گی من و دوستم برای اولین بار

1395/02/10

سلام به همگی
خب داستانی که میخوام بگم مربوط میشه به پارسال با یکی از دوستام که چند سال از من بزرگتره…
تا الان داستانی ننوشتم سعی میکنم قشنگ ماجرا رو توصیف کنم.این داستان هم کاملا واقعیه خودتون متوجه خواهید شد!اسمم هم نیازی نیست بگم که بخوام مستعار بگم
قصه از اونجایی شروع شد که من 16سالم بود و وقتی اومدم اصفهان با یکی دوست شدم که تو کار کامپیوتر و تعمیرات اینچنینی بود…خب ما خیلی زود دوست صمیمی هم شدیم به طوری که اطرافیان خیلی حسادت میکردند!دوست بنده اون زمان فکر میکنم 25؛6ساله بود…پسر خوبی بود تا مدت زیادی که با هم بودیم اصلا میلی به گی و این چیزا نشون نمیاد از چهرشم بگم براتون قد بلندی داشت چشم ها ابی موها بور.خلاصه ادم خوشتیپی بود.گذشت سه چهارسال از اشناییمون و ما دیگه دوست های خیلی صمیمی بودیم و اون به نزدیک ترین دوستم مبدل شد.یک مدت بود شوخی میکردیم و گاهی شده بود که تا رد میشدم از جفتش هی اروم میزد رو باسنم مثلا به شوخی
بعد گذشت مدتی بعد دیدم چند باری تو بحث هایی که پیش می اومد درخصوص گی ها میگفت واقعا نمیدونم چه لذتی داره که بعضیا میدن میگفت ما تو سربازی هم ازاین آدم ها داشتیم که لو میرفت و ازاین جور حرفا…اقا کار رسید به یک روز که داشتیم بحث میکردیم میگفت یچیزی ازت بپرسم راستشو میگی؟گفتم خب بستگی داره گفت :نه دیگه یا میگی راستشو یا اصلا جواب نده.گفتم خب بگو:گفت خودارزایی میکنی؟؟گفتم:گهگاهی اره.بعد بیشتر بحث کردیم باز سوال کرد که:باپسرهم رابطه داشتی؟گفتم:راستش اره خیلی کم .بعد یادم نیست دیگه چی گفت این مدت ما هی شوخی های فیزیکی گهگاهی میکردیم.
یک روز اومد دم مغازه گفت میخوام یچیزی بهت بگم:رفتم پیشش.گفته که ببین من تاحالا با کسی نبودم و خیلی کنجکاو شدم ببینم واقعا این کار اخه چیه که همه انجام میدن.اینم بگم رفیقم متاهله!گفتم خب دیگه شما که متاهلی حست کمتره انجامم ندادی بلاخره درکش سخته واست.گفت:میخواستم یک بار امتحانش کنم ببینم واقعا چجوریه بلاخره.من مونده بودم چی بگم اصلا خیلی واسم سنگینن بود اخه من کونی نبودم و ازطرفی ازش خجالت میکشیدم بعداین چندسال بلاخره چطوری راضی به اینکاربشم؟گذشت مدتی درپیام بازهم دراین خصوص صحبت کردیم .گفت ببین من به هیچ پسری تا حالا حس نداشتم ولی مدتیه تورو که می بینم فقط یجوری میشم خودمم نمیدونم چمه! گفت حالانظرت چیه یک بار انجام میدیم دوست نداشتیم که هیچ ولی اگر دوست داشتیم و خوشت اومد دیر به دیر انجامش می دیم…(ازقول اون:و من ازاین میترسم که خوشم بیاد اونوقت نمیدونم میترسم که بهش وابسته بشم…)
منم حرفی نداشتم بلاخره اون تصمیمشو گرفته بود.
من قبول کردم.گفت پس بریم؟گفتم باشه. اخرین روزی که این صحبتارو میکردیم توخونشون بودیم و خانمشم نبود.گفت بریم تو حموم .رفتیم تو حموم اول من رفتم بعد شروع کردم لباس هامو در اوردن هنوزم باورم نمیشد دارم با کی این کارو میخوام انجام بدم هنوزم خجالت میکشیدم. اونم رفت ابگرمکن رو راه بندازه وبعد بیاد.بعد چند دقیقه اومد و من لخت شده بودم.کیرم خیلی سریع شق میشه اون زمان هم خیلی سریع سفت شده بود.اومد تو خیلی راحت وقتی دید من لخت شدم؛ اونم سریع لباسشو کند وقتی لخت شد بدن سفید و نرمی داشت. چشمم افتاد به کیرش…خیلی کلفت و سفید و خوش فرم بود…به شوخی بهش گفتم:چه خبره بابا اونم خندید.رفتیم زیر دوش چند دقیقه ای بعدش دست کشید رو شونم و زیر دوش یحالتی شبیه ماساژ واسم انجام میداد…بعد برای اولین بار دست کشید رو کیرم و میمالیدش منم ساکت مونده بودم واقعا باور نکردنی بود فکرشم نمیکردم یک روزی با این دوستم همچین کاری بکنم!خلاصه بعد مالیدن گفت خب چکار کنیم؟؟گفتم نمیدونم میخوای بدی؟گفت امتحانش میخوام بکنم ببینم چطوریه.چون قدش بلند بود کمی خم شد به جلو منم کیرمو تنظیم کردم رو سوراخش یذره هل دادم گفت یواش یواش…طبیعی بود بلاخره برای اولین بار بود داشت میداد ولی جیزی نگذشت که بیشترنصف کیرم رفت داخلش خب من کیرم زیاد کلفت نیست متوسطه و طول خوبی هم داره. کم کم رفت تا ته فکر نمیکردم به این راحتی ها بره تو.وقتی رفت کم کم شروع کردم عقب جلو کردن کمی دردش میگرفت منم گفتم بزار با کیرش همزمان جق بزنم تا درد کمتری حس کنه…اینکارو که کردم دیدم اره جواب داد داشت بهش حال میداد که من زود تر ابم اومد(لعنتی کمرم شله دیگه)ریختمش داخلش بعد که دراوردم گفت تازهه میخواست ابم بیاد.گفتم چکار کنم حالا؟؟یک نگاه به کیرش کرد…گفت داخل تو که نمیره ن؟گفتم نه بابا خیلی گندست …گفت خوب چکار کنیم؟گفتم میخوای بیای لاپایی بزنی؟؟گفت اخه رو زمین اذیت میشی!گفتم:نه عیبی نداره ماهم نامردی نکردیم خوابیدم کف حمام تا حالا لاپایی رو هم امتحان نکرده بود.گفتمش دقیقا بزاروسط کونم لیزشم کرد شروع کرد تلمبه زدن بعد حدود یک دقیقه دیدم داره ابش میاد و ریختش بین پاهام.پاشدیم دوشمونو گرفتیم و رفتیم بیرون.این اولین سکس من با اون بود.یکی دوبار دیگه هم اینکارو کردیم و دیگه من راضی نشدم این رابطه رو ادامه بدیم نمیدونم چرا!.هنوز هم گاهی تیکه میندازه که بیا بریم اما من قبول نمیکنم.

نوشته: خودم!


👍 4
👎 3
14834 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

539335
2016-05-01 18:20:33 +0430 +0430

خوب بود؟؟؟:)

0 ❤️