آخرین سکس

1401/02/16

با صدای راننده اسنپ از خواب پریدم. کل راه کرج تا تهرانپارس رو خواب بودم. بعد از یکسال دوباره خونمون رو میدیدم. یادش بخیر شش سال پیش با چه ذوق و شوقی به این خونه اثاث کشی کردیم. از یه خونه یه اتاق خوابه شصت متری تو پیروزی به خونه دو اتاق خوابه نود متری تو تهرانپارس. زنگ میزنم. فرید از تو آیفون تصویری میگه:«مگه خودت کلید نداری.» جوابی بهش نمیدم. با وارد شدن به حیاط مجتمع یه لحظه حالی به حالی شدم. چقدر گلهای رز و شمعدونی تو باغچه کوچیک تو حیاط مجتمع رو دوست داشتم. خدا خدا میکردم کسی تو آسانسور من رو نبینه، وگرنه حتما بعد از یکسال فهمیدن که من دارم طلاق میگیرم و ممکنه بخوان فضولی کنن. خوشبختانه کسی نیست. زنگ در واحد رو میزنم.
فرید در رو باز کرد. همون رب دشامبر قهوه ای سوخته اش رو تنش کرده. به جای سلام بازهم میگه:«مگه کلید نداری؟» عصبانی شدم و گفتم:«بیشعور، الان دیگه اینجا خونه من حساب نمیشه که سرم رو مثل یابو بندازم زیر و بیام تو.» جوابی نمیده. همونطور که انتظار داشتم خونه مثل دسته گل بود. خودم هم قبول داشتم که شلخته و بی نظم هستم، برعکس فرید که وسواسی، وقت شناس و تمیز بود. با همون صدای آرام و خونسرد همیشگی گفت:« وسایل تو اتاق رادوین هر چی هست رو میفرستم. نمیخواد لیست کنی. کادوهایی که من برات خریدم و وسایل زنونه مثل اپی لیدی و بابلیس رو هم میفرستم. با متلک بهش میگم:«نگهشون دار برای زن بعدیت» با همون خونسردی بدون اینکه هیجان زده بشه گفت:«همین یکی برای هفت پشتم بسه»
بهش گفتم الان میخوای کارت رو انجام بدی یا بعد از لیست برداری از وسایل.» در حالیکه داشت نسکافه اش رو تو چاییش حل می‌کرد گفت:«من عجله ای ندارم»
در تمام مدتی که مشغول لیست برداری از وسایلی که متعلق به خودم بود و قرار بود فرید اونها رو فردا با یه وانت بفرسته خونه مادرم، حواسم به بعد از لیست برداری بود. شرط فرید برای واگذاری حضانت رادوین این بود که برای آخرین بار باهام سکس داشته باشه. اصن اصل موضوع لیست برداری هم بهانه بود و فرید با اون دقتی که داشت دقیقا میدونست که چه چیزهایی مال منه و من هم شناخت کافی ازش داشتم که بدونم آدم درستیه و اینقدرهم درآمد داره که چشم داشتی به جهیزیه من نداشته باشه.
وقتی کار لیست برداری تموم شد گفتم:«من آماده ام، ولی راستش من قرص ال دی نمیخورم و الان هم نزدیک تخمک گذاریم هست. اگه کاندوم داری میتونی کارت رو انجام بدی.» کمی مکث کرد و گفت:«نه کاندوم ندارم و میدونی که از کاندوم هم خوشم نمیاد، ولی خب احتیاجی هم نیست» گفتم:«چطور احتیاجی نیست؟! میخوای یه بچه دیگه رو هم بدبخت کنی مث رادوین.» با لحن خشک و جدی گفت:«نه نیاز نیست چون قراره کون بدی» برای لحظاتی کاملا جا خوردم. اصلا انتظار نداشتم که بخواد از کون بکنه. در طول دوران ده ساله ازدواجمون و پیش از اون در دوران دختری هرگز کون نداده بودم. فرید وسواسی بود و هرگز سمت کون نمیومد.
از کوره در رفتم و گفتم:«قرارمون این نبود، پس خدافظ» باز هم با خونسردی ذاتیش گفت:«پس وسایل رادوین رو دیگه نمیفرستم» که معنیش این بود که حضانت رو واگذار نمیکنه. واقعا چاره ای نداشتم. شروع به درآوردن لباسهام کردم و لخت کامل شدم. گفت که برگردم و خم بشم. خیلی میترسیدم. همه میدونن که کون دادن درد داره. برخلاف انتظار شروع کرد به ضربه زدن کونم. درد داشت اما خیلی محکم نمیزد. سرش رو آورد تو گوشم و گفت:«اینجوری با اخم و تخم حال نمیکنم» گفتم:«همینه که هست. من نمیتونم با کسی که به من تجاوز میکنه رابطه عاشقانه داشته باشم.» تو گوشم نجوا کرد:«ببین دو مدل میشه از کون کرد. یا ناگهان فرو کنم تو کونت و پاره بشی یا آروم آروم گشاد بشه. انتخاب کن کدوم مدل رو میخوای.» خب اونجوری واقعا پاره میشدم، چاره نبود ناچار بودم مهربون و سکسی باشم بلکه دردم کم بشه.
با لحن عصبانی گفتم:«چی کار باید بکنم؟» خنده عصبی کردم و ادامه دادم:«بفرمایید آقا فرید کونم رو پاره کنید.» موهام رو به آرامی از پشت سر کشید و سرم رو بالا آورد و شروع کرد لب گرفتن و همزمان مالیدن پستانهای عریانم. یه کم نرم شدم. یکسال بود که سکس نداشتم و هنگام تخمک گذاری هم بود، برای همین واقعا به سکس نیاز داشتم، اما کون دادن وحشتناک بود. لب گرفتن و مالیدن پستانها نرمم کرد. ولی با فرمان فرید دوباره نفسم تو سینه حبس شد. به خواست فرید دستام رو به دیوار زدم و پاهام رو کمی باز کردم. از پشت لمبرهای کونم رو باز کرد. به جرات میتونم بگم این اولین باری بود که سوراخ کونم رو میدید. این فرید اون فرید قبلی نبود، نمیدونم تو این مدت با کسی رابطه داشته یا هر چیز دیگه اما این اون فرید وسواسی و بهداشتی نبود.
بهم گفت که بریم حموم، هنوز حوله و لباسهام تو خونه بود. خودم هم ایده حموم رو دوست داشتم. احتمالا درد کمتری دارم تو حموم. تو حموم اول کونم رو با لیف و صابون تمیز شست. معلوم شد هنوز جنبه هایی از فرید قبلی رو حفظ کرده، بعد در حالیکه بدن هردومون کفی بود انگشتش رو فرو کرد. این اولین بار در زندگیم بود که جسمی از خارج وارد سوراخ کونم می‌شد. زیاد درد نداشت و حرکت رفت و برگشتی انگشتش اذیت نمیکرد. وقتی که انگشت دوم رو هم فرو کرد دردش محسوستر بود اما بازهم می‌شد تحمل کرد. شروع کرد در همون حال لب گرفتن. خودم با کمال میل تو لب گرفتن همکاری میکردم. همینطور که لب میرفتیم متوجه شدم هیچ دردی در کونم حس نمیکنم. خودم گفتم:«فرید سه تاش کن» انگشت سوم رو با سختی بیشتری فرو کرد اما دردش به همون اندازه درد دومی بود.
لحظه ای به خودم اومدم، فرید کف حموم با پاهای باز نشسته بود و داشتم براش ساک میزدم و سه انگشتش تو کونم بود. دردش کاملا برطرف شده بود و حقیقتش هر بار که کشیده شدن انگشتاش به دیواره سوراخ کونم رو حس میکردم احساس لذت میکردم. فرید گفت:«بسه دیگه میخوام کونت رو پاره کنم. به حالت سجده پشتت رو به من بکن.» باز هم ترس اومد سراغم. اما کمتر از قبل. دستام رو ستون کردم و پاهام رو باز و کونم رو تا جایی که میتونستم عقب دادم. هر کاری می‌کرد کیرش نمیرفت تو. یقین داشتم قرص سیدنافیل خورده بود که کیرش اینقدر راست مونده بود. بالاخره با ضرب و زور وازلین سرش رفت تو. کونم میسوخت و درد داشت. ولی از اون چیزی که فکر میکردم کمتر بود. آروم آروم فرو کرد تا بطور کامل فرو رفت. واقعا درد داشت ولی دیگه مطمئن بودم دردش از این بیشتر نمیشه. فرید شروع کرد بازی با کسم و آروم آروم کیرش رو تکون دادن. شاید دو دقیقه یا سه دقیقه طول کشید تا فرید راحت کیرش رو عقب و جلو کرد و درد من هم کم شده بود. رک و راست و بی تعارف حال میداد بهم. نمیدونم دلیلش چی بود و کجای بدنم تحریک می‌شد اما حال میداد. خودم هم با کسم داشتم بازی میکردم. حس میکردم نزدیک به ارضا شدن هستم. با صدای بلند گفتم:«فرید محکمتر بزن، با تمام قدرت بزن که دارم ارضا میشم.» ضربات محکمش ارضام کرد، اون هم چه ارضایی. خیلی عمیق و خیلی طولانی. فرید هم وقتی دید من ارضا شدم گفت: « من هنوز میتونم بکنم ولی خیلی کردم و بسه.» و آب گرمش کونم رو پر کرد.
تو حموم زیر دوش در حالی که خودمون رو تمیز میکردیم از هم لب میگرفتیم ولی شاید هیچکدوم آماده نبودیم برای شهوتمون از طلاق صرف نظر کنیم. اما وقتی فرید گفت:«شام میمونی پیتزا سفارش بدم؟» گفتم:«آره» راستش ته دلم میخواست یه بار دیگه این سکس متفاوت رو تکرار کنیم. در حین شام و بعدش داشتیم شب آهنگی نگاه میکردیم و میخندیدیم. منتظر بودم تا فرصتی دست بده تا یک بار دیگه این سکس رو تکرار کنیم. وقتی گفتم:«من باید برم، راهم خیلی دوره» فرید گفت: «راستش من دبه میکنم و اگه میخوای امضا کنم باید دوبار باهات سکس داشته باشم.» با خنده بهش گفتم:«پس برو یه دونه سیدنافیل دیگه بخور. نمیخوام زود آبت بیاد.» یه زنگ به مامانم زدم و تاکید کردم اگرچه این به معنای آشتی نیست اما چون خیلی دیر شده شب رو همینجا میخوابم. این بار تو رختخواب همیشگی که شاهد سکسهای زیادی از ما بوده سکس میکردیم. ازش خواستم سوراخ کونم رو لیس بزنه. با اما و اگر بسیار این کار رو کرد. هنوز ماهیچه های کونم تا حدی ریلکس بودن و خیلی راحت تر از دفعه قبل باز شدند. خودم با کون نشستم رو کیرش و با شدت بالا پایین میرفتم. این بار حتی لذت بیشتری بردم و بسیار عمیق ارضا شدم و از حال رفتم تا جاییکه فقط حس میکردم فرید داره با دستمال کونم رو تمیز میکنه و آبش رو خشک میکنه ولی حس بلند شدن نداشتم.
صبح تلالو نور خورشید خبر از یه روز جدید میداد و یک دوران جدید بین من و فرید.

نوشته: همشهری کین


👍 19
👎 1
18001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

872452
2022-05-06 01:25:40 +0430 +0430

یعنی باور کنیم یه زن به این راحتی کون داد؟😂😂😂

3 ❤️

872454
2022-05-06 01:30:02 +0430 +0430

کلید اسرار: طلاق نگیرید! کونتون میزارن!!

4 ❤️

872471
2022-05-06 02:36:06 +0430 +0430

نسکافه رو تو چایی حل میکنن؟

0 ❤️

872573
2022-05-06 16:57:09 +0430 +0430

این یعنی آشتی کردین و تو ارزشش و داری که فرید بتو‌ توجه کنه چون یکسال با نبودن و خواسته طلاق تصمیم گرفتی خیانت نکنی آفرین زندگی ارزشش داره آفرین

1 ❤️

872601
2022-05-06 22:13:01 +0430 +0430

چه عجب بعد از این همه مدت داستان نوشتی،، دمت گرم ،، عالی بود… لایک

0 ❤️

872777
2022-05-08 00:13:30 +0430 +0430

این قسمت:کونِ مشکل گشا

0 ❤️