پلیس (۳)

1399/10/10

...قسمت قبل

•خدای من تو خون ریزی داری ،چرا چیزی نگفتی،؟؟
سریع لباساتو تنت کن بریم دکتر

از ترس دستام میلرزید لال شده بودم…چشام سیاهی میرفت…تموم بدنم درد میکرد…از خونریزی داشتم ضعف میکردم
کشون‌کشون رفتم بیرون چندتا خانمم همراهم بودن…
رنگ و رو نداشتم …
چشم خورد ب امیر…سوار ماشین تویوتا بود ،تا منو دید از ماشین پیاده شد دویید سمتمون…
یه آقای مسن صداش زد،امیر کمی مکث کر‌د دوباره راه افتاد سمتم…
بلندتر صداش کرد…امیر سرجاش وایساد و فقط نگاهم میکرد…
سوار ماشین شدم…اون لحظه حالم ازش بهم میخورد…از خودمم بدم میومد…دلم مامانمو میخواست …هیچوقت فکر نمیکردم همچین روزایی رو ببینم منی ک خیلی مامانی بودم…بخوام اینقد بی گناه زجر بکشم…این مصیبتی بود ک نرگس توی زندگیه من اورد…نرگسی ک نه میدونستم کجاس نه میدونسم چیکارش کردن…هیچکسم جواب نمیداد اگرم جواب میدادن همش قصدشون ترسوندن من بود…

بردنم ب بیمارستان همون اطراف…
شانسی ک اورده بودم اون موقع شب یه خانم همون موقع فارق شده بود و دکتر متخصص زنان اونجا بود …
معاینم کرد…
•چه بلایی سرت اومده؟؟؟
بغض توی گلوم بود داشت خفم میکرد…با صدای گرفته گفتم:
چیزی شده؟؟؟
•چیزی شده؟؟؟؟میگم چ بلایی سرت اومده؟؟
ترس تمووووم وجودمو گرفته بود…میترسییییییدم خیلی میترسیدم از خدا پنهون نبود از شما چه پنهون تموم وجودم ترس بود ،میترسیدم دهن باز کنم همه چیو بگم ،گند بخوره بیشتر ب حال و روزم …حسرت دیدن خونوادم بمونه رو دلم یا خیلی راحت سرمو زیر آب کنن…

یهو خونریزی کردم ،نمیدونم چرا،؟
•خون پریودی نیس خانم…چند وقته زندانی؟؟
زندان نیستم تازه امشب بخاطر دلایلی بازداشت شدم
•واژنت زخمی شده…کی نزدیکی داشتی؟؟
صبح داشتم
•تازه بکارتتو‌ از دست دادی؟؟؟؟
یکی دو روزه…
•مطمئنی؟؟؟
بله،چیزی شده؟؟؟
•زخمی شدی بنظر میاد دخول اصولی انجام‌نشده و اسیب دیدی…خونریزیتم بخشیش از زخمی ک ایجاد شدس و پردتت چون تازگی از دست دادی،و بخشی دیگه از ترس و شوک و استرس… لباستو تنت کن بیا بیرون…

با پاهای لرزون رفتم بیر‌ون دست و پام یخ کرده بود سرگیجه داشتم…

•ببین اگ چیزی شده بگو من شاید بتونم کمکت کنم،و ب درمانتم کمک میکنه…
نه چیزی نشده …

درب اتاق نیم باز بود تا پلیسه دید من اومدم بیرون اومد داخل اتاق و همونجا وایساد…

فشارمو گرفت …ب پرستار گفت بهش سرم بزنین…

روی تخت دراز کشیده بودم …چشامو بسته بودم…افتاب درومده بود …
بردنم دوباره همون جهنم…
هنوز نه استراحتی نه حالی نه توانایی…
•تا دو ساعت دیک باید بری دادگاه اماده باش…

نه مادری بود ب دا‌دم برسه نه خواهری ک هوامو داشته باشه…

یه جایی بردنم خیلی دور از جایی ک بودم …پاهام جوون نداشت نمیتونسم رو پاهام وایسم هرجا میرفتم میشستم رو زمین…
دیگ چی بگم از اوضاعم…

ایندفه دیگ باید میرفتم زندان …تا الانشم با پارتی بازیای امیر اونجا بودم…اما اجازه دادن خونوادمو ببینم…
از دل و جون مامانمو بغل کردم …مامان ک رنگ و روی منو دید حالش بد شد از حال رفت …خواهرام چشاشون پف کرده…فقط بابام بود ک سعی داشت منو اروم کنه…
منم فقط تلاش میکردم وانمود کنم حالم خوبه …
•مامان بخدا از استرس پریود شدم برای همین رنگ و روم پریده وگرنه جای خوبی بودم …
خلاصه زمانی کوتاهی ک داده بودن تموم شد…
بردنم زندان…انگار وارد دنیای دیگه ای شده بودم…
یه هفته گذشت…
صبح بود با وکیلم صحبت کر‌دم
میدونین نرگس کجاس؟؟
•همین زندانه اما بند تو نیست،فعلا بلاتکلیفی ،اما نترس هیچ مدرکی علیه تو نیست و شواهد نشون میده تو نقشی نداشتی…قاضی هنوز حکمی نداده قطعی…فعلا بلاتکلیفی …تا کمتر از یه ماه دیگ آزاد میشی…

هیچ خبری بهتر از این نبود برای من…با اینکه یه افسرده کامل بودم اما خوشحال بودم…خونریزیمم بند اومده بود…
تو این چند روز یه دختره بود به اسم آرزو باهاش تقریبا اوکی شده بودم …
قدبلند بو‌د پوست گندمی داشت قیافه خوبی داشت کلا…
حدودا چهار نفر بودیم ،یهو یکی گفت کوساتونو نشون بدین ببینیم مال کی خوشگلتره…
منم بااین چندنفر بیشتر درارتباط بودم اما با ارزو بیشتر
برای همین حال و هوامو عوض میکردن باهاشون راحت بودم…
همه نشون دادن من نشون نمیدادم خلاصه سرم ریختن با قلقلک و این داستانا مجبور شدم قبول کردم …
کوس اونا شیو شده بود ک معلوم بود تیغ زدن و سیاه سیاه بود
اما من لیزر کرده بودم کل بدنمو ولی فقط بالای کوسم یه تیک گذاشته بودم و لیزر نکردم

خلاصه پاهامو باز کردم سریع نشون دا‌دم و بستم پاهامو…
دختره ای ک کنارم بود محکم پاهامو گرفت و باز کرد
•اوووووو چه کوسی داره
•بچه ها کوس لادن خیلی خوشگله و سفیده
•چه تپلم هست ،شوهرم همیشه میگفت کوس باید تپل باشه
خلاصه اینا همش حرف میزدن اما من حال و حوصله نداشتم پاشدم رفتم روی تخت …یکی دو ساعت گذشت خاموشی زدن و همه جا تاریک بود…

خواااب خواب بودم …احساس کر‌دم یکی با شلوارم ور میره…
با ترس پریدم از خواب
چی میخوای آرزو،؟؟؟
•کوستو میخوام
دیوونه شدی چی میگی؟؟پاشو بدم میاد اه
•از سرشب ک کوستو دیدم دهنم آب افتاده میخوامش…
شلوارمو کشید پایین من پاهام دراز بود فقط ب بالای کوسم دسترسی داشت…شروع کرد ب مکیدن …
اولش پا فشاری کردم اما بعد دیگ بیخیال شدم و هردومون سعی داشتیم کسی صدامونو نشنوه…
شلوارمو کامل دراورد سرش بین پاهام بود…
همیشه از لز کر‌دن بدم میومد اما اینبارسعی کردم لذت ببرم…
از پایین تا بالا زبونشو میکشید منم شهوتی تر میشدم
موهاشو جمع کرده بودم تو دستم با ولع مک میزد بلند بلند نفس میکشیدم پاهامو بازتر کرده بودم سر آرزو رو فشار میدادم ب کوسم
زبونشو میکرد بعد اینقد با شدت مک میزد نفسش بند میومد …
همزمان با مک زدن چوچولم انگشتم میکرد توو کوسم…تموم بدنم میلرزید اوج لذت رسیده بودم آبم از بغل انگشتاش میریخت
•آخ چه کوسی داری
بخورش …دوس داری؟؟؟
•خیلی خوش مزس
باورم نمیشد اما این من بودم …
صدای ملچ مولوچ ارزو بلند بلندتر شده بود …منم ناله هام و نفسام وبلندتر

آرزوو بخور آبم داره میاد ...

دیدم یکی دیگ از بچه ها پاشد اومد پایین تخت
•حالا برو اونور نوبت منه
شروع کرد وحشیانه خوردن کوسم ،،یهو جیغ کشیدم
ارزو لباشو گذاشت رو لبام از شهوت داشتم لب میگرفتم باهاش
ک متوجه شدم یکی داره سینه هامو میخوره
دیگ چهار نفر بودیم ک همشون افتاده بودن ب جون من
هرلحظه شهوتم بالاتر میرفت
ارزو و مریم سینه هامو مک میزدن …کوثرم کوسمو لیس میزد
اینقد لذتم ب اوج رسیده بود پاشدم نشستم رو صورتش
مث مردی ک تاحالا کوس ندیده لیییس میزد…
کوسمو روی صورتش میمالوندم اونم مث سگ زبونش بیرون بود…
ارزو کشوندم لبه تخت حالت داگی کردم…ارزو کوسمو لیس میزد
مریم کونمو
از یه طرفم کوثر کوس و کون ارزو و مریم لیس میزد…
چند دقیقه گذشت
رومو برگردوندم …لبه تخت نشستم پاهام باز کردم…مریم سریع اومد جلو شروع کرد ب لیسیدن…ارزوم همزمان باهاش زبون میزد توو همین فاصله لبم میگرفتن…
مریم دوتا انگشت کرد توو کوسم محکم مک میزد ک یهو آبم پااشید
همون ابی ک امیر میگفت داغه دوس دارم
آرزو تا دید آبم داره میپاشه دهنشو آورد جلو یه خوردش ریخت توو دهنش…
ولو شدم روو تخت تپش قلب شدید داشتم
اینام همچنان سینمو و کوسمو میخوردن…نمیدونم چرا ولمم نمیکردن سراغ خودشون نمیرفتن…
همینجوری ک مشغول بودن اما من دیگ حسی نداشتم…
آرزو اومد بالا شروع کرد ب لب گرفتن صورتمو کشیدم کنار…

•دوس داشتی؟؟
خییلی
•لادن میزاری دوباره تجربش کنم باهات؟؟
با لبخند گفتم حالا ببینم چی میشه
ب پایین نگاه کردم دیدم مریم همچنان داره لیس میزنه سرشو زدم‌کنار لباس تنم کردم رفتم سمت دستشویی…
دوباره حس تنفر برگشت …بازم از خودم بدم اومد…
احساس بدی داشتم …اما اون لحظه لذت بهم اجازه نداده بود…مطمئن بودم اک باکره بودم اینکارو نمیکردم…اب زدم ب دست و صورتتم …مات و مبهوت بودم ،،متعجب بودم از کار اونا و خودم…
صدامونو اطرافیان میشنیدن اما برای همه عادی بود هرروز اتفاق میوفتاد…

رفتم طرف اتاق دیدم تازه دارن لباس تنشون میکنن…حس خجالتم داشتم سعی میکردم بهشون خیره نشم…

•چ کوس خوردنی داره لادن خوشبحال دوس پسرش
•اک راضی بودی بازم بده بهمون …خداشاانس بده

هیچی نگفتم دراز کشیدم…

صبح رفتم بوفه یه صف طوولانی …یهو یه دختره اومد تنشو زد ب تنم وایساد کنارم تعریف زیاد شنیدم از کوست…
وااای چقد معذب شدم و ناراحت…دوس نداشتم بچه ها برن جاار بزنن

یه چند ساعت گذشت بهم گفتن ملاقاتی داری…
دیدم امیره توی اتاق منتظر من بود
درحالی ک ب خونوادم اجازه ملاقات حضوری نمیدادن فوقش باید پشت شیشه صحبت میکردیم…

تا دیدمش برگشتم
•خواهش میکنم وایسا میخوام صحبت کنم…اینجوری همه مشکوک میشن…

ادامه...

نوشته: لادن


👍 15
👎 7
54101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

783996
2020-12-30 03:01:57 +0330 +0330

حداقل اگه تو سریالای کیریه صداوسیما هم زندانو دیده باشی میدونی انقدر علنی نمیشه لز کرد

2 ❤️

784050
2020-12-30 11:06:24 +0330 +0330

ایول

0 ❤️

784111
2020-12-30 20:59:06 +0330 +0330

ادامه بده خوب بود🙏

0 ❤️

784126
2020-12-31 00:25:49 +0330 +0330

اين قسمت بهتر از ٢ بود ولي باز به ١ نميرسيد، در مورد لز يكم خيال پردازی کردی ، زندان یکی از کثیف ترین جاهایی هست که کوچکترین حرکت را خبر میدن به … سعی کن کامل حقیقت را بیان کنی عزیز کاری به فحش و تیکه انداختن بعضی کاربران نداشته باش هر کسی یک نظر و یک ایده داره تو فکر کن تو زمین حریف داری فوتبال بازی میکنی تماشاچی که گل نمیاره بت بده فحش و تخریب روحیه میکنه.
موفق باشی

0 ❤️

784136
2020-12-31 00:47:26 +0330 +0330

زهن یک جقی ۱۰ساله

0 ❤️

784185
2020-12-31 04:25:30 +0330 +0330

لطفا دقیق تو ضیح بده مگه چجور زندانی بود به این راحتی لز کردی نمیشه اخه هر جور فکر میکنم با عقل جور در نمیاد

0 ❤️

784417
2021-01-01 16:23:25 +0330 +0330

ای ول

0 ❤️

785799
2021-01-10 23:06:16 +0330 +0330

فانتزی خوشکلی داری ولی قد خر چیزی سرت نمیشه همینم ریده به داستانت یه خورده اطلاعاتتو ببر بالا

0 ❤️