گی منو جواد پسر عمم (۵ و پایانی)

1400/07/12

...قسمت قبل

بعد از پرده زنی جواد از ندا انگار یه اتفاقهایی افتاده بود در طولِ هفته ندا به شدت پرخاشگر و عصبی بود اصلا نمیشد طرفش برم ،پنجشنبه شد و وقت اومدن جواد از راه رسید بعد از سلام و احوال پرسی بابام به جواد گفت خب به سلامتی کی شیرینی بخوریم ،یه لحظه ترسیدم توو دلم گفتم منظور بابام چیه که جواد با لبخند گفت دایی چند ماه دیگه مونده لامصب تموم نمیشه که بابام گفت ای بابا چشم روو هم بزاری تمومه البته قبول دارم آخراش سخت میگذره ،ندا خودش رو مشغوله گوشی کرده بود و خیلی وارد بحث نمیشد بابام ادامه داد چند صباحِ دیگه خدمتت تموم میشه و آبجیم باید آستین بالا بزنه،ناخود آگاه یه نگاه به ندا کردم سرش رو آورد بالا و بعد از یه نگاه محو دوباره رفت توو گوشی مامانم با سینی چای وارد شد و گفت جواد جوون کسی هم مد نظرت هست جواد سرخ شد و سفید شد گفت نه بابا زندایی من و چه به این کارها مامانم بعد از نشستن کنارِ بابام گفت شیطون من تورو میشناسم بچه حلال زاده به داییش میره ،این داییت بعد از خدمت سربازی با مامانش ده جا رفتن خواستگاری اما کسی رو پسند نکرد آخر سر مادر بزرگت بهش گفته بوده نکنه کسی دیگه رو زیر سر داری داییت هم گفته بوده من دختر فاطمه خانوم رو میخوام بعد همگی اومدن خونه ما واسه خواستگاری وقتی رفتیم توو اتاق که حرف بزنیم بهم گفت چهار سال پیش توو حنا بندونِ پسر عموم منو دیده بوده و از اون موقع زیر نظر داشته فکر کن چهار سال منو ندیده بود،بعد از خندهِ همه، بابام به شوخی گفت من اصلا قیافت رو یادم رفته بود اون موقع هم شب بود چشمام خوب ندید مامانم یه چشم غره رفت و گفت یادت نیست چجوری عاشقم شده بودی …
یکی دو ساعتی به شوخی و خنده سپری شد اما ندا همچنان توو خودش بود آخر شب رفتیم توو اتاقم با جواد واسه خواب اولین جمله این بود :ندا چشه؟گفتم نمیدونم والله از اول هفته همینجوریه حالا خودش میاد ازش میپرسم توچی تو نمیدونی گفت نه بابا دوسه بار هم زنگ زدم جواب نداد
ساعت یک شد ندا نیومد از خستگی خوابمون برد فردا هم به همین منوال ندا خانوم توو لک بود اخرِ شبِ جمعه بود جواد گفت گفت برو صداش بزن ببین چش شده چرا اینجوری میکنه ،رفتم یواشکی هرچی پیس پیس کردم نگاه نکرد و اومدم بهش پیام دادم جواب نداد به جواد گفتم داداش موضوع جدیه فکر کنم، هر کاری میکنم نمیاد،جواد هم دست از پا دراز تر با گوش های آویزون دراز کشید و به سقف خیره شد با خودم گفتم الان فرصتِ خوبیه حالا که ندا قهر کرده برم توو کارِ جواد آروم رفتم کنارش دراز کشیدم نمیدونستم از کجا شروع کنم بهش گفتم حتما حالش بد شده یا چمیدونم شاید عادت شده باشه جواد گفت بابا هرچی باشه بلاخره باید یه نگاه به من بندازه یا نه؟ این اصلا محل نمیده گفتم مهم نیست درست میشه ،
دستم رو آروم گذاشتم رو کیر جواد و گفتم خب چه خبر ؟دو دستِ جواد زیرِ سرش بود و بدونه اینکه تکون بخوره گفت نکن احسان حالم بده گفتم چیزی نشده که حالا تو هم ،چند روز دیگه درست میشه با بی حوصلگی گفت نه بابا کجا درست میشه با خنده گفتم بهتر بابا امشب مزاحم هم نداریم گفت ای بابا من چی میگم تو چی میگی
کمی فکر کردم و گفتم حالا توکه رفتی من آمارش رو در میارم ببینم چی شده، هفته بعد که اومدی خبر میدم بهت ،بعد دستم رو بردم زیر شلوار جواد و کیرش رو گرفتم توو دستم سریع راست کرد و منم خوشحال شدم که بلاخره از فکر آبجیم اومد بیرون کمی با تخمهاش بازی کردم و بلند شدم رفتم یه سر و گوشی آب بدم دیدم همه خوابن برگشتم لامپ رو خاموش کردم شلوار جواد رو درآوردم و کیرش رو خوردم اولش خیلی جواب نداد اما رفته رفته یخش وا شد و اونم دست به کار شد فکر کنم توو دلش گفت که حالا نشد آبجیم رو بکنه حداقل من رو بکنه که بی نصیب نمونه
منو دمر کرد و با وازلین کونم رو آماده کرد با تمامِ قوا کیرش رو فرو کرد توو سوراخم، صدام در اومد با صدای خفه گفتم آخ یواش اما اثری نداشت دوباره کشید عقب و اینبار با فشار بیشتری فرو کرد تمام بدنم رو درد فرا گرفت خودم رو سفت کردم و با گریه گفتم کثافت نکن ،هیکلش رو انداخت روم توو گوشم گفت خفه شو کونت رو میخام پاره کنم ،چشم هام داشت سیاهی می‌رفت با یه ذره نفسی که داشتم گفتم ترو خدا نکن دارم میمیرم با خشم گفت شل کن کونی ،متکا رو گاز گرفتم تا صدام نره بیرون گوشم رو با شدت تمام گاز گرفت خواستم با دستم مانع بشم دو دستم رو با یک دست گرفت دیگه راه به جایی نداشتم و خودم رو تکون دادم تا از گیرش فرار کنم اما زیرِ هیکلش گیر افتاده بودم و نمیتونستم کاری کنم احساس کردم الان لاله گوشم کنده میشه به ناچار کونم رو شل کردم به سرعت یه ضربه دیگه به کونم زد و همه کیرش رفت توو کونم از شدت درد داشتم گریه میکردم نفسم بالا نمیومد به سختی لب باز کردم و گفتم جونه مادرت نکن جواد پاره شدم گوشم رو ول کرد و دوباره با عصبانیت گفت شل کن تا آبم بیاد گفتم ترو خدا یواش جواد جونه مادرت گفت فایده نداره حرومزاده خفه خون بگیر و شل کن،توو بدترین شرایطِ عمرم قرار داشتم دوس داشتم داد بزنم تا بابام بیاد کمکم کنه اما جرات نداشتم به ناچار شل کردم تا بکنه و آبش بیاد تا زودتر ازین وضع خلاص بشم کمی شل کردم و جواد با چندتا ضربه وحشتناک آبش رو خالی کرد توو کونم و بعد از روم بلند شد وقتی کیرش رو کشید بیرون نفسم بالا اومد هق هق امون نداد حرفی بزنم، نیم ساعت توو همون حالت موندم و گریه کردم جرات نداشتم به کونم دست بزنم فکر میکردم غرقِ خونِ کمی که آروم شدم بلند شدم رفتم دستشویی آب کیرِ جواد به همراه خون از کونم خارج شد خیلی ترسیدم خودم رو شستم و رفتم توو اتاق جواد خوابیده بود دلم میخواست خفه اش کنم تا نزدیکای صب از درد نتونستم بخوابم واقعا حالم بد بود به سختی خوابیدم اما تا چند روز نمیتونستم بشینم یا درست راه برم
یه شب موقع خواب به ندا گفتم خوب کاری کردی به جواد محل ندادی خوشم اومد گفت مگه تو میدونی چرا کم محلی کردم گفتم نه همینطوری کلی گفتم حالا واسه چی اینطوری کردی کمی طفره رفت اما آنقدر اصرار کردم تا گفت که قرار نبود پرده ام رو بزنه اما اونشب زد گفتم آبجی خودت گیر داده بودی میگفتی بزن اون تازه می‌گفت نه نمیخوام ،با قیافه حق به جانب گفت من بگم اون نباید این کار رو میکرد پرسیدم یعنی چی تو خودت اصرار میکردی گفت نفهم من اون لحظه آنقدر حالم خراب بود به هیچی فکر نمیکردم آنقدر داغ بودم نفهمیدم چی گفتم
حرف ندا غیر منطقی بود اما جرات نکردم بهش بگم در عوض بهش دلداری دادم و حق رو به جانبِ ندا گرفتم کمی که آروم شد گفتم حالا که شما می‌خواهید با هم عروسی کنید اشکالی هم نداره ها!گفت چی اشکال نداره اگه بعدِ چند وقت یهو گفت من نمیخوامت چی؟؟گفتم بیخود میکنه مگه نگفته عاشقته ،باید بیاد تورو بگیره ،یه پوزخند زد و گفت ساده ای؟پسرها وقتی حشری میشن ازین حرف ها زیاد میزنن بعدش میزنن زیرش گفتم نمیدونم والله چی بگم ،حالا میخای چکار کنی گفت نمیدونم فعلا، ولی باید یه صحبت جدی باهاش بکنم تا خیالم راحت بشه
یک ماهی بود که جواد نیومده بود خونمون منم بعد از گذروندنِ دوره نقاهت یه سر رفتم پیشِ استاد البته قبلش یکی از شرت های خوشگلِ آبجیم رو پوشیدم و یکی از سوتین هاش رو ورداشتم میدونستم استاد منو می‌فرسته حمام به همین خاطر توو خونه یه دوش گرفتم و رفتم پیشش
مثلِ همیشه توو پارک نشسته بودو داشت سیگار دود میکرد تا منو دید گل از گلش وا شد با شوق گفت کجایی پسر خبری ازت نیست پیش خودم گفتم شاید از من بدت اومده و دیگه نمیای پیشم گفتم نه استاد این چه حرفیه درگیر بودم شرمنده ولی الان اومدم بریم خونتون سریع بلند شد و گفت با کمالِ میل فقط بگو ببینم اون کاری که بهت گفتم رو انجام دادی گفتم آره گفت احسنت بریم که دارم دیوونه میشم
وارد که شدیم رفتم توو اتاق خواب و لخت شدم و سوتین خواهرم رو بپوشم نتونستم استاد رو صدا زدم کمکم کرد و با لذت یه نگاهِ خریداری بهم انداخت و گفت جون عجب لعبتی شدی احسان جان کمی خجالت کشیدم سرم رو انداختم پایین صورتش رو آورد جلو و لبم رو بوسید بغلم کرد و خوابوند منو روو تخت همه بدنم رو خورد و لیسید واقعا کار بلد بود و خیلی لذت بردم نا خودآگاه یاد جواد افتادم و توو دلم گفتم اون عوضی اصلا بلد نیست چطوری باید رفتار کنه توو همین افکار بودم که استاد داشت از روی شرت خواهرم که تنم بود کیرم رو میخورد، گرمای دهنش کیرم رو سوزوند دوست داشتم همیشه توو همین حالت باشم لعنتی خیلی خوب سکس میکرد یه جوری باهام رفتار میکرد که انگار من یه دخترم و اون هم عاشقِ دل خسته منه
بعد از خوردنِ کیرم منو برگردوند حالا نوبتِ کونم بود با دقت دست می‌کشید روی لپِ کونم و بوسه میزد گاهی صورتش رو میزاشت روی کونم و نفس می‌کشید و همش تعریف می‌کرد، صداش موقع حرف زدن جوری بود که منو می‌برد به یه دنیای دیگه واقعا از خود بی خود میشدم آخه یه انسان چقدر میتونه خوش سکس باشه تقریبا عاشقش شده بودم و دوس داشتم بغلش کنم و ازش تشکر کنم به خاطرِ ایجاد این حسِ زیبا ،زبونش که اومد روی سوراخم بدنم به رعشه افتاد سرم گیج رفت و داشتم بیهوش میشدم با صدای بلند ناله میکردم،صدای ناله هام باعث شد تا استاد بیشتر روی این کارش تمرکز کنه و بهتر سوراخم رو بلیسه با شنیدن صدای من، استاد دیگه نتونست جلوی خودش رو بگیره به سرعت کونم رو روغنی کرد و کیرش رو گذاشت دمه سوراخم اول کمی عقب جلو کرد تا سوراخم باز بشه ازم سوال کرد احسان جان آماده ای با صدای شهوت آلودم گفتم آره استاد بکن،خیلی یواش کیرش رو واردِ کونم کرد و خوابید روی کمرم داشت زیرِ گوشم زمزمه میکرد که احساس کردم الاناست که ارضا بشم با چندتا تکون و عقب جلو با یک لذت وصف نشدنی آبم اومد آنقدر ناله کردم که استاد هم آبش اومد و بی حال افتاد روی من، کمی نفس گرفت و گفت پسر چکار کردی تا حالا کسی رو اینقدر حشری ندیده بودم تو حالِ منم خراب کردی لامصب ،با صدایِ آروم گفتم استاد گفت جونم گفتم خیییییلی حال داد داشتم از حال میرفتم واقعا ازت ممنونم خیلی دوست دارم
استاد که از این ابراز علاقه من به وجد اومده بود با خنده گفت ای پدر سوخته خوب بلدی ها
رابطه منو استاد به حدی خوب شد که من احساس می‌کردم عاشقش شدم و اگه دو روز نمیدیدمش حالم خراب میشد و وقتی هم میدیدمش کلی بغلش میکردم و براش ناز و عشوه میومدم هربار که میرفتم پیشش یکی از لباسای آبجیم رو میپوشیدم و براش سنگِ تموم میزاشتم، اون هم هر روز بهتر از دیروز میشد و هر بار یه پیشرفت قابلِ توجه داشت تا حدی که با من مثل همسرش برخورد میکرد و اجازه نمی‌داد خیلی بیرون برم و با پسر های دیگه بپرم به نوعی رویِ من غیرت داشت منم ازین موضوع واقعا خوشحال بودم
بعد از چند وقت غیبت بلاخره جواد پیداش شد و ندا خانوم هم از خرِ شیطون اومد پایین و باهم مثل گذشته عیاق شدن البته بعدا فهمیدم که عمم اومده و با مامانم یه حرفایی در مورد ازدواجِ جواد و آبجیم زده الان از اون روزگار سه سال گذشته و جواد و ندا باهم عقد کردن چند وقت دیگه عروسیشونه اما روابط یه مقدار تغییر کرده بعد از یه صحبت مفصل ندا ازم خواست که هرچیزی بینمون بوده رو فراموش کنم و دیگه بهش فکر نکنم منم گوش کردم و دیگه سَرَک نکشیدم توو رابطشون
از اونور هم همچنان با استاد هستم و از وجودش لذت میبرم واقعا دوسش دارم و عاشقانه باهاش سکس میکنم به نظرم بهترین شخصِ زندگیِ منه
امیدوارم هرکسی که مفعول بودن رو دوست داره یه پارتنر مثلِ استاد برایِ خودش پیدا کنه و از مفعول بودن لذت ببره
پایان

نوشته: احسان


👍 21
👎 9
36201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

835706
2021-10-04 01:56:21 +0330 +0330

جون جدت دیگه ننویس
برو جقتو بزن
افرین

1 ❤️

835707
2021-10-04 01:57:24 +0330 +0330

گاییدی مارو با این اووستاددد😑😂

1 ❤️

835714
2021-10-04 02:17:58 +0330 +0330

کون تو باعث شد ابجیت شوهر کنه هروقت بابات مرد بگو بکن بعدیت که استاد هستش هم بیاد ننتو بگیره

0 ❤️

835896
2021-10-05 03:27:15 +0330 +0330

این داستان رو خیلی خوب شروع کردی و تا قسمت سوم هم خوب ادامه دادی ولی از قسمت سوم به بعد خیلی چنگی به دل نزد و قسمت پنجم واقعا به قول اقایون ریدی
شد مثل فیلمهای ایرانی که مملو از صحنه های بخود هست

شما یک فیلم هالیوودی که نگاه میکنید هیچ صحنه اضافه ای توش نیست مثلا اگر دوربین برای لحظه ای روی شئ زوم میکنه اتفاقی نیست و در یک جایی اون شی نقشی کلیدی داره ولی فیلمهای ایرانی نه
مثلا من انتظار داشتم استادت اروم اروم موضوع ندا رو باهات مطرح کنه وازت بخواد اونو هم با خودت ببری و گرنه مطرح کردن لباس خواهرت به چه منظور بود اونم با توجه به اینکه اون آقا فقط با پسرا سکس میکرد

0 ❤️

835951
2021-10-05 13:12:05 +0330 +0330

داستانت عالی بود

0 ❤️

835973
2021-10-05 16:11:53 +0330 +0330

به نظرم داستان هات بیشتر حالت خاطره داره تا داستان سکسی صحنه های سکسی کم و بدون جزئیات داره ولی خب در کل بد نبود

0 ❤️

835990
2021-10-05 18:46:36 +0330 +0330

استاد بشم احسان شدن بلدی🤣🤣

0 ❤️

837365
2021-10-14 00:38:54 +0330 +0330

قسمت اول عالی بود و تا قسمت 4 هم بدک نبود ولی این آخری و ریدی

0 ❤️