پدر زنم کونمو با اعمال شاقه پاره کرد

1397/07/25

سلام این داستان کاملا واقعی است .
من بیژن قد ۱۶۹ سفید رو خوشتیپ و خوشقیافه . داستان از اینجا شروع شد که من سربازیم که تمام شد خانواده گیر دادن که تو کار داری وخونه بابام هم که یک طبقشو میدادن بشینم . پس باید زن بگیری . منم یه چند ماهی بود با یه دختره دوست شده بودم و خیلی به هم علاقه پیدا کرده بودیم و هم دیگرو دوست داشتیم و تو کوچه بقلی ما زندگی میکردن و خانواده خوبی داشت و ازارشون به هیشکی نمیرسید .
خلاصه بگم … مادرم و پدرم دخترای زیادی رو پیشنهاد میدادن و من با چند تا بهونه میگفتم نه و بدرد من نمیخوره . تا مادرم گفت کی رو میخای . که من نازنین رو بهش گفتم . خلاصه … که اونا تحقیق کردن و رفتن خاستگاری و با چند ماه رفتو اومد شرایط رو قبول کردن و ما نامزد کردیم . چند ماهی گذشت و من تقریبا هر روز خانه نامزدم میرفتم و اون رو نیدیدم . یه رو که از خونشون میامدم بیرون . پدر زنم رو تو کوچه جلو در دیدم و باهم رو بوسی کردیم و دست دادیم .۲۰ دقیقه ای احولپرسی و حرف زدنموم طول کشید تو این مدت دستمو ول نکرده بود و با اون یکی دستش از رو محبت دستمو میمالید . حاجی بهم گفت که پسرم تو جوان خوشقیافه و خوشتیپی هستی نکنه کسی گولت بزنه و از راه بدرت کنه و زندگی تو ودختر یکی یدونم خراب بشه . منم از خجالت سرخ شده بودم و بهش قول دادم که نازنین رو خوشبخت کنم . و بهم گفت که نمیگزره از کسی که دخترشو اذیت کنه . خلاصه خداحافظی کردم و رفتم . داشتم از خجالت اب میشدم . شده بودم عین لبو .
از پدر زنم بگم … یه مرد قد بلند ۵۶ساله سفید رو . یه کمی شکم . ۴ شونه و زور خانه میرفت و سرحال و خیلی مهربان
. یه روز از سر کار میومدم . تو مترو یکی از پشت زد رو شونم . برگشتم دیدم سمیرا دوست دختر قبل خدمتمه . خیلی خوشحال شدیم همدیگرو دیدیم . اون که دیگه هیجان زده شده بودو . هی میگفت خیلی دلش تنگ شده و خیلی دنبالم گشته بود توری حرف میزدیم که تو مترو تابلو شده بودیم و نظر مسافرارو جلب کرده بودیم . بهش گفتم که ازدواج کردمو . که ناراحت شدو … خلاصه پیاده شدم وخداحافظی کردیم .
تابستان بود و نامزدم با خانوادش رفته بودن شهرستان خونه مادربزرگش . منم دل تنگ شده بودم . یه روز سر ظهر موبایلم زنگ زد . حاجی بود . گفت که کار داشته اومده تهران . گفت پسرم یه سر بیا کارت دارم . … منم سریع با کله رفتم خونشون . زنگ زدم درو باز کرد . رفتم بالا بعد از سلام ورو بوسی . گفت تازه رسیده یه دوش بگیره بیاد بیرون . منم نشستم رو مبل تا بیاد بیرو ن ببینم چی کارم داره . یه ربع بعد صدام کرد گفت بیژن بیزحمت این پشتمو کیسه بکش . منم با خجالت گفتم باشه . رفتم تو حموم پشتش به من بود . کیسه رو داد بهم . یه کاسه اب ریخت پشتش که یه مقدار ریخت رومن . گفت در ار لباستو خیس نشه . گفتم نمیخاد . اصرار کرد که خجالت نکشم . و لباسمو در ارم . منم رو حرفش نمیتونستم حرف بزنم لباس شلوارمو در اوردم و پشتشو کیسه کشیدم . بعد از جا بلند شد در حموم رو بست . … گفت کارت دارم . قلبم داشت از دهنم میزد بیرون . با عصبانیت بهم گفت …
با تو چی طی کرده بودم و چه قولی داده بودی . مگه قرار نبود خیانت نکنی . من به من من افتاده بودم و از خجالت سرخ شده بودم . گفتم مگه من چی کار کردم . چی شده . موبایلشو از رختکن از جیب شلوارش ورداشت و یه فیلم رو گزاشت . صدای من و سمیرا بود . که تو مترو با هم حرف زده بودیم …
مثل اینکه یکی از فامیلای حاجی که تو مترو بود منو شناخته بود وازمون فیلم گرفته بود . و برای حاجی فرستاده بود . و گفتم اشتباه شده من با اون دیگه رابطه ای ندارم . خلاصه گفت طلاق دخترشو میگیره و پدر منو در مییاره . … منم به گوه خوردن و علط کردن اوفتاده بودم . واون قبول نمیکرد . بعد گفتم هرچی شما بگی همون کارو میکنم که منو ببخشی . …
گفت بشین . نشستم جلوی پاش . به دفعه شورتشو کشید پایین . گفت بخور . تعجب کردم. گفتم اخه حاجی . گفت خفه شو بخور . با اکراه کیرشوکردم تو دهنم و شرو ع کردم خوردن . بعد چند دقیقه کیرش سیخ شد که تو دهنم دیگه جا نمیشد . کشیدم عقب . چشتون روز بد نبینه یه کیر ۲۰ سانتی کلفت و با یه کلاهک قرمز پر گوشت . که خایه های پر و اویزونی داشت . دستمو گرفت گزاشت زیر خایش گفت شروع کن . گفت بالذت بخور . گفتم چشم . شروع کردم به خوردن . اه واوهش در اومد داشت حسابی لذت میبرد . منم خوشحال سنگ تموم میزاشتم که حسابی لذت ببره و منو ببخشه . بعد سرمو کشید و اورد رو خایه هاش و شروع کردم خایه های پرشو خوردن و اون تو اوج لذت بود یه چند دقیقه بعد سر کیرشو گرفت فشار داد سوراخش باز شد گفت زبونتو بزن توش بعد تقریبا ۳۰دقیقه ای که حسابی به کیر کلفتش حال دادم گفت . بیژن برو زیر دوش خودتو بشور . … با کمی مکث رفتم خودمو با لیف جلوش شستم . اینم بگم کیر خودمم سیخ شده بود . و احساس ارامش میکردم . که حاجی گفت . انگار تو بیشتر حال کردی … از من .
دستمو گرفت رو به دیوار حمام کرد و گفت یه کم خم شو برگشتم و فهمیدم که این اخر کار نیست . دست انداخت یکم خایه هامو و کیرمو مالید و منم خوشم اومده بود . بعد وازلین از رختکن اورد و زد در کونم و شروع کرد مالیدن . گفتم حاجی تو خدا ببخشید . من تا حالا از این کارا نکردم . گفت باشه کاریت ندارم . و شروع کرد انگشت کردن تو کو نم . که واقعا داشتم عذاب میکشیدم . بعد چند دقیقه که انگشت شصتشو کرد تو و کمی که باز شد . دیدم که سر کیرشو گزاشت تو سوراخم و میگفت یه زره زور بزن بیرون بزار سوراخت باز شه . که منم زور میزدم که نوک کلاهکش رفت تو و حاجی هم هی فشار میداد و نمیرفت . گریه ام در اومد . حاجی منو برگردوند . رومو بوسید . گفت تو عین پسرم میمونی به خدا تو رو خیلی دوست دارم از همون اول که اومدین خاستگاری . یه موقع فکر بد نکن . تو پسر خوبی هستی . من خوشبختی تو رو با دخترم میخام . فقط میخام دیگه از این کارا نکنی و تاوان کار تو بدی و به زندگیت لطمه نزنی . دوباره رومو بوسیدو گفت برگرد وبا حرفاش خرم کرد . که کارشو با راحت انجام بده . خلاصه به هر زحمتی بود کلاهک گوشتی شو کرد تو کونم و نگه داشت تا کونم باز شه . بعد از چند دقیقه تقریبا اروم تر شدم و بعد پدر زنم قربون صدقم میرفت .
بعد کیرشو در اورد دوباره حسابی وازلین زد و گفت بیژن اماده ای . با سر گفتم اره . گفت پس تحمل کن زود تموم شه .
بعد دوباره کیرشو گزاشت تو سوراخم وبا کمی فشار داد تو وشروع کرد اروم فشار دادن و کونم داشت اروم پاره میشد و منم تحمل میکردم . بعد که تا ته داد تو شروع کرد تکون دادن و بعد تلمبه زدن . کسکش تو اوج لذت بود و هی قربون داماد عزیزش میرفت یه یه ربع یا ۲۰دقیقیه ای منو کرد و کیرشو در اورد وریخت تو دستش ومالید به کیر خودش و کیر من و منو بقل کرد و گفت بشین . منم نشستم و بعد گفت خایمو ببوس . منم بوسیدم . بعد بلندم کرد رومو بوسید و گفت ببخشید پسرم . نمیخاستم ازیت بشی . تو رو بخشیدم و برای اینکه بدونی دوست دارم و خوشبختی تونو میخام
. یکی از اجناس شیر بها رو که به عهده ته خودم میخرم . و نمیخاد به کسی بگی که من خریدم و اجاق گازتو من میخرم . گفت خوبه . منم گفتم باشه … بعد منو برد زیر دوش با خودش و منو لیف زد و خودشم شست و رفتیم بیرون …

باز بودن کونمو قشنگ حس میکردم . خداحافظی کردم رفتم خونه و تقریبا تا یک ماه نمیتونستم درست دستشویی کنم و کمی درد داشتم . ببخشید سرتو نو درد اوردم . اگه خوشتون اومد ۳ تا دیگه داستان دارم باهاش که براتون تعریف میکنم . که این یکیها سکسش بیشتره .

نوشته: بیژن


👍 11
👎 28
47035 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

724491
2018-10-17 21:23:03 +0330 +0330

هیچی دیگه…‌ دامادا هم کونی شدن رفت… :\
خوبه بدش میومد و سه تا داستان دیگه داره ازش،اگر خوشش میومد دیگه چی میشد :d
احیاناً تو دفعات بعد نگفت که دیگه هزینه ی چه وسیله ای رو میده :d

4 ❤️

724497
2018-10-17 21:32:03 +0330 +0330

کلید اسرار:این قسمت بلاخ روزگار بِ جوان عشق کص…

5 ❤️

724512
2018-10-17 21:52:22 +0330 +0330

دفعات بعد دیگه کدوم اجناس را برات خرید؟

2 ❤️

724539
2018-10-17 23:56:45 +0330 +0330

تو توهم مفعول بودن داری

1 ❤️

724552
2018-10-18 02:02:15 +0330 +0330

حالم ازت بهم خورد، آگه داستانت واقعیه که شاشیدم به قبر پدر پدرزنت که یه همچین کوسکشی پرورش داده، اگرم دروغه پس شاشیدم به ذهن کونیت، در هر دو صورت شاشم گرفته، میخوام بهتون بشاشم، مرسی،،، اه

1 ❤️

724553
2018-10-18 02:08:38 +0330 +0330
NA

خدای بزرگ اینا موجودات عجیب رو چه حسابی خلق کردی (dash)

1 ❤️

724575
2018-10-18 08:05:06 +0330 +0330

بابات هم همينجوري ننتو گرفت براتون عاديه
شك نكن پسرت هم با همين رسم زن ميگيره

1 ❤️

724605
2018-10-18 13:14:16 +0330 +0330

بروبابا کوسخول
ادم زن گرفته
فرض هم دیدتت
تخمتو میخواست بخوره که بهش دادی

1 ❤️

724608
2018-10-18 13:33:22 +0330 +0330

۲۰ دقیقه خوردی، ۳۰ دقیقه هم کرد ابش نیومده بود، خیلی کس شعر بود، کیر تو کون پارت

0 ❤️

724620
2018-10-18 14:41:52 +0330 +0330

فک کنم ب تلافی اینکه میخای دخترشو بکنی کونت گذاشته

1 ❤️

724630
2018-10-18 17:21:13 +0330 +0330
NA

خدایا ما را ببخش و بیامرز (dash)

0 ❤️

724691
2018-10-18 22:07:36 +0330 +0330

هیچی دیگه توی کونی خوشت میومد چیکار میکردی فکر کنم تا الان خونه هم برات خریده که اومدی تعریف کردی

1 ❤️

724702
2018-10-18 22:33:44 +0330 +0330

بنويس برقيه رو

0 ❤️