی‌نظیر کرده بود دستش را گرفتم آروم نشوندمش روی پام بدون هیچ حرفی لب تو لب شدیم با ولع خاصي لب میگرفتیم از هم و با چشم هامون به هم حس آرامش را به هم منتقل ميکرديم 5دقیقه گذشت همون حالت پا شدم بردمش تو اتاق خواب انداختمش رو تخت افتادم روش و از گردن شروع به خوردن کردم مرجان فقط در گوشم آه ميکشيد که این کارش شهوت منو چند برابر ميکرد رسیدم به سینه هاش سوتينش را باز کردم و نوک اون سینه های کوچیک ونازصورتی رنگش را شروع کردم به خوردن مرجان صداش بیشتر شد کسش خیس خیس شده بود شرت را در نياوردم کنار زدم و اون کس سفید و خیس و باد کرده جلوم ظاهر شد با زبون میکشیدم وسط چوچولش و نوک زبونم را میکردم تو کسش و با انگشت بالای چوچولش را بازی میدادم تو ابرا بود دوتا دستش را محکم پشت سرم قفل کرده بود و صورتم را محکم فشار ميداد به کسش و همینطور که ناله ميکرد می گفت کیرت تو کسم آخ وای آخ صداي آخ گفتنش هی کشیده تر میشد منم یه کم دیگه ادامه دادم و بلند شدم لباس ها مو سریع در آوردم بهم گفت پا شو وایسا ایستادم شروع کرد به خوردن کیرم از تعجب داشتم شاخ در می آوردم چون از ساک زدن خیلی بدش میومد یکم که خورد کیرم را در آورد یه نگاه بهم کرد گفت دیدم دوس داری فیلم سکسی نگاه کردم یاد گرفتم حرفه ای نبود ولی برا اولین بار خوب بود آخ، ناله منو هم درآورده بود 3دقيقه گذشت گفتم بسه بخواب یه کاندوم کشیدم سر کیرم و پاهاشو دادم بالا از بس خودش انگشت کرده بود تو کسش قرمز و خیس خیس بود منم سر کیرم را گذاشتم دم سوراخش یکم بازیش دادم تا کیرم خوب خیس بشه و اروم کردم توش آخ که چقدر تنگ و داغ بود همینطور که پاهاش بالا گرفته بودم پای راستش را انداختم رو پای چپش وای تنگی کسش دو برابر شد حسابی صداي ناله مرجان در آمده بود چند دقیقه گذشت خسته شدم کمرم درد گرفت خوابیدم مرجان پاشد سوراخ کسشو با کیرم تنظیم کرد و نشست روش کيرم تا ته تو کسش بود خودش پایین بالا ميکرد وای بهترین ثانیه های عمرم بود خيلي لذت بخش بود گرمای کسش، صداي لپ لپ بدنش که به بدنم برخورد ميکرد و ناله های مرجان که تبدیل به جیغ شده بود و دو تایی که از گرمای بدن هامون خیس خیس عرق شده بودیم فانتزی فوق‌العاده بی نظیر ی بود من نزدیک بود
آبم بياد بهش گفتم اونم سرعتش را بیشتر کرد وای آبم پاشید مرجانم فهمید چند تا تلمبه دیگه سریع زد و اونم ارضا شد و بدنش شروع کرد به لرزیدن و ولو شد روی من منم گرفتمش تو بغلم وشروع به خوردن لب های نازکش کردم کیرم هنوز داخل کسش بود همون حالت آنقدر غرق سکس بودیم و آرامش ساعت 2:30 دقیقه آخر شب بود تو آغوش هم خوابمون برد آخ یکی از بهترین سکس من بود اون شب
برای اینکه خیلی طولانی نشه و خسته کننده
ادامه دارد…
ادامه اش باشه واسه قسمت 3

مرسی که خوندید و وقت گذاشتید دوستانی هم که مدام فوش میدهند اهمیت نمیدم چون چه خوب چه بد این اتفاق توی زندگی من افتاده و نمی تونم پاکش کنم
همسر مرجان قبلا عاشق یه نفر بوده که بهش ندادند و اصلا اهمیت به مرجان نمیده به خاطر اینکه خانه نباشه تا شب و حتی روز های تعطیل مغازه میمونه و مرجان هم خیلی سعی کرده بود باهاش بره مشاوره و اهمیت نداده بود از نظر من همون دیوث که گفتم کاری هم ندارم که کار مرجان خلاف شرع چون واسه رابطه ها اول علاقه شرطه
نوشته: میلاد


👍 5
👎 4
51531 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

555590
2016-09-09 07:52:40 +0430 +0430

ککه خوریا ی اصفهانی.
اون بدبخت از صبح تا شب تو شاپور جون بکنه اونوقت زنش به توی کونی حال بده ،
تو خودت به حرفی که میزنی معتقد نیستی ، اگه به قول خودت اول علاقه شرط باشه یعنی اگه تو زندگی خودت هم زنت به کس دیگه ای علاقمند باشه و بره بهش کوس بده تو مشکلی با ماجرا نداری و بهش حق میدی ? !!!

0 ❤️

555591
2016-09-09 08:02:10 +0430 +0430

این‌که گفتی واسه رابطه‌ها اول علاقه شرطه رو بده با خط خوش بنویسن قاب بگیر بزن به دیوار تا همیشه جلوی چشت باشه . یه روز که فهمیدی زن خودت به بهانه اینکه یه مدت بهش کم‌توجهی کردی رفته زیر یکی دیگه خوابیده و زندگیتو به گه کشیده و احتمالا بعدشم ازت جدا میشه و میره با پسره ، اونروز خوندن این کلمات قصار خودت خیلی میتونه آرومت کنه . با هر دست بدی میگیری

0 ❤️

555611
2016-09-09 11:32:03 +0430 +0430

دوستان جوابهای کوبنده ای به تو کسکش چصفهانی دادند.
یک نگاه به طبقه بالا مینداختی مامانت زیر کسی نخوابیده باشه

0 ❤️

555630
2016-09-09 15:39:58 +0430 +0430

کسخل چراغ خونتون خاموش بود.ولی بیدار بودن.چون کریم اون بالا داشت ننتو میگایید.

0 ❤️

555812
2016-09-11 06:27:12 +0430 +0430

عجب…ننویس عمو. .
یکمی هم کمتر جلق بزن

0 ❤️