سلام …

خاطره من و محمد نفسم

خب از همین اول بگم این خاطره گی هست و کسی ک دوس نداره نخونه

اسم من نوید هست۱۸سالمه قدم ۱۷۵ هست و وزنم ۶۵ . نه چاق هستم ن لاغر ب خاطر اینکه فوتبال و فوتسال کار‌میرم زیاد پاهام درشت هست و کونم هم بزرگه من پستم تو بازی مدافع وسط هست برا همین هم بدنسازی میرم ک قدرت بدنی بالایی داشته باشم برا همین هم بالاتنه محکم و عظلانی دارم و بدنم هم فرم قشنگی داره
قیافم هم متوسط هست .
خب قضیه از اونجا شروع شد ک ما یه تیم آماتور بودیم ک میخواستم وارد تیمی بشیم ک قهرمان استانمون بود برا همین ۱ بازی دوستانه با اون تیم انجام دادیم خودمون انتظار ی شکست بد رو داشتیم ولی انقد خوب بازی کردیم ک در نهایت بازی رو ۴ بر ۱ بردیم . محمد هم دروازبان سوم اون تیم بود ک ۲ تا گل هم خودش خورد بعد هممون تو اون تیم پذیرفته شدیم و اتفاقا خیلی هامون هم فیکس ترکیب شدیم از جمله من ک مثلا کاپیتان تیم خودمون بودم ک بعدا کاپیتان دوم تیم اصلی هم شدم .
از محمد بگم ک ی پسر ۱۶ ساله بود ک خیلی خوشگل بود از نظر من قدش ۱۸۰ بود و وزنم هم حدودا ۶۴ ی صورت جذاب ی بدن سفید مو هم نداشت ک جذابیتش رو هزار برابر میکرد لب هاش هم جون میداد برا لب گرفتن اما اونی ک بیشتر منو جذب محمد کرد اخلاقش بود .
محمد ۱ پسر فوقالعاده با تربیت و خوش زبون و خیلی خیلی شوخ و بو نمک ک آدم دلش میخواد بخورتش من سعی میکردم تو بازی های دورم تیمی مدافع دروازه محمد باشم و تو تیم خودم میزاشتمش ک اینقد با هم کار کردیم ک تبدیل شد به دروازبان اصلی تیم و خیلی با هم هماهنگ بودیم و دقیقا ذهن همو میتونستیم بخونیم محمد خونشون هم با ما فاصله کمی داشت ک باعث میشد تو مسیر رفت و برگشت و تمرین همیشه با هم بودیم و خب باعث این میشد ک روابطمون بهتر بشه و منم از این بابت خیلی خوش حال بودم .
روز ب روز محمد برا من جذاب تر میشد و بیشتر دلم طلب میکردش ولی اینقد دوستش داشتم می ترسیدم ک بهش بگم و از دستم ناراحت بشه پس سعی کردم با برنامه ریزی برم جلو .
ک باعث شد کم کم باهاش شوخی های جنسی میکردم مثلا از پشت بهش میچسپیدم و زود ولش میکردم یا انگشتش میکردم ب شوخی و از همه بیشتر وقتی تنها گیرش میاوردم ی جوری ک ناراحت نشه بوسش میکردم و بهش فهموندم ک دوسش دارم و تو پیام ها هم همیشه بهش میگم ک دوست دارم اونم یکم خجالت میکشید و میگفت منم همینطور ولی دوس داشتن من با اون خیلی فرق داشت . البته بگم ک اون میدونست من گی هستم چون ازم پرسیده بود ک چرت دوست دختر نمیگیری منم بهش گفته بودم ک از دختر ها خوشم نمییاد و گی هستم .
گذشت تا این ک یک روز تو یه مسابقه ک زیاد مهم نبود ولی برا مربیمون حیثیتی بود محمد خیلی بد کار‌ کرد و اون بازی رو با ۴ گل باختیم و مربیمون خیلی بد با محمد حرف زد و من دیدم نمیتونه از خودش دفاع کنه پشتش در اومدم و از محمد دفاع کردم ک باعث شد تهدید کنه ک اگه بازم دخالت کنم از تیم بیرونم میکنه ولی چون بیشتر تیم دوستای من بودن و من کاپیتانشون بودم و همگی هوای همو داشتیم بعد از اینکه منو از تیم بیرون کرد خیلی از بچه ها با هماهنگی من سر تمرین نرفتن و باعث شد مربی بابت رفتارش ازم عذر خواهی کرد و دوباره رفتیم سر تمرین
ولی اون روز ک با مربی بحثم شد و بیرونم کرد از تمرین محمد هم با من اومد و تمرین نکردیم رفتیم یکم گشتیم چون وقت زیاد داشتیم محمد هم میدونست من طالبش هستم ولی روم نمیشه بهش بگم این شد ک بعد از اینکه کلی چرخیدیم دیگه خسته شدیم ک گفتیم بریم خونه ک راه افتادیم سمت خونه .
تو مسیر خونمون ۱ زمین خالی هست ک از اونجا رد میشیم همیشه ک محمد بهم گفت یکم اینجا بشینیم کارت دارم بعد بریم منم چون روانی محمد هستم و دلم میخواد کل عمرم پیشش باشم قبول کردم .
خلاصه نشستیم و داشتیم کس شعر می گفتیم ک حرف یکم سکسی شد من همیشه از محمد درخواست میکردم ک بزاره بوسش کنم ک اونم خیلی کم قبول میکرد ولی ابن بار اون بهم گفت ک میزاری بوست کنم ک من داشتم بال در میاوردم گفتم معلومه ک می زارم ک اومد سریع ۱ بوسم کرد و بهم گفت میدونم خیلی دوسم داری و منم دوست دارم و میخوام کار امروزت رو جبران کنم (دفاع از محمد جلو مربی) ک بهم گفت چی میخوای هر چی بگی قبوله منم از خدا خواسته بهش گفتم ۱ لب میخوام چون جرعت نداشتم سکس ازش بخوام اونم گفت همین ک من یکم تعجب کردم اخه هیچوقت بهم لب نداده بود ک منم گفتم اول لب بده تا بهت بگم ک گفت اینجا نمیشه و رفتیم خونشون . کسی خونشون نبود اون موقع ظهر ک رفتیم تو اتاقش نشستیم یکم هر دومون خجالت می کشیدم ک رفت برام ۱ لیوان آب بیاره خیلی تشنه بودیم من رو تختش نشسته بودم ک اومد تو و بهم آب داد و خورمش یکدفعه دستم رو گرفت و روبروم نشست چون خجالت میکشیدم. ازش خواستم چشماش رو ببنده ک اونم قبول کرد آروم آروم ل صورتمو بردم نزدیک صورتش و لبام رو گزاشتم رو لباش و ۱ دستم پشت سر محمد تو موهاش بود و ۱ دست دیگم رو کمرش و اول چن تا بوس ریز کردم لباشو بعد آروم آروم شروع کردم لب گرفتن ک محمدم با دستم کشیدم سمت خودم و تقریبا اومده بودیم تو بغل هم و دستای محمد هم رو کمرم من بود و همو ب هم فشار میدادیم همینجوری داشتم ازش لب میگرفتم ک دیدم انگار محمد هم خوشش اومده من همینجوری ک داشتم ازش لب میگرفتم ۱ دستم رو گزاشتم رو کونش و داشتم از رو لباس فشار میدادم کونشو ک دیدم چیزی نمیگه بیشتر فشار دادم و کم کم دستم رو از بالای شلوارش رسوندم ب کونش اولین بار کونشو لخت حس میکردم خیلی داشتم حال میکردم ک دیدم خودش داره کیرم رو میماله و من لباشو ول کردم زود تیشرتم رو در آوردم و پیرهن محمد رو هم در آوردم
وایییی سینه هاش خیلی دوس دارم سفید سفید و عالی شروع کردم خودن سینه هاشو و داشتم بدنش رو لیس میزدم و از رو تخت بلند شده بودیم که من کمربند و دکمه شلوارش باز کردم و از پاش با شرتش کشیدمش پایین وایییی اولین بار بود ک بدون شورت میدیدمش محمد هم شهوتی شده بود و همراهی میکرد ک مک سر کیرشو گزاشتم دهنم و شروع کردم براش ساک زدن ک خیلی خوشش اومده بود و اه و اوهش بلند شده بود ک بعد از ۱ دقیقه ساک زدن درازش کردم از پشت رو تختش و خودم هم لخت شدم و رفتم دوباره ازش لب گرفتم و بدنم رو بهش میمالوندم ک ازش پرسیدم برام ساک میزنی ک با سر بهم فهموند ک اره ک منم زود کیرم و بردم بالای سرش و گزاشتم دهنش داشتم تو دهنش آروم آروم تلمبه میزدم ک اذیت نشه انگار کل دنیا رو به داده بودن تو اوج لذت بودم ک دیدم خودش داره برام عقب و جلو میکنه ک وقتی نگاش کردم بهم ۱ چشمک زد ک تا آخر عمرم یادم نمیره بعد از چن دقیقه از دهنش کیرم رو در آوردم و ب شکم خوابوندم محمدو ک بهم گفت نکنی تو تا حالا ندادم منم بهش گفتم ک نترسه من بلدم و هر وقت دردت اومد نگه میدارم ک گفت باشه من زود رفتم تو آشپز خونشون یکم روغن آوردم چون چیز دیکه ای نبود شروع کردم انگشت کردنش ک بعد بهش گفتم بره خودشو خالی کنه ولی چون بلد نبود خودم باهاش رفتم و یادش دادم و بعد دوباره ب شکم خوابوندمش و شروع کردم روغن کاری و انگشت کردنش اولین انگشت رو کردم تو چیزی حس نکرد ولی با دومی صداش در اومد ولی یکم نگه داشتم تا عادت کرد براش با انگشتم تلمبه میزدم ک دیدم داره حال میکنه انگشت سوم رو ک کردم تو ۱ داد زد ک صبر‌کن ک منم صبر کردم و هی بوسش میکرم محمد هم دردش اومده بود ولی نمی گفت درش بیار‌ بعد ۱ دقیقه شروع کردم ک عقب جلو کردن انگشتام ک دیدم انگار باز بهتر شده همینجوری با انگشتم بهش حال دادم تا عادت کرد بعد آروم سر کیرم رو رو سوراخش میچرخوندم ولی تو نمیکردم تا اینکه ازم التماس کرد تو رو خدا بکن تو منم ب پهلو خوابوندمش و ۱ پاش رو بردم بالا خودم هم پشتش دراز کشیدم و آروم آروم کیرم رو فرستادم داخل کونش ک ی اه بلند کشید ک منم گفتم جوووون و شروع کردم آروم تلمبه زدن ولی آروم میزدم ک محمد عادت کنه همینجوری داشتم تلمبه میزدم ک بهش گفتم ب شکم بخوابه و تو این حالت هم چند تا تلمبه زدم ک دیدم دردش میاد حالت رو دوباره عوض کردیم و ب پشت گزاشتمش رو میز کامپیوتر و دوتا پاهاشو دادم رو شونه هام و هم داشتم تلمبه میزدم و هم اینکه برا محمد جلق میزدم ک دیدم صدای محمد داره خیلی بالا میره و فهمیدم آبش داره میاد ک یکدفعه اومد و با فشار بالا ریخت رو سینه من و خودش و خسته خسته شد یکدفعه ک منم سرعت تلمبه زدن هامو بیشتر کردم ک آبم داشت میومد ولی چون همیشه آرزو داشتم بریزم آبم رو تو کونش بهش چیزی نگفتم و کل آبم رو داخل کونش خالی کردم فک کنم هیج وقت اون قد آب از بدن خارج نشده بود.
محمد هم اولش یکم ناراحت شد ک چرا ریختی تو ک من ازش عذر خواهی کردم و اونم بیخیال شد بعد بدنمون رو تمیز کردیم و رفتم خونه خودمون و این شروع خاطرات ما با هم بود .
این خاطره اولمون بود ک بهترینش هم از نظر خودم هست بعد از اون خیلی بیشتر با هم و هر جایی ک فکر‌ کنین ما با هم گی داشتیم .
ببخشید ک طولانی شد مرسی ک خوندین اگه غلط املایی هم داشت ببخشید.

نوشته: نوید