یک شوخی (۳)

1395/06/09

…قسمت قبل

توی مسیر خیلی خوش می گذشت شوخی و سبقت گاه گاه ماشین زنها و ما خیلی باحال بود و همه داشتند لذت می بردند ، دوساعتی گذشته بود که کامران پیشنهاد داد کنار یک آبشار که تو جاده بود بایستیم و استراحتی کنیم ، ساسان بستنی گرفت و مشغول خوردن بودیم ک یک خانواده دیگر هم آمدند همانجا ، یک خانم و آقا با یک دختر سه چهار ساله ، خانومه یک مانتو جلو باز آبی ایرانی تنش بود و زیرش ساپورت مشکی خیلی نازک که زیر نور آفتاب کاملا بدنش پیدا بود با یک استایل فوق العاده خوشگل و سکسی و حتی من به راحتی خط شورتش را دیدم ؛ خیلی تابلو من و ساسان و حتی کامران هم مشغول چشم چرانی بودیم .
دوباره حرکت کردیم و این بار من پشت فرمان نشستم و کامران هم پیش من و ساسان روی صندلی عقب .
کمی که گذشت من گفتم بچه ها خوب داشتین دید میزدیدها؟
ساسان خندید و گفت نه اینکه خودت بیکار بودی!
گفتم شما که چیزی کم ندارید(منظورم خوشگلی خانمهاشون بود)
ساسان گفت:
و البته تو!
گفتم بر منکرش لعنت و ساسان ادامه داد:
-نمی دونم چرا لامصب مرغ خونه ی همسایه غازه
کامران گفت چلوکباب هم غذای خوشمزه ای هست ولی شما هر شب بخور گیریم ادویه و مخلفاتش را عوض کردی باز خب همون چلوکبابه و زده میشی.
من و ساسان تایید کردیم و کامران ادامه داد:
تو اروپا کلوپ های مخصوصی هست یا هتل هایی که یکی از خدماتشون ارائه خدمات جنسی هست که هر نوع تنوع سکسی را که مشتری بخواد براش فراهم می کنند که یک سری از خدماتش فقط مخصوص زوج ها هست
کامران ادامه داد :
مثلا یکی از خدماتی که برای زوج ها ارائه می شه برگزاری اردوهای سکسی تو مثلا جنگل یا کشتی هست که اونجا زوجها همدیگر را می بینند و اگه دوست داشتند می تونند با هم باشند یعنی wifeswap داشته باشند و پارتنر هاشون را به اصطلاح با هم طاق بزنند که تو ایران فکر کنم بهش سکس ضربدری میگن .
من که حسابی تحریک شده بودم به شوخی گفتم :
-کامران نکنه شما هم تو این جور جاها شرکت کردید
کامران با خنده گفت : از خدام بود ولی بازخورد سونیا برام قابل پیش بینی نبود
ساسان گفت : خوش به حالشون که حدود لذت تو ذهن اونها هیچ مرزی نداره و تمام و کمال حال می کنند .
تو همین وقت ماشین خانمها در حالی که واسمون شکلک درمی آوردن به سرعت از کنارمون رد شد.
شقایق که معلوم بود با سونیا و کیمیا خیلی جور شده بود از شیشه عقب واسه من ادا درمی آورد.
من که بهم برخورده بود با چند تا دنده عوض کردن حسابی عقب گذاشتمشون که کامران گفت :
آرمان جان کمی شل کن ماشبن خانوما بیفته جلو اینجوری جلو چشممون هستن خیالمون راحت تره.

همین کار را کردم ، ساسان که معلوم بود از این بحث خوشش اومده گفت:
-ولی خانمهای ایرانی هیچ وقت راضی به این جور روابط نمی شن
-کامران شانه بالا انداخت گفت : نمی دونم
من گفتم : نه بابا اینطوری نیست که شماها فکر می کنید من چند روز پیش تو یکی از سایتها خوندم سکس ضربدری تو ایران خیلی طرفدار داره و درصدی از جامعه آماری که هدف بودن خانمها بودن که گفته بودن دوست دارن این نوع سکس را تجربه کنند .
ساسان که گاهی خیلی بی پروا میشد و در اون لحظه تحریک هم شده بود بی مقدمه از من پرسید؟
-یعنی تو فکر می کنی شقایق به همچین چیزی راضی بشه ؟
در یک لحظه جو سنگینی حاکم شد ، من اصلا انتظار نداشتم یکم من و مون کردم و گفتم : نمی دونم
کامران رو به ساسان گفت : این چه سوالی می پرسی!
ساسان گفت :
-ما که دوستهای قدیمی هستیم منم منظوری نداشتم
همه ساکت شدند و به جاده نگاه کردند و من تو خیالم با خودم می گفتم :
-فکرشو بکن آرمان اگه بشه با ساسان و کامران خانمهاشون ضربدری داشته باشیم از هر طرف من سودکردم :
اول اینکه من به امید سکس با شقایق به این سفر اومدم که حالا به جای یک کس میشه سه تا کس ردیف و آبدار جوووون ،
دوم اینکه من زنهای این دوتا را میکنم و اونها هم فکر می کنند با زن من هستن.

و اینجوری رویای سکس ضربدری من با کمترین ریسک ممکن به واقعیت می پیونده و این بار باز هم خرکیف شدم.
تو همین فکرا بودم که ساسان رو به من گفت :
-آقا اگه خنده داره بگو گروهی شاد بشیم
من گفتم :
این گروهی را خوب اومدی و خندیدم
و ساسان با تعجب به کامران نگاه کرد و من همچنان خوش بودم.
ساعت ده شب یک ربع کم(21:45 خخخ) رسیدیم و همه خسته بودند.
ویلای قشنگی بود نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک ، یک باغچه و فضای سبز حیاط مانند حدود 400 تا 500 متر و یک ساختمان نقلی دوبلکس.
از صدای زیر لاستیک میشد فهمید که راه ماشین رو را سنگریزه ریخته اند و دو طرف مسیر سنگ چین بود و هر دو طرف باغچه های زیبا با یک استخر کوچک شاید به ابعاد 2 متر در 3 متر که معلوم بود برای تعداد زیاد تعبیه نشده است و با توجه به برگ های روی آب و رنگ آب مشخص بود زمان زیادی بود که استفاده نشده بود.
سه پله ی سنگی سبز رنگ ما را از سطح زمین به درب چوبی بزرگ ساختمان میرساند.
کامران جلو رفت و چراغها را روشن کرد و فضای داخل مشخص شد.
یک فضای حدود 50 متری پذیرایی که با دو دست مبل پر شده بود و یک آشپزخانه که زیر فضای طبقه بالا تعبیه شده بود و یک اتاق خواب که میشد حدس زد که خیلی بزرگ باشد ، دو اتاق هم در طبقه بالایی که با پله های پیچ خورده ی طرح چوب به آن میشد دسترسی پیدا کرد.
یک سرویس حمام و دستشویی بین دو اتاق بود که از هر دو اتاق به آن دسترسی وجود داشت. ولی با توجه به درب وردی بزرگ آن که شیشه ای مات بود اگر کسی داخل بود از هر دو اتاق مشخص بود البته چون مات بود فقط به صورت سایه وار.

چون همگی خسته بودند و تو راه هله هوله زیاد خورده بودیم کسی میل شام نداشت و مشغول جابه جا کردن وسایل شدیم ، اتاق خواب پایین که برای خود کامران اینها بود و دو اتاق بالا را یکی من و شقایق و یکی را ساسان اینها برداشتند. بعد از جمع و جور کردن وسایل همه لباس راحتی پوشیدند من خودم یک ست ورزشی پوشیدم و کامران و ساسان هم شلوارک با تی شرت ، خانمها که شقایق زرنگی کرد و رفت دوش بگیرد، کیمیا تی شرت بلند با ساپورت تنش بود ولی سونیا خانم سنگ تموم گذاشت یک تاپ با دامن تنش کرد ، دامنش تا زانوهاش بود ولی زمان خم شدن بالا میرفت و رونهای خوشگل و سفیدش مشخص میشد .
یک نیم ساعتی با گپ و گفت گذشت و کامران کمی از شرایط زندگی در سوئد تعریف کرد و که می گفت ما بیشتر کشورهای اروپایی را گشتیم و از مکان های دیدنی آنجا تعریف میکرد در این زمان شقایق هم به جمع ما اضافه شد.
کامران و سونیا زودتر جمع را ترک کردن و رفتند که بخوابند و ما هم چهارتایی رفتیم بالا و به سمت اتاق خوابهایمان رفتیم هر اتاق یک تخت خواب دو نفره بزرگ داشت.
شقایق جلوی آینه مشغول خشک کردن موهاش بود و من یادم افتاد که از زمان حرکت تا الان اصلا به گوشیم نگاه کردم و خدا میدونه نازنین چند بار تماس گرفته بود ، گوشیم را نگاه کردم هیچ تماس بی پاسخی نبود فقط یک پیامک :
-آرمان جان چند بار تماس گرفتم گوشیت در دسترس نبود ، نگرانت شدم بهم زنگ بزن گلم .
همان موقع بهش زنگ زدم که با صدای خواب جواب داد:
-سلام عزیزم رسیدی؟
-آره گلم خواب بودی
-اره
بهش گفتم که بخوابه فردا با هم صحبت می کنیم ، سعی میکردم که خیلی آروم صحبت کنم چون مطمئن بودم که صدا از هر دو اتاق واضح شنیده میشه.

شقایق موهاش رو بافت که چقدر هم بهش می آمد و شب به خیر گفت و طوری روی تخت خوابید که جایی واسه من نبود من که منظورش را گرفته بودم جایم را روی زمین پهن کردم و دراز کشیدم و خوابم نمی برد ، به خیلی چیزها فکر میکردم ، درسته تحریک شده بودم ولی دوست نداشتم شقایق را مجبور به کاری بکنم و دوست داشتم اگه قراره سکسی باشه خیلی با لطافت و صمیمی باشه. فکر می کنم یک ساعت و نیم تا دو ساعت گذشت و من خواب و بیدار بودم که صدای پچ پچی از اتاق ساسان اینها میامد ، من متوجه نمی شدم چی می گفتن فقط یک نجوای آروم به گوشم می رسید چند دقیقه ای گذشت که صدای یک آه سکسی از کیمیا اومد ، فهمیدم که ساسان با فکر این که ما خوابیدیم دست به کار شده ، کم کم صداهاشون بلندتر شد ، یهو به فکرم رسید شیطونی کنم برم دید بزنم خیلی آروم درب شیشه ای را باز کردم و داخل حمام رفتم چقدر بزرگ بود و کف حمام خیلی خنک بود و پاهام را قلقلک میداد ، خیلی آروم نشستم و چهار دست و پا به سمت درب شیشه ای آن طرف که رو به اتاق آنها باز میشد رفتم ، چند دفعه خواستم کمی لای در را باز کنم ولی چون درب کشویی بود چیزی نزدیک به حماقت بود حالا کاملا صداشون رو می شنیدم و با توجه به اینکه نور مهتاب داخل اتاق را کمی روشن کرده بود اگه حرکت می کردند سایه ای هم از آنها می دیدم ولی داخل حمام کامل
ا تاریک بود.
دیدم ساسان لباسهای کیمیا را درآورد و دست کیمیا رو سینه هاش بود و خودش میمالید و آه می کشید ، ساسان بلند شد ایستاد و کیمیا جلوش رو زانو نشست حالا دیگه چون ابستاده بودند خیلی واضح تر می شد ببینیشون ، کیمیا کمی با دست کیر ساسان رو مالید و بعد از چند لحظه داخل دهنش کرد و داشت ساک میزد زیاد طول نکشید و این بار کیمیا ایستاد و ساسان لای پاهاش رفت و فکر کنم داشت کسش رو میخورد ، سایه بدن کیمیا هم حشری کننده بود و من صداش را میشنیدم که می گفت : -بسه ساسان بیا
رفتند روی تخت و کیمیا حالت سگی شد و ساسان از پشت کرد تو ، زیاد تو این حالت نبودند و ساسان کیمیا را خیلی سریع برگردوند و خودش افتاد روش کاملا معلوم بود که خیلی داغ کرده کیمیا هم سینه هاش را می مالید .
یک لحظه ساسان بی حرکت شد من فکر کردم که اومد، با موهای کیمیا بازی میکرد من صداش را می شنیدم که می گفت :
جان چه حالی میده تو کست نگه میدارم ، آخ جووون ، حشری شدی می دونم ، دوست داشتی الان به جای من کی میکردت ؟ کیمیا گفت :
-هیشکی خودت
-الکی نگو من که میدونم جنده بازی دوست داری راستشو بگو؟
-نمیدونم

  • میخوای برم آرمان را صدا کنم بکنتت
    -اونوقت شقایق تنها می مونه
    -تو غصه اونو نخور من نمی زارم تنها بمونه
    ساسان شروع کرد به تلمبه زدن
    و دوباره گفت:
    صداش کنم بیاد؟
    کیمیا جواب نداد فقط آخ و اوخ می کرد
    ساسان دوباره گفت :
    -چیکار کنم صداش کنم یا نه ؟
    -جوووون صداش کن بیاد منو بکنه جووون ولی فکر نکنم بتونه مث تو بکنه شقایق هم خیلی خوش به حالش میشه زیر کیرت بخوابه
    از تکانهای شدید ساسان معلوم بود که اومده مشخص بود که حرفهای کیمیا بدجوری تحریکش کرده
    بی حرکت روی کیمیا خوابیده بود و قربون صدقه میرفت و از هم لب می گرفتند
    کیمیا گفت حالا چه جوری بریم حمام ؟
    ساسان گفت خب میریم مگه چه اشکالی داره ؟
    -خب یک وقت بیدار میشن
    -نه بابا خوابند هر دوتاشون
    سایه هاشون را دیدم که به سمت در حمام حرکت کرد ، قلبم داشت وایمیستاد همینجوری چهار دست و پا خزیدم تو اتاق خودمان و در را آروم بستم و رفتم سر جام خوابیدم.
    کیمیا و ساسان اومدند تو حمام ولی برق را روشن نکردند که یک وقت ما بیدار نشویم چیز زیادی معلوم نبود.
    خیلی سریع دوش گرفتند و بی سر و صدا خوابیدند .
    ساعت کمی از سه شب گذشته بود من که خیلی تحریک شده بودم خیلی آروم به سمت شقایق رفتم معلوم بود خواب سنگینی رفته بود ، شلوارکش تا زانوهاش بالا رفته بود دستم را روی قسمت لخت پاهاش گذاشتم وای چقدر نرم بود چقدر پوستش سکسی بود شایدم من خیلی حشری بودم همینجوری دستم را حرکت دادم تا به باسن قشنگش رسیدم و می مالیدم اخ جووون چه حالی میداد ، تکان نخوردنش کمی جسورترم کرد و دستم را به پشت گردنش رسوندم که بیدارشد!
    با صدای خواب آلود گفت :
    -چی کار می کنی آرمان
    کمی هول شدم …

ممنون از نگاههای قشنگتون بووووووس

ادامه…

نوشته: آرمان


👍 16
👎 4
39403 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

554322
2016-08-30 23:57:36 +0430 +0430

دمت گرم
باحال بود
ادامشو زود بذار

0 ❤️

554387
2016-08-31 13:03:25 +0430 +0430

درود به دوستان، مقیم اسکاندیناوی هستم دنبال یک خانم پارتنر فارسی زبان جذاب و.مهربون هستم بین 24-30 ساله،وزن بین 57-63 چاق یا لاغر نباشه. فقط رو پی وی لطفا.

کسری

0 ❤️

554390
2016-08-31 13:53:30 +0430 +0430
NA

عالیه فقط لطفا سریعتر بذار و طولانی تر کن قسمتا رو خیلی تو کفمون نذار دیگه ?

2 ❤️

554417
2016-08-31 18:22:33 +0430 +0430

دمت گرم باحال بود کیرم سیخ شد

1 ❤️

554498
2016-09-01 07:11:45 +0430 +0430
K.K

واقعا خسته نباشی
من از موضوع داستان متنفرم
هم ضربدری هم خیانت
ولی اینقدر قلمت خوب و روون هست داستانت شدید من رو گرفته
موفق باشی

1 ❤️

554538
2016-09-01 16:56:13 +0430 +0430

زیبا و جذاب ، منتظر ادامه داستان میمونم لطفا زودتر

1 ❤️

555627
2016-09-09 15:15:32 +0430 +0430

عالی بود. . . عالی…
به این زودیا تموم نکنی ها کشششش بده با جزئیات کامل
موفق باشی
از سکس با نازنین هم بگو

1 ❤️