لذت فانتزی ها و ضربدری های ما (۱)

1397/07/14

با سلام خدمت دوستان و اعضای محترم سایت
خاطرات ما کمی طولانی و کامل هست و به همین خاطر توی چند قسمت تایپ میکنم براتون
من افشین و همسرم نفیسه (مستعار) یک زوج خوشبخت و عاشق از تهران هستیم و توی زمانی که روابط فانتزی رو شروع کردیم زندگی مون عاشقانه تر و روابط بین خودمون پر هیجان و لذت بخش تر از قبل شده.
من مدتی بود که در ضمینه تعمیرات نرم افزاری موبایل توی یکی از پاساژهای شلوغ تهران مشغول فعالیت بودم و گاهی اوقات پیش میومد که مشتری اطلاعات داخل گوشی براش مهم بود و ازمون میخواست که اطلاعاتش پاک نشه و از طرفی هم اماکن وقت و بی وقت میومد و سیستم ها رو چک میکرد که اطلاعات شخصی دیگران توی سیستم نباشه به همین خاطر یک هارد تهیه کردم و مواقعی که نیاز میشد ازش استفاده میکردم و بعدش بلافاصله فرمتش میکردم چون واقعا دردسر میشد اگر چنین چیزی رو پلیس میدید. یک شب که ۲ یا ۳ روز بعدش تعطیل بود آخرین مشتری خواست که موبایلش رو فلش کنم و اطلاعاتش رو نگه دارم من هم انجام دادم و از اونجایی که خیلی دیر شده بود بعد از اینکه کارش تموم شد سریع از مغازه رفتیم بیرون و بعد از تعطیلات که برگشتیم مغازه و بعد از ۴ روز خواستم از هارد استفاده کنم و دیدم که یک پوشه هست داخل هارد بازش کردم که ببینم چی هست، که دیدم توی همون صفحه اول چند تا فایل متنی نظرم رو جلب کرد؛ «داستان سکسی…» که یکیش رو باز کردم و خوندم و بعد رفتم توی سایتهای دیگه و داستانهای دیگه ای رو خوندم و خیلی فکر کردم که چطور با نفیسه در میون بزارم.
یک شب موقع سکسمون بهش پیشنهاد دادم که داستان سکسی بخونیم قبل از سکس و شروع کردیم به گشتن و خوندن و دیگه یواش یواش کارمون شده بود هر شب قبل از سکس داستان خوندن تا یک شب یک داستان به اسم«ویلای محمود» رو خوندیم و بعدش سکس داغی کردیم و در حین سکس با همسرم در مورد اون داستان صحبت کردیم ولی نفیسه میگفت اسمش روش هست و اینها داستانه و واقعیت نداره
خلاصه از من اصرار و از نفیسه انکار و کار به جایی رسید که با گریه و زاری ازم خواست بی خیال بشم و حرفی نزنم اما من رفته بود توی ذهنم و نمیتونستم بی خیال بشم
این مراحل حدود دو سال طول کشید. و یک شب با یاهو مسنجر با یک زوج قرار وب گذاشتیم و به محض وصل شدن تماس دیدیم آقای طرف مقابل که گفته بود ۲۴ سالش هست بالای ۵۰ سال داره و سریع تماس رو قطع کردیم و نفیسه گفت که هر کسی که اینکار رو میکنه ظاهرا همین جوری هستن و بیا بی خیال بشیم
اون شب گذشت و مصادف شد با باردار شدنش و حدود سه سال از اون شب گذشت .یک شب که منزل یکی از بستگان مهمان بودیم و خونشون نقطه کور بود و موبایل آنتن نمیداد از اونجا که اومدیم بیرون و نشستیم توی ماشین داشتم موبایل نفیسه رو به ماشین وصل میکردم که آهنگ پخش کنه که یهو با وصل شدن اینترنت خط چندین پیام اومد واسش و وسط اونها دیدم که شخصی به اسم مجید چند تا پیام داده پیامهاش رو باز کردم و دیدم که چتهای قبلی پاک شده و فقط همون چند تا پیام هستش که همون لحظه اومده بود
نفیسه کلی ترسیده بود و سعی میکرد با شوخی کردن ذهن من رو دور کنه من هم گوشیش رو بهش ندادم و اصلا یادم نمیاد تا خونه چطور رانندگی کردم وقتی رسیدم خونه ازش با عصبانیت توضیح خواستم و قسم خورد که رابطه ای بجز یک بغل ساده نداشتن و من هم شروع کردم بجای نفیسه با اون پسر چت کردم و متوجه شدم که راست میگه و هنوز رابطه شون به بیشتر از یک بغل نرسیده و پسره با یک بغل ساده ارضا شده و از ترس اومدن من سریع رفته از خونه بیرون.
از نفیسه خواستم که باهاش یکبار سکس داشته باشه و من هم توی خونه قایم بشم و ببینم سکس شون رو و هر چی گفتم قبول نکرد فکر میکرد که من میخوام اون پسر رو گیر بندازم
قرار شد که باهاش سکس کنه و قبول کنه که یکبار با یک زوج در حد خودمون رابطه ضربدری داشته باشیم و فقط یکبار اینکار رو انجام بدیم و در صورتی که اوکی بودیم ادامه بدیم اما اگر اوکی نبودیم فکر کنیم که اون چند دقیقه که نفیسه با مجید بود و رابطه ۴ نفره داشتیم اصلا توی زندگی مون نبوده و دیگه ادامه ندیم و به زندگی عادی خودمون برگردیم و حرفی از این روابط نباشه
چند روز بعد از مجید خواست که بیاد خونمون و با هم سکس کنن من طاقت نیاوردم و بدون هماهنگی با نفیسه اومدم خونه و توی راه پله قایم شدم و مجید رو دیدم که رفت توی خونه و خیلی سریع شروع کردن به سکس که بعد نفیسه گفت قبل از اینکه شلوارش رو دربیاره ارضا شده بود و با دست سعی داشت که من رو ارضا کنه و نتونست من با شنیدن صدای خیلی ضعیف همسرم همون پشت در دوبار کاملا ارضا شدم فقط دوستانی که روابط فانتزی رو تجربه کردن متوجه منظور من میشن که شنیدن و دیدن لذت بردن همسر چقدر میتونه زیبا و پر هیجان باشه و بعدش سریع مجید از خونه رفت بیرون و من رفتم توی خونه و جوری با نفیسه سکس کردیم که انگار آخرین بار که داریم سکس میکنیم.
مدتی بعد با یک زوج در حد خودمون آشنا شدیم و باهم چند بار بیرون رفتیم و یک شب خونه ما دور هم جمع شدیم که برای اولین بار ضربدری رو تجربه کنیم
نشستیم دور هم و قرار شد که نفیسه با دوستمون که اسمش رو علی(مستعار) میزارم برن سر کوچه و پیتزا بگیرن
نفیسه رفت توی اتاق که لباس بپوشه با تیپی اومد بیرون که چشمهای علی و من چهارتا شد یک شلوار لی که از بالا تا پایینش با فواصل منظمی پاره و ریش ریش شده بود و پاهاش معلوم بود و یک تیشرت خوش رنگ و سکسی با یک مانتو جلو باز که زیبایی نفیسه رو چند برابر کرده بود
نفیسه و علی رفتن و من و مونا موندیم توی خونه و مشغول شیطونی شدیم تا بچه ها بیان ، نفیسه و علی حدود یک ساعت بعد با شام اومدن و نشستیم دور هم و مشروب و شام خوردیم
و بعد از یکی دو ساعت قرار شد که اول بریم توی دو‌تا اتاق جداگانه و بعد از وسطهاش بریم کنار هم، من و مونا رفتیم توی اتاق و در رو بستیم و نفیسه و علی داشتن هنوز مشروب میخوردن و سیگار میکشیدن ما شروع کردین به لب بازی و مالیدن و … که یهو متوجه شدیم در اتاق رو باز کردن و دارن ما رو نگاه میکنن و همگی خندیدیم و اونها در رو بستن و رفتن توی اطاق روبرو، ما یه کم دیگه بازیهامون رو ادامه دادیم و مونا گفت کاندوم بزارم و شروع کنم
داشت همه چی خوب پیش میرفت که با شنیدن صدای لذت بردن نفیسه به شدیدترین شکل ممکن ارضا شدم و مونا هم ضد حال شد واسش و به پیشنهاد من بلند شدیم که بریم پیش نفیسه و علی اما مونا نیومد توی اتاق و رفت دستشویی و من تنها رفتم توی اتاق و دیدم که نفیسه پاهاش رو داده بالا و علی به شکل فوق العاده ای داره تلمبه میزنه و حسابی دارن حال میکنن وقتی که کیر علی از کس نفیسه در اومد دیدم که کاندوم روی کیرش نیست و بدون کاندوم دارن سکس میکنن، من هم شروع کردم به لب گرفتن از نفیسه و همزمان علی کیرش رو کشید بیرون و آبش رو که زیاد هم بود ریخت روی شکم نفیسه و بعد از اینکه ازش لب گرفت رفت پیش مونا و من هم بدن نرم نفیسه رو یه کم ماساژ دادم و کمکش کردم که آب کیر علی رو پاک کنه و لباس هاش رو کمکش کردم که بپوشه.
اون شب همه ما بخاطر بی تجربگی کم و کاست داشتیم ولی شب بسیار خاطره انگیزی بود و وقتی که دیدیم هیجان و لذت رابطه بینمون بیشتر شده ادامه دادیم
اگر دوستان با کامنت هاشون اعلام کنن که مایل هستن از تجربیات بعدی مون براشون بگیم ادامه این داستان رو تا چند روز آینده مینویسم
اگر کم و کاستی وجود داشت عذر خواهی میکنم چون نویسنده تخصصی نیستم.

نوشته: افشین


👍 29
👎 11
95060 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

722331
2018-10-06 21:47:17 +0330 +0330

خوب بود منتظر ادامش هستم

0 ❤️

722367
2018-10-07 03:12:02 +0330 +0330

ب شرط واقعيت خوبو جذابه، اونم ضربدري وأم في ام، ادامه بده عزيزم

0 ❤️

722374
2018-10-07 04:30:27 +0330 +0330

دوست عزیز داغ بودی نفهمیدی اونا زوج نبودن دوتا کیر کلفت بودن که یکی زنت رو جر داده یکی کون خودت رو صاف کرده!
کیرم تو اون مغزت که 2 ساعت حاشیه رفتی آخرش یه داستان تخمی تعریف کردی

2 ❤️

722379
2018-10-07 05:51:45 +0330 +0330

دیوس تو یه بار بچه انداختی بچتو چکار کردی
یادت رفت ادم جقو کم حافظه است

0 ❤️

722385
2018-10-07 06:49:25 +0330 +0330

داستانت جالب بود.لطفا ادامه اش رو بنویس.ممنون

0 ❤️

722406
2018-10-07 11:20:29 +0330 +0330
cio

ادامش رو بنویس خوبه

0 ❤️

722426
2018-10-07 14:08:13 +0330 +0330

سلام عالی بود
ما هم تقریبا همچین تجربه ای رو داشتیم وباعث اثرات مثبتی در روابط زناشویی مون شده

0 ❤️

722455
2018-10-07 18:36:17 +0330 +0330

خیلی جالب بود دمت گرم

0 ❤️

722459
2018-10-07 19:04:41 +0330 +0330

حییف که من تهران مسافرم و دیگه پس فردا باید برم وگرنه خوشحال می شدم یک‌جلسه همراهی تون کنم

0 ❤️

722468
2018-10-07 20:10:20 +0330 +0330

بنظر واقعی میاد منتها خیلی بدونه جزئیات
ادامه را بنویس
و اینم بگم اگه این کارو شروع نکرده بودی زنت جنده میشد
یا چون کمرت شل بوده جنده میشد؟
یا نکنه حالا که حیاش ریخته دیگه راحت هر وقت بخواد به هرکی میره میده؟؟؟!!!

1 ❤️

722515
2018-10-07 21:51:43 +0330 +0330

بنویس بقیه رو تا ببینیم چی باید بهت بگیم

0 ❤️

722604
2018-10-08 06:00:52 +0330 +0330

موضوع داستانت خوب بود. فقط خیلی به کلیات پرداخته بودی و یکم ارتباط با اجزاء داستانت و سخت کرده بود. سوالهایی زیادی میاد تو ذهن خواننده که بهتره با پرداختن به جزییات اونارو برطرف کنی. شخصیت خودتو نسبتا خوب معرفی کردی ولی شخصیت نفیسه خوب ساخته و پرداخته نشده و نمیشه فهمید چطور زنیه. راجع به بچتون هم یه چیزایی بنویس . مثلا میتونستی بنویسی اون شب گذاشتیمش خونه مامان بزرگش.
در کل میتونه داستان خوبی از آب در بیاد. مرسی که وقت گذاشتی و نوشتی . منتظر ادامه داستانت هم هستم

0 ❤️

722615
2018-10-08 06:09:52 +0330 +0330

اون ده نفری که لایک کردنت شرافتشونو گم کردند متأسفانه.

0 ❤️

722628
2018-10-08 07:00:06 +0330 +0330

من بکنم
دلم کوس و کون ایرانی میخواد
Mapzlq@
تلگرامم
عاشق کوس و کون ایرانیم

تلگرامم
@Mapzlq
تلفنم
0019287938326

0 ❤️

722710
2018-10-08 18:40:35 +0330 +0330

کرسی شعر

0 ❤️

722726
2018-10-08 20:27:30 +0330 +0330

لامصب بچه یهو به لطایف الحیلی اسپرم شد برگشت تو کمر باباش مزاحم ضربدری نشه

0 ❤️

729108
2018-11-08 16:43:13 +0330 +0330

فکر کنم علی و مونا اصفهانی هستند…درست نمیگم…

0 ❤️

743609
2019-01-25 16:13:37 +0330 +0330

وری گود

0 ❤️

842296
2021-11-12 23:41:57 +0330 +0330

بچگانه نوشته شده بود

0 ❤️