(من یک توضیحی رو این اول بدم این داستان ها مربوط به سال 95 به بعد میشه و هنوز به دوران کرونا نرسیده)
بعد اونروز که عکس های آدامس ها رو واسه ارباب فرستادم دیگه ازشون خبر نداشتم، یک هفته ای گذشت و یک روز صبح زنگ زدن بهم
+عصر ساعت 6 دم باشگاه باش، قلموی باریک، گیره فلزی، طناب باریک، شیشه شیر با خودت بیار، هدیه هم یادت نره
_سلام ارباب، چشم
+دیر نکنی
_نه سرورم، خدمت میرسم
+گمشو
رفتم سریع دوو جف جوراب، یک پابند، یک صندل و شیشه شیر و قلموی باریک خریدم و باقی رو از خونه برداشتم و راس ساعت 6 جلوی در باشگاهشون (راسته وکیل آباد) بودم و زنگ زدم بهشون و جواب ندادن، تا 7.30 همونجا وایسادم از توی آینه دیدم با یکی از دوستاشون دارن از پشت ماشین میان، تعجب کردم که کی از باشگاه در اومدن، هیچ ساک و لباس باشگاهی هم تنشون نبود، نمیدونستم جلوی دوستشون باید چکار کنم، نزدیک و نزدیک تر میشدن، دلو زدم به دریا و پیاده شدم و رفتم اون سمت و خودم رو تا کمر خم کردم و سلام کردم، ارباب دستشون رو دراز کردن، گرفتم و بوسیدم دستشون رو، بعد دستشون رو کشیدن و دوستشون رو بغل کردن و همو بوسیدن و خدافظی کردن
+آفرین، کارت خوب بود، فکر میکردم جلوی دوستم خنگ بازی در بیاری
_سگتونم ارباب
+پس فقط پارس کن، صداتو نشنوم
_هاپ هاپ هاپ
به در اشاره کردن، باز کردم و نشستن و روشون به بیرون بود و پاهاشون لبه رکاب
+روی کفشامو بوس کن
خم شدم و بوسه زدم و برگشتن و کامل نشستن داخل، درو بستم و رفتم پشت فرمون و راه افتادم
+سمت طرقبه
_هاپ هاپ هاپ
+وسایل آوردی ؟
_بله سرورم، توی داشبورده
+نگفتم حرف نزن ؟
_گوه خوردم ارباب، ببخشید
_هاپ هاپ هاپ
+صبور باشی به گوه خوردنم میرسی
_ارباب من که گفته بودم لیمیتمه
+نه، فایده نداره، منو ببر خونمون
_چی شد ارباب ؟
+من به توی سگ نمیگم دهنتو ببند حرف نزن ؟ فکر کردی من حواسم نیست ؟
_هاپ هاپ هاپ
+یک کلمه دیگه از دهن سگت دربیاد گوهمم میدم بخوری، فهمیدی ؟
_هاپ هاپ هاپ
+رسیدی طرقبه میری سمت یکی از کوچه های خلوتش و صدام میکنی
_هاپ هاپ هاپ
صندلی رو خوابوندن و چشاشون رو بستن
منم رفتم و یک کوچه و کنار گذر خلوتی پیدا کردم و نگه داشتم، هم اومدم صداشون کنم یادم اومد که نباید حرف بزنم، سرمو خم کردم و روی دستشون رو بوس کردم
+نه، خوبه، خلاقیتم داری، حواسم بود ببینم چه غلطی می کنی
+زیپ و دکمه شلوارت رو باز کن، کیرت رو در بیار
_هاپ هاپ هاپ
یکم با دستشون کیرم رو مالش دادن یکم بزرگ شد، دستشون رو برداشتن و گفتن قشنگ بزرگش کن
منم شروع کردم خودم با دست باهاش ور رفتم و بزرگ شد
+کمربندت رو ببند
دست کردن توی داشبورد و طناب رو برداشتن و بستن دور خایه هام و کشیدن و بستن به دستگیره در طرف خودشون توی بالاترین حالت کشش، دو تا گیره فلزی زدن به زیر بیضه هام و قلموی باریک رو برداشتن و یک توف انداختن سر کیرم و با ته قلمو روی توف ها کشیدن و کردنش توی سوراخ کیرم
+صدات در نیاد
درد داشت و به شدت لذت، آروم آروم میکردنش داخل کیرم و تقریبا 70 درصد قلمو رفته بود تو، شاید نزدیک به 12 سانتش، رسیده بود به جاهایی که قلمو کلفت تر میشه
+قلمو رو نگه دار همونجا
دست کردن توی کیفشون و یک فندک اتمی در آوردن و روشن کردن و گرفتن زیر گیره های فلزی، گیره ها به مرور داغ میشد و من قشنگ حس میکردم که پوست بیضم داره سرخ میشه، سر قلمو رو گرفتن و بیشتر فشار دادن تو و همزمان فندک روشن بود
خیلی درد زیادی داشت که یهو قلمو رو کشیدن بیرون و فندک رو خاموش کردن، این درد وحشتناک تر بود یهو صدام در اومد
_هااااااوووووو
+خوبه، مثل سگ زوزه بکش، درد داشت ؟
_هاپ هاپ هاپ
+دوست داشتی ؟
_هاپ هاپ هاپ
دوباره فندک رو روشن کردن و طناب رو بیشتر میکشیدن و خایه هام همزمان با سوختن داشت کشیده میشد و چند دقیقه اینکارو کردن و بس کردن، از کیف دستکش در آوردن و دستشون کردن و گیره ها رو جدا کردن از بیضه هام، قشنگ ردشون مونده بود و سرخ شده بود حسابی و بعد گیره ها رو زدن به سر زبونم، هنوز داغ بود، ولی قابل تحمل
+راه بیفت برو جلوتر کنار جدول اون پایین نگه دار
همین که نگه داشتم یهو درو باز کردن و خایه هام وحشتناک کشیده شد
+(با صدای بلند زدن زیر خنده) آخی، فکر کنم خاجه شدی، حواسم نبود توله سگ، اشکال نداره
اشک توی چشمام جمع شده بود
+همینطوری از همین در دنبالم بیا بیرون، میتونی ؟ دردت گرفت تقصیر خودت میشه دیگه
ایشون درو باز میکردن و منم کمربند رو باز کرده بودم و همونطوری دنبالشون از اون در رفتم به سمت بیرون، وایسادن کنار جدول
+کیرت رو بزار این لبه
همینکه کیرم رو تنظیم کردم روی اون لبه با پاشون گذاشتن روش و فشارش دادن
_هااااااااووووووو
_هاپ هاپ هاپ
+درد داره ؟ آخی
دوباره بیشتر فشار دادن و حسابی درد داشت و ده دقیقه اینکارو کردن و من گریم گرفته بود
+طناب و باز کن و برو بشین پشت فرمون، شلوارتو بکش بالا
سریع خودمو جمع و جور کردم و رفتم پشت فرمونو ایشونم نشستن
+راه بیفت یک رستوران، گرسنمه
رفتم سمت یکی از رستوران های خوب طرقبه و نگه داشتم و تمام مدت باید عقب تر از ایشون میرفتم، در واسشون باز می کردم و کارای اینطوری، منو رو آوردن و ایشون یک پرس بختیاری سفارش دادن با یک سالاد و یک زیتون و یک ماست موسیر و یک دوغ آبعلی، گارسون آورد و ایشون شروع کردن به خوردن و یکم از برنجشون و ماستشون و زیتونشون و دوغشون اضافه اومد و کلی توف ریختن توی اینا
+من میرم دستشویی، ته ظرف ها رو تمیز کن
_هاپ هاپ هاپ (آروم پارس کردم)
رفتن دستشویی و اومدن و یک نگاه کردن
+خوبه، راه بیفت
دوباره من باید مثل یک پرنسس باهاشون رفتار میکردم و نشستم پشت فرمون و راه افتادم سمت مشهد، یکم که داشتم میرفتم دست کردن توی کیفشون و صدای خش خش پلاستیک اومد
شیشه شیر رو که توش رو پر از مایع زرد رنگ بود در آوردن از تو کیفشون که توی دو سه تا پلاستیک فریزر بود و دادن دستم
+اینم جایزه امروزت (با خوشحالی گفتن) و بعد بلند خندیدن
_هاپ هاپ هاپ (مونده بودم چکار کنم، فهمیده بودم ادرارشون هستش)
+دوست داری ؟
_هاپ هاپ هاپ (دوست داشتم بزارن پاهاشون رو که این همه مدت طولانی توی کفش بود بلیسم)
+میدونستم دوست داری؛ منو که گذاشتی دم خونه، تو ماشین میخوریش بعد من میرم
_هاپ هاپ هاپ (یکم حالت چهرم ناراحت شد)
+ناراحت نباش، اجازه میدم پاهامو هم بو کنی و بلیسی
_هاپ هاپ هاپ (با خوشحالی)
دیگه رسیدیم نزدیک خونشون و ساعت نزدیکای 9.30 بود
+همینجاها نگه دار، خیابونا خلوته، بدو بیا سراغ پاهام
رفتم اون سمتو پاهاشون رو از کفش که در آوردم یک بوی نسبتا تندی زد توی صورتم و من حسابی بو کشیدم و بوسیدم و یک ربعی لیسیدم
+بسه، دیرم میشه
(انگار به طعم و بوی پاهاشون معتاد شده بودم، پاهایی که 4-5 ساعت بدون جوراب توی کفش بود)
همونجا نشسته بودم شیشه رو دادن دستم
+همینجا بخورش
از تو پلاستیکا در آوردم و مثل یک بچه شروع کردم تند تند مکیدنش و خوردنش به ده دقیقه تمومش کردم شیشه پر ادرار رو
+آفرین توله سگ من
دست روی سرم کشیدن و پیاده شدن و رفتن
منم حالم بد شد و همونجا میخواستم بالا بیارم (کلی خوردم رو نگه داشته بودم)
نیم ساعت بعدش که تقریبا رسیده بودم خونه پیام دادن
+امروز چطور بود ؟
_ممنون سرورم، شما عالی هستید ؟
+ازت خوشم اومد، دفعه بعد میام مکان، سعی کن خونتون باشه
_چشم سرورم، ممنون، ممنون، هاپ هاپ هاپ (کلی استیکر خوشحالی)
دیگه جوابم رو ندادن
قسمت بعد توی خونه است و کارهایی که انجام دادیم
ادامه...
نوشته: سروش برده
پارس کردن اشتباهه بیشعور
یکم تاریخ بدون و یکمم ادبیات تا متوجه بشی چی میگم
سگ هاپ میکنه
یا واق واق میکنه
بعدشم
خواب دیدی خیره
کوبص مادر کله ک.یری.سیصد هزار دلار بی زبون که خایه هات(بدون احتساب کیر)باشن رو گذاشتی اون تخمی همینجوری سرخ کنه؟د آخه من ک.یرم تو اون مغز نداشتت
خاک عالم وآدم برسرت.چقدر تو آدم کثیف ولجن هستی.تف به ذاتت بیاد.تف به شرفت بیاد.بی ناموس دیگه داستانهای کثیفتو اینجا نزار.پوفیوز