لز من با دوستم و سکس من با داداشش

1394/12/22

سلام اسم من لیلا هستش و این داستان کاملا واقعیه. من 18 سالمه و یه دختر چادری هستم و خواهر برادر ندارم.
من همیشه وقتی حوصلم سر میره به دوستام زنگ میزنم یا بعضی وقتا میرم خونه دوستام و البته اوناهم میان و یه روز گرم تابستون فک کنم آخرای تیر بود و حوصلم بد جور سر رفته بود زنگ زدم به یکی از دوستام که اسمش مهساست و خیلی با هم صمیمی هستیم که باهم یخورده حرف بزنیم خلاصه بهش زنگ زدم و یخورده حرف زدیم و گفت که کلی حرف داره و پشت تلفن نیمیشه همشو بگه و بهم گفتش که بیام خونشون و تو خونه تنهاست و تا شب پدر و مادرش بیرونن و داداشش با دوستاش رفتن بیرون و اونم دیر میاد. منم از خدا خواسته قبول کردم و خونشون تقریبا نزدیک خونمون بود و هوا بدجور گرم بود فقط چادرم رو، رو همون شلوارک و تی شرتی که پوشیده بودم سر کردم و رفتم خونشون.
کلی با هم حرف زدیم و خندیدیم و یکم فیلم نگاه کردیم و همونطوری که گفتم خیلی با هم صمیمی بودیم و حرفمون به سکس و از اینجور حرفای خصوصی دخترونه کشیده شد یخورده با هم شوخی کردیم و مهسا ازم سایز سینه هامو پرسید منم گفتم 80 ولی قبول نمیکرد و میگفت دروغ میگم و سوتینم اسفنجیه و… و من تا اون موقع فقط یه بار با دوست پسرم سکس داشتم و بعد باهاش بهم زدم و مهسا هم مثل من یه بار سکس داشت و خلاصه کلی حرفای خاک بر سری زدیم یهو همینجور که داشتیم حرف میزدیم دیدم که مهسا داره کسشو میماله قبلا هم با هم خیلی از این حرفا میزدیم ولی دیگه تا این حد نبود و تا فهمید دارم به کسش نگاه میکنم دستشو برداشت و با خنده بهش گفتم هوی شیطون داشتی چیکار میکردی؟ گفت هیچی منم کم کم داشتم حشری میشدم و مهسا گفت: وای لیلا خدا لعنتت کنه انقد حرفای سکسی زدی خیلی حشری شدم و منم خندیدم و گفتم وای منم بعدش منم آروم کسمو مالوندم و مهسا آروم اومد لبمو خورد همو بغل کردیم لب همو خوردیم و مهسا تی شرت شلوارکمو در آورد گفت وای چه بدنی داری شروع کرد به خوردنش و بعدش منم دامن و تاپ مهسا رو در آوردم و دیدم مهسا میخواد شرتمو در بیاره گفتم نه مهسا تورو خدا بیخیال تا همینجاشم زیاده گفت وای لیلا اذیت نکن خیلی حشری شدم باید ارضا شیم منم بدم نمیومد شرتمو کند و شروع کرد به لیسیدن داشتم دیوونه میشدم و زببونشو کرد تو کسم و زبری زبونش و حس میکردم بعدش سوتینمو باز کرد و گفت نه واقعا 80 هستش! چند بار آروم زد رو سینه هام. بعدش منم رفتم لختش کردم انگشتمو کردم تو کسش و کسش یخورده مو داشت ولی خیلی خوشگل و ناز بود و انگشتمو تو کسش داشتم میچرخوندم و مهسا همینطوری ناله میکرد.
تو همین حال بودیم که یهو صدای در اومد برگشتم دیدم یه پسر تقریبا 22-23 ساله که برادر مهسا بود اومد تو. من روی مهسا افتاده بودم کاملا لخت و هر دو نمیدونستیم چیکار کنیم. برادر مهسا که اسمش علی بود هیچی نگفت و رفت تو اتاق.
ما بدون این که چیزی بگیم رفتیم سریع لباسمونو پوشدیم و منم چادرم سر کردم که سریع برم که یهو از تعجب خشکم زد! علی خودشو لخت کرده بود و سریع اومد طرف من و من از ترس داشتم سکته میکردم اومد دستمو گرفت و منو برد پیش مهسا و هر دو مونو بغل کرد و مهسا گفت چه غلطی داری میکنی ؟؟ اون بدون این که هیچی بگه محکم تر بغلمون کرد و منم نمیدونم چم شده بود خیلی حشری بودم آخه تو اوج شهوت لز بودیم و که یهو بهم خورد و من خیلی حشری بودم منم علی رو بغل کردم و مهسا هم معلوم بود حشری بود و به علی گفت به مامان و بابا هیچی نباید بگی باشه اونم گفت باشه و سریع لختمون کردم یهو از رو تخت بلندم کرد و رو زمین منو نشوند و کیرشو کرد تو دهنم تا حالا واسه هیچکس ساک نزده بودم حتی دوست پسرم.آروم واسش ساک زدم و بعدش تند تند عقب جلو میکرد و منم اوق اوق میکردم بعدش کیرشو در آورد و رفت طرف مهسا کیرشو برد طرف کسش و مهسا نذاشت و گفت تو نباید با من سکس کنی و نذاشت بکنه تو کسش. مهسا رو تخت دراز کشیدو پاشو باز کرد منم چهار دست و پا وایستادم و کسشو داشتم میخوردم و علی هم کیرشو کرد تو کسمو تلمبه میزد.کیرش خیلی گرم بود و به اوج لذت رسیده بود از یه طرف کس مهسا رو لیس میزدم از یه طرف یه کیر خوشفرم و کلفت تو کسم بود. انقد با کس مهسا ور رفتم که ارضا شد.
علی تند تند تلمبه میزد آروم میزد رو کونم و منم با یه لرزش ارضا شدم و یکم بعد علی کیرشو سریع در آورد و آبشو ریخت رو کمرم و هر سه تامون بی حال افتادیم رو تخت.
چند دقیقه بعد من سر حال اومدم لباس پوشیدم و رفتم خونه.

نوشته: لیلا


👍 6
👎 9
118673 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

533191
2016-03-12 22:02:03 +0330 +0330

تو روحت… 🙄 (preved) 🙄

0 ❤️

533201
2016-03-12 22:44:54 +0330 +0330

اینجا فک کنم ایرانه و دختراش اوپن نباشن مثل تو و دوستت!! بعدش نمیدونم چه اصرار کثیفی داشتی چند بار بگی چادری هستی.
داستانتم که سراسر چرت بود. کلن مزخرف

0 ❤️

533207
2016-03-13 00:07:10 +0330 +0330

واویلا! … تاپ و شلوارک؟؟؟اونم زیر چادر؟؟؟اونم تو خیابون؟؟؟!!!..اوه اوه ظاهرا که چیز ترسناکی به نظر میاد،جلّ الخالق! … پس لازم شد من بعد از کنار خانمهای چادری رد میشیم همچین یکم با دقت بیشتری نگاه کنیم،نه؟ واللا من خودم از بس تو این سالها فاطمه کُماندو دیدم که همیشه ترجیح دادم فاصلهٔ مطمئنه رو حفظ کنم!یاد یه کامنت قدیمیم افتادم که نوشته بودم:
۰پسرامون گی شدن و دخترامونم عشقشون لز کردنه،چی بشه،چطور بشه ببینیم دختر پسرامون عین آدمیزاد با هم سکس داشته باشن …۰

2 ❤️

533208
2016-03-13 00:23:03 +0330 +0330

یعنی عنشو دراوردین با این داستانای تخمی تخیلیتون
کیر داریوش عزیز از عرض تو پهنات

2 ❤️

533230
2016-03-13 07:50:23 +0330 +0330

خخخخخخخخخ هیچی نگم بهتره

0 ❤️

533234
2016-03-13 08:32:07 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود.کاش من جای پسره بودم تا دسته میکردمت.ولی از شوخی گذشته چقدر راحت راضی شدین…دنیا عوض شده هااا!!!

0 ❤️

533238
2016-03-13 09:10:40 +0330 +0330
NA

بله ههههههههههههه به راحتی آب خوردن کرد توی کست ای کیر تو روحت

0 ❤️

533252
2016-03-13 11:41:56 +0330 +0330

چرا واقعن؟!!! :/

0 ❤️

533271
2016-03-13 17:14:22 +0330 +0330

اگ میگفتی صد نفرو کشتی و قبلا جیمز باند بودی و…شاید یکی باور میکرد ولی این …خخخخ (dash) 🙄

0 ❤️

533276
2016-03-13 19:16:24 +0330 +0330

دسته جاروبرقی تو کس اپن شما

0 ❤️

533277
2016-03-13 19:25:14 +0330 +0330

توهمی بس نبود

0 ❤️

533330
2016-03-14 07:55:45 +0330 +0330

کیر تو اون تخیلت (dash)
کوس کش دروغ ننویس جقی

0 ❤️

533331
2016-03-14 08:05:05 +0330 +0330

دم مهسا جون گرم که از سکس با برادرش صرف نظر کرده

1 ❤️

533336
2016-03-14 09:10:02 +0330 +0330
NA

کص ننه دروغگو

0 ❤️

533348
2016-03-14 12:24:55 +0330 +0330

قدیما اگه این داستانو می نوشتی بچه ها تا نوه ی خاله ی داییتو بی نصیب نمیگذاشتن
قشنگ از رو سوپر نوشتی دیوث
فقط میخواستی بگی چادری ها هم جندن
ک چی حالا (hypnotized) ?

0 ❤️

533357
2016-03-14 17:21:50 +0330 +0330

جالب بود ولی عموما پسرای کم سن کنترل رو کیرشون ندارن که لحظه آخر بتونن بکشن بیرون

0 ❤️

533360
2016-03-14 18:54:01 +0330 +0330

می خوای بگی دختر چادریا جندان؟

0 ❤️

533370
2016-03-14 20:50:45 +0330 +0330

در بلاد کفر هم کمتر پیش میاد خواهر و برادر به هم متمایل باشن.
واقعا که جای تاسف داره. :(

1 ❤️

533414
2016-03-15 13:07:17 +0330 +0330

نمیدونم چه اصراریه هر جن ده مغزی بیاد اینجا و یه سری اراجیف سر هم کنه و خیلی هم اصرار داشته باشه که واقیعیه و بچسبونه به چادریا! انگار هنره که اعلام کنن تو این سن جن ده ان!!! والا ماهم حشری بودیم و نرفتیم دنبال این گه خوردنا! کیر همه پسرای سایت تا ته تو حلقت …تف

2 ❤️

533479
2016-03-16 07:17:48 +0330 +0330

عین فیلم های برازرز کیرم ت داستان نوشتنت

0 ❤️

533813
2016-03-20 10:06:12 +0330 +0330

خانوما واسه سکس تلفنی اس بدن خودم میزنگم
9396403490

0 ❤️

547043
2016-07-01 12:59:55 +0430 +0430

یعنی اینکه فقط اصرار داشتی بگی دختری چادری هستی و اسم پسره هم علی بود و … فعمیدم تو نیز از مزدورهای پول بگیری هستی که اصلا ایرانی نیستی هرقدر تلاش کنی باز نمی توانی ایرانی ها را به چنین موضوعاتی عادت بدهی چون اینجا فرهنگ ما ریشه دار هست هرچند خیلی از بدرفتاریها ی زیادی را یاد گرفتیم ولی چنین کارهایی شاید صدها سال طول مبکشه تا ما این اندازه کثافط بشویم که در حضور خواهر به دختری دیگر بخواهیم لذت سکس و ببریم و به خواهر هم چشم داشته باشیم مگه این همه انواع رابطه های درست و از ماگرفتند که به خانواده خودمون نظر داشته باشیم

0 ❤️

589410
2017-04-14 17:57:17 +0430 +0430
NA

دختری18،سینه 80،بدونه پرده (dash)

0 ❤️

721992
2018-10-04 23:40:02 +0330 +0330

یه بار سکس کردی و اونم از تو کس کرد؟!
اوک!!!

0 ❤️

741918
2019-01-17 09:01:31 +0330 +0330

(dash) (dash) (dash) کم جق بزن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها