لز من و نگار (۴)

1400/10/22

...قسمت قبل

برای اینکه دیگه مجبور به کاریم نکنند و از دست علی و نیماهم راحت شم بلند به همه شب بخیر گفتم و با سرعت به اتاق نگار پناه بردم. نگاههای پر از سوال نیما اذیتم میکرد. اینکه در مورد من چه فکری میکنه اینکه انگار به چشم همه حتی خاله که خودش زن بود ومن بچه خواهرش بودم ،من مقصر بودم ؛ خیلی آزارم میداد. سرم سنگین بود حال خوبی نداشتم. لباسهام رو کندم. کلیپسی که رو موهام بود رو کندم ولخت لخت زیر پتو خزیدم. خودم رو بغل کردم. آرزو دیگه تنهایی. هیچ کی رو نداری. کاش پام رو تو این بازی نزاشته بودم. من به چه دلگرمی همچین غلطی کردم. شاید باید خودم رو میزدم به اون راه وزندگیم رو میکردم. الان اینجام. جایی که متعلق به من نیس ومن اضافه ام. بااینکه همه بهم عزت میزاشتند وسعی میکردند بهم خوش بگذره ولی من اینجا اضافه بودم مال اینجا نبودم.
نگار اومدتو.
-آرزو شوهرت گاییده مامانا. زنگ زده آدرس میخاد. بش یه زنگ بزن. برات پیغام گذاشت که حتما بش بزنگی ارزو با توام
-نمیخام سرم درد میکنه نمیخام به حرفش گوش بدم
-علی عصبیه ها. با مامانم بد حرف زده
-به جهنم
دوباره گوشیم زنگ خورد علی بود
-چرا دست از سرم برنمیداری ولم کن نمیخام ببینمت تحملت رو ندارم
-باشه عزیزم ماشین رو میارم برو خونه. من نمیام برو از تو در روقفل کن یا برو خونه مامان بزرگت. نمیخام اونجا باشی.
-نمیخام. میخام همین جا بمونم. انقدر هم زنگ نزن به بقیه. داری کفریم میکنیا.
نزاشتم جواب بده ،گوشی رو قطع کردم. سرم رو گرفتم وببهانه سردرد گریه کردم.
-میبینی نگار هنوز بمن دستور میده چکار کنم چکار نکنم ۲ساله اسیرشم. بااین حرف بزن با اون حرف نزن اونجا برو اونجا نرو بااین صمیمی نشیا بش میاد زن خوبی نباشه خیلی میخادبا من بگو بخند بکنه. نوشین رو یادته دوستم میرفتم پیشش، آرایشگاه داشت ؛گف جا قحطه میری پیش این؟ نمیخام با این دوست باشی
نگار اومد بالا سرم. دستش رو برد زیر پتویی که دور خودم پیچیده بودم وگف جوووون لختش کردی که. گوربابای همه نرای دنیا. خودمون رو عشقه. انگار خیلی بت خوش گذشته. بزار من برم قهوه بیارم وبسنجم بیرون رو. در حالیکه دستش سینه هام رو میمالید یه بوس از لبم گرفت ورفت.
اس اومد رو گوشی. باز علی بود نخونده گوشی رو خاموش کردم. دست کشیدم لای پام. کسم خیس بود. نگار من رو بیشتر از یه مرد تحت تاثیر قرار میداد. لحن گفتنش حرکتاش بوسهایی که باحالت شهوت وچشمای خمار از من میگرفت ،باعث میشد دلم سکس بخاد. نمیدونم شاید بخاطر شرایطم بود. میخاستم حتی چند لحظه هم شده ببهانه سکس از این جهنمی که توش گیر کرده بودم بیام بیرون. من علی رو عاشقانه میخاستم. ۸بار تو دانشگاه رفت واومد وپا پی ام شد تا شماره خونمون روگرف. چقدر بااینکه خونوادم صراحتا مخالفتشون رو تو جلسه اول اعلام کردند ،حتی مامانم نزاشت من چای بیارم ولی انقدر اصرار کرد وخودش رو عاشق نشون داد که من نتونسم بش نه بگم. بااینکه بم گف خونواده خودشم مخالف این وصلت اند ولی چنان رفتار کرده که جرات ندارند از ما بد بگند. اون روز تفاوت مرد وزن بودن رو نمیفهمیدم. اون روز میگفتم همونطور که اون داره برای داشتن من میجنگه ،منم باید برای داشتنش بجنگم. بابام همیشه میگف شتر باشید دور دست رو ببینید مثل بز نباشید فقط جلوی پاتون رو ببینید والان من میفهمیدم که چقدر بز بودم. اون روز حتی ۱لحظه فکر نمیکردم اگه به هر دلیلی نتونسم با علی بمونم یه پشتیبان میخام. یاد خارسوم ( مادرشوهرم) افتادم که چقدر وقتی بفهمه بین ما شکر آبه خوشحال میشه وحتی شاید تمام تلاشش رو بکنه تا زودتر از دست من راحت شه. همونطور که تو این ۳سال هر کاری از دستش بر اومد رو کرد. تو این فکرا بودم که نگار با سینی قهوه اومد تو. پاشو ارزو بابام میگه عادت به الکل نداری برا همینم سردرد داری. ارزو مستی ؟؟
-نه بابا مست کجا بود کاش مست بودم
-خره این الکلا بابا بده یه شب من خوردم تا صبح خودم رو گاییدم
-میخوردی امشب. من رو تاصبح میگاییدی
-جووون بخورمت. بی جنبه ای صدا میکنی ادم ازت میترسه اگر نه همچین میکردمت راستی ارزو تو همیشه میلرزی بدنت سفت سفت میشه
-اره مگه تو نمیشی
-نه اصلا من فقط چوچولم بی حس میشه وخیلی خیس میشم میفهمم که شدم فقط هم یکبار میشم تو شده بار دوم ارضا شی
-اره اصلا بارهای بعد حال میده مدتش بیشتره عمیق ترم هس
-انقدر دلم شراب میخاس از ترس تو نخوردم انقدر با ولع وخوشمزه یه چیزی میخوری ادم دلش میخاد
-کوفت خوب میخوردی مگه جلو دهنت رو گرفتم
نه نیما رو میبینی عادت داره مثل جغد تا خود صبح بیداره. بعد ۹صبح میخابه تا ۱ گفتم بزار یکیمون هوشیار باشه
فنجونای قهوه رو برد ومن دوباره شروع به نوازش چوچولم کردم. دیشب این موقع تو آغوش علی بودم و تو آسمونا بودم وامشب. …
نگار باپتو وتشکی که خاله برام داده بود ،اومدتو. اهنگ love بیلی رو گذاشته بود آروم قفل در رو پیچوند شاید ۲دقیقه ای در حال قفل کردن بود تا صدای قفل شدن در تو حال نره
اومد تو تخت وازپشت بغلم کرد. پستونام رو تو مشتش گرفت وفشار داد. کامل به شکل من خوابیده بود وتمام بدنش رو بمن چسبونده بود. تو گوشم گف فکر کن دیلدو نداریم باید با خوردن ومالیدن حال بیای.
دستش رو برد لای پام. وشروع به انگشت کرد. جووونم به خیسیت. نشد این خشک باشه. اومد دستش رو برداره که گرفتم. یه دستش زیر بدنم بود ودوتا سینه هام رو میمالید ودست دیگش لای کسم. کم کم انگشتش رف تو کسم. به طرفش برگشتم واز روی کرست شروع بمکیدن سینه اش کردم. وقتی حس کردم کرستش خیس شده از تنش در اوردم وافتادم روی بدنش وشروع بمکیدنش کردم. صدای نفساش بلند شده بود. دو انگشتی تو کسم حرکت رفت وبرگشتی میکرد وخیسی کسم رو بیشتر میکرد. دستم رو بردم تو شورتش وشروع بماساژ کسش کردم. خیس خیس بود.
-بکن توش چرا فقط میمالی
-هنوز باور نکردم که زنی
وایسا کیر بیارم تو خیلی مبتدی ای
هنوز باور نمیکردم تو همچین راهی افتادم. بخودم نهیب میزدم که این چه کاریه ولی به سکس با نگار انقدر مشتاق بودم که خودم رو سرکوب میکردم.
نگار تو نور گوشی کاندوم رو روی دیلدو کشید ووسط پاهام نشست. زبونش که روی چوچولم اومد واز پایین ببالا کشید انگار بدنم بی حس شد. دهنم رو گرفته بودم که صدام بیرون نره. دیلدو رو محکم تو کسم کرد وشروع بلسیدن کسم کرد. کسش رو روی ساق پام گذاشته بود وفشار میداد خیسی کسش روی پام رو خیس کرده بود. دست دیگش شروع به ضربه زدن بکسم کرد.
-مالیدن کست رو دوس داری یا کونت
-بمال خوبه همین
تو ثانیه ۱۸۰ درجه چرخید وکسش رو روی دهنم گذاشت. دیلدو رو تو کسم عقب وجلو میکرد ودماغش محکم روی چوچولم بود. سرش رو راست وچپ میکرد وچوچول من با حذکت سرش تکون میخورد. کسش رو تو دهن گرفتم ومکیدم. بعد زبونم رو بیرون از دهنم از بالای کسش تا پایین کشیدم. انگشتی که با آب کسم خیس کرده بود رو تو کونم فرو کرد. از ۳جا داشتم تحریک میشدم. سرش رو که به کسم فشار داد ویه گاز ریز از بالای کسم زد نتونسم تحمل کنم بااینکه دوست داشتم ادامه دار باشه. دلم میخاس تا صبح تو همین حال وهوا میموندم تا بفکر علی نیفتم.
کسش رو بیشتر وتند تر مکیدم واون هم حرکت دیلدو رو تندتر کرد. دوباره بدنم منقبض شد لرزید بی حرکت شدم طوریکه نگار اومد به پهلوم دراز کشید ودیلدو رو عمیق تر فرو کرد. برای اینکه ناله نکنم لباش رو تو لبام گرفتم ومکیدم. نگار روی رونم ووسط پاهام نشست. کسش رو محکم به کسم فشار میداد جدا میکرد ودوباره فشار میداد هر دومون خیس بودیم پام رو تو هوا گرفته بود وخودش رو بیشتر بم فشار میداد. سرم سبک شده بود وانگار حالم جا اومده بود. دستام رو به سینه هاش رسوندم ومالیدم. صدای نفساش بلند شده بود شصتم رو تو دهنش کرد ودر حال مکیدنش ،انگار اروم شد. دوبار دیگه محکم بکسم کوبید وکنارم دراز کشید. مثل بچه ها آروم وبیصدا توک سینه ام رو تو دهن گرفت ومکید. بغلش کردم.
-نگار واقعا ارضا میشی اینجو ری؟؟ دلت نمیخاد با ایمان که دوسش داری سکس واقعی رو تجربه کنی ،؟
-دوسش ندارم فقط بخاطر حرف روانشناس باش دوست شدم
-یعنی وسوسه نشدی کیرش رو تو کست حس کنی ؟
-نه. یاد اونروز که میفتم که چقدر درد کشیدم وضجه زدم از هر چی کیره حالم بهم میخوره. تو هم درد کشیدی شب عروسی ؟؟
-اره خوب درد که داره. ولی علی هوام رو داشت. اروم اروم
-شد بگی نکنه وگوش نده
-گفتم خسته ام ونمیتونم ولی راضیم کرد گف هر چی عقب بندازی ترست بیشتر میشه گف خیلی درد داشتی نمیکنم
حرف علی که میشد اذیت میشدم. یادم که میومد اون شب چقدر درد کشیدم وزیر بدن بزرگ علی از درد به خودم پیچیدم واون فقط لذت برد وبعد دیروز چقدر راحت من رو گذاشت کنار ونادیده گرف
-روانشناس چی گفته بت ؟
-گفته سکس رو میکنی چه خود ارضایی چه لز. بایه پسر مطمین هم دوستی میکنی هروقت دلت خواست بش بده ولی باش لذت ببر اگه خوب نبود زود عوضش کن از هر پسری خوشت اومد برو سمتش
-این کسکش بوده نه روانشناس
-نه ارزو خیلی خوب شدم. اولا مثل دیوونه ها بودم. زل میزدم به یه جا صحنه های تجاوز از ذهنم بیرون نمیرف شاید تو ۱۶ساعت بیداری ۱۴ساعت رو یاد اون بودم قرص میخوردم که بخابم الان خیلی خوب شدم الان روزی ۷یا ۱۰بار یادم میاد.
لباش رو تو لبام گرفتم دوستت دارم نگار. خیلی برام عزیزی
-تو هم. از عصر که با توام وتو پیشمی اصلا یادش نیفتادم تنگار نبوده اصلا
بش فکر نکن فقط خودت میتونی بخودت کمک کنی وقتت رو پر کن تا اصلا زمان برای فکر کردن بش نداشته باشی
-اون بمن فکر میکنه. یهو نگار سر کلاسم دارم با دوستم حرف میزنم اون لبش رو زبون میزنه یاد اون الدنگ میفتم که چطور با دیدن بدن لخت من زبونش رو دراورده بود.
نگار به گریه افتاد. من داغونم آرزو. ظاهرم رو نبین میخندم. نیما میگه از وقتی اون رشته ای که میخاسی ،دانشگاه قبول نشدی یه غمی اومده تو چشات. فکر میکنن بخاطر رشته ام ناراحتم. اما ارزو اون تنها چیزی بود که براش غصه نخوردم. بابا گف بمون پشت کنکور ولی رفتم دانشگاه تا از فکرش دربیام. شانس اوردم نیما چین بود ،من رو ندید. ۲شب ببهونه درس رفتم خونه مادرجون وتاصبح گریه کردم.
-نگار بش فکر نکن. روانشناستم عوض کن. بیا ببرمت باشگاه. زنا رو میبینی حواست پرت میشه یکی عین گونی برنج از بالا تا پایین صاف. یکی کون گنده ،یکی ۱۲۰کیلو ،یکی پستون داره تا کسش،یکیشون یه ربنا کس داره. نگار میخندید چون خوشحال شده بودم که از اون حال وهوا درش اورده بودم گفتم بخدا نگار اون هفته یه زنه اومده بود دستام رو بالا گرفتم وبحالت قنوت نشونش دادم خره انقدر کس داشت. یه شلوار تنگ هم پوشیده بود هی هم میرفت ومیومد. منم خندم گرفته بود بش لبخند میزدم تازه اومد جلو وگف چه دختر مهربونی. عزیرم بنظرت من از کدوم دستگاه شروع کنم تا آب کنم؟؟ نگار میخاستم بش بگم آ کوجاتا آب کونی؟ تو ذهنم میومد الان میگه این ربنا را؟ یهو خودش دست کشید رو شیکمش وگف این خیلی رو اعصابمه. میخاستم بش بگم فقط همین
نگار میخندید ومیگف میری باشگاه ورزش یا کس زنای مردما دید میزنی ؟؟
نه بعضیا خیلی تو چشم اند خوب با این کست یه چیز گشاد بپوش. خره من روم نمیشه کسم رو قلمبه کنم بندازم بیرون اینا تاپ کوتاه میپوشن با شلوارک تنگ تازه میندازنش جلو. انگار فقط اینا کس دارن. دارن انگار داد میزنن دارم ودارم خوبشا دارم. ببین اینجوری هم راه میرن.
پا شدم لامپ رو زدم کسم رو انداختم جلو وشروع به راه رفتن کردم نگار قاه قاه میخندید. خره شاشیدم بخودم بس کن ارزو.
اومدم کنارش وگفتم نشاشیا. دستم رو زیر بدنم تکیه گاهم کردم وبالای سرش دراز کشیدم. نوک سینه ام رو تو دهنش فرو کردم. دیلدو رو برداشتم ودوباره تو کسش فرو کردم نکن ارزو خشک شده. تو میخای ؟سرت خوب شد ؟
-نه برا تو کردم سرم بهتره
برم برات قرص بیارم تا قرص نخوری سردرد خوب نمیشه
-نه مال گریه زیاده بخابم خوب میشم
محکم بغلش کردم بوسیدمش چقدر بیشتر از قبل از امروز دوسش دارم. واقعا سکس علاقه میاره. نمیتونسم ناراحتیش رو ببینم نمیتاستم چشمای اشکیش رو ببینم
_ خاموش کنم بخابیم؟؟
تو بدن نرم ولطیف نگار پناه گرفتم دیشب تو بغل علی خودم رو بش فشار میدادم واخرین تقلاهام رو میکردم تا برای خودم نگهش دارم و الان
باز اون صحنه ها اومد جلوی چشمم. کاش حافظه آدم دست خودش بود کاش اختیار ذهن مثل دست یا پا،دست خود آدم بود. نفهمیدم کی خوابیدم ولی با درد دستشویی زیاد از خواب بیدار شدم سرم درد میکرد اومدم برم دسشویی تازه دیدم لختم. سریع یه هودی وشلوار از چمدون پوشیدم. نگار خواب خواب بود به سمت دستشویی رفتم. زیر شکمم از دسشویی زیاددرد میکرد. وقتی اومدم بیرون به دنبال قرص رفتم آشپزخونه.
خاله یه جعبه کمکهای اولیه پر از قرص وباند داشت. داشتم تو جعبه دنبال قرص می گشتم که نیما اومد تو وباصدایی خواب آلود گف چی میخای ارزو ؟
-سرم درد میکنه قرص میخام
-آب بیار بیا اتاق من اونجا دارم
-بی فکر اینکه چه اتفاقی قراره بیفته دنبالش رفتم. تو اتاق قرص رو گرفتم داشتم اب میخوردم که دستای نیما اومد دور شکمم واز پشت چسبید بم. در حالیکه لیوان اب رو از دهنم جدا میکردم تو گوشم گف :
بیا بشین باهم حرف بزنیم
تا تختش فاصله ای نبود دستم رو گرفت وبسمت تخت برد نگاه به ساعت کرد م،۴صبح بود. وقتی رو تخت نشستم به طرف در بست ودر رو بست
-نیما سر درد دارم بزار برای فردا. فردا با هم
-سردردت مال حرفای تو دلته. بگو تا راحت شی
اومد روبه روم نشست. دستام رو گرف یا من یخ بودم یا دستای نیما خیلی داغ بود. حرارت بدنش آرومم میکرد
-آرزو میدونی دوستت دارم یعنی داشتم ودارم. فکر کردم تموم میشه ولی نشد بیشتر شد که کمتر نشد. تند تر شد حریص تر شد. فکر میکردم نبینمت یادم میره فکر میکردم زن مرد دیگه شدی میشی عشق ممنوعه ویادم میره ولی نشد ۳ساله از این خونه به اون خونه دنبال نشونه های تو میگردم یه دختری که ۱۰درصد مثل تو باشه برام بس بود ولی هر چی گشتم کمتر پیدا کردم. انگار من جادوی تو شدم. اسیرت. از ذهنم نمیره. آرزو خنده هات. ابرو بالا انداختنات ،چشم درشت کردنات ،عشوه کردنات، هیچ کدوم از ذهن من میره غلط کرد اون که گف از دل برود هر آن که از دیده برفت. من من هر ردز بیشتر از دیروز دوستت دارم هر روز بیشتر میفهمم که چقدر عاشقتم. هرروز که یعی میکنم عاشق به دختر دیگه بشم ونمیتونم وازش بدم میاد بیشتر میفهم که چقدر عاشقم که چقدر درگیرم که چقدر تو دامتم چقدر مال توام چقدر آرزو میدونم من رو دوست نداشتی میدونم دلت با علیه ولی باخودم میگم اشتباه کردم باید میگفتم زودتر از اینا باید بش میگفتم زودتر از اینا بش میگفتم که بی اون نمیتونم که برام مثل زندگیه.همزمان با حرفاش دستم رو بوسید

ادامه دارد. …

نوشته: آرزو


👍 25
👎 3
26601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

853026
2022-01-12 11:38:00 +0330 +0330

داستانت قشنگه فقط فک کنم شب قبل هم تو بقل نگار بودی تا شوهرت

0 ❤️

853030
2022-01-12 12:14:25 +0330 +0330

K

0 ❤️

853076
2022-01-12 21:11:56 +0330 +0330

خیلی خوبه. من واقعن دوسش دارم
مرسی و خسته نباشید 🌹🌹

0 ❤️

853078
2022-01-12 21:35:47 +0330 +0330

نفر سوم خانم زیر۲۵هست کسی

0 ❤️

853178
2022-01-13 08:24:07 +0330 +0330

اگه چند سال پیش بود می تونستی با مهریه ات بندازیش زندان ولی الان‌ نه

0 ❤️

853287
2022-01-13 23:44:23 +0330 +0330

ادامه بده لفطا🤪

0 ❤️

853969
2022-01-17 18:33:38 +0330 +0330

عالی و زیبا در ساختن تصویر ذهنی برای خواننده خیلی خوب عمل کردید جوری که انگار داستان در حال اتفاق افتادن پیش روی خواننده است از نظر نگارش و املای کلمات هم تا جایی که یادم هست هیچ مشکلی نداشت ولی با خوندن کلمه خارسو کلی خندیدم‌ این یه کلمه اصیل اصفهانیه نه تنها تو خود شهر اصفهان که در اکثر شهرستانهای استان اصفهان با نوع گویش و لهجه های مختلف به کار برده میشه

0 ❤️

853970
2022-01-17 18:34:41 +0330 +0330

عالی و زیبا در ساختن تصویر ذهنی برای خواننده خیلی خوب عمل کردید جوری که انگار داستان در حال اتفاق افتادن پیش روی خواننده است از نظر نگارش و املای کلمات هم تا جایی که یادم هست هیچ مشکلی نداشت ولی با خوندن کلمه خارسو کلی خندیدم‌ این یه کلمه اصیل اصفهانیه نه تنها تو خود شهر اصفهان که در اکثر شهرستانهای استان اصفهان با نوع گویش و لهجه های مختلف به کار برده میشه

0 ❤️