آرزویی که خاطره شد

1393/05/23

باورم نمیشه بعد از 2 سال که از ماجرا میگذره هنوزم باورم نمیشه که دختر خاله خوشگلمو کردم .انقدر تو کفش بودم که حتی یه بار یه داستان خیالی ازش نوشتم ولی این واقعیه .32 سالمه و حدود1 ساله ازدواج کردم ولی قبلش ارزوم رسیدن به الی دخترخاله چشم ابیو شیطون فامبلمون بود دختریکه همه پسرای فامیل تو کفش بودن و تنها کسی که وانمود میکرد مثل خواهر دوسش داره من بودم اونم رابطش با ما خیلی خوب بود تا اینکه عاشق یه پسره شدو اونم بعد 3 سال ولش کرد بدجوری داغون شده بود تو همین احوال به خواهش خواهرم واسه عید با دامادمونو پسر عموش رفتیم تبریز خونه الی اینا که مادرو برادرش رفته بودن عید دیدنی تهرانو اونم تنها بود شب اول که رسیدیم مشروب خریدیمو نشستیم پاش تا صبح که بچه ها گیر دادن بریم کله پاچه بخریم ولی من که خسته بودم گفتم میخوابم الیم گفت حال نداره و اونم میخوابه رفتم طبقه بالا تو جام دراز کشیدم بعد چند دقیقه الیم اومد گفت اجازست پیشم بخوابه منم که خیلی اتفاق افتاده بود پیش هم بخوابیم بدون اینکه منظوری داشته باشیم قبول کردمو پشتمو کردم بهش تا بخوابم .ولی ایندفعه یه چیزی فرق داشت اونم مست بودنمون بود یه کم گذشت الی از پشت بهم نزدیک شد گرمی نفسشو رو گردنم حس میکردم واسه اولین بار شهوت برم داشتو کیرم شق کرد اروم رفتم عقبتر که سینه هاش خورد بهم عمدا چسبیدم بهش یواش برگشتم دیدم چشاش بستست چند لحظه بعد اونم دستشو انداخت دور کمرم دیگه طاقت نیاوردمو برگشتم بغلش کردمو محکم لبامو چسبوندم به لبش چشاشو باز کرد با تعجب نگام میکرد اخه همیشه تو شوخی بهم میگفت سیب زمینی جدی یا شوخی میگفت تنها پسر فامیلم که انگار حس ندارم.لبارو ول کرئمو رفتم رو گردنشو خوردن همچین میک میزدم که صداش تو اطاق میپیچید اونم صداش دراومده بود فکر نمیکردم انقدر شهوتی باشه دستمو کردم زیر بلوز نازکشو رفتم زیر سوتینش سینه های کوچیکی داشت ولی خیلی حال میدا سینه هاشو دراوردمو شروع کردم مکیدن با دست دیگم دامنشو دادم بالاوو دستمو کردم تو شرتش همچین سریع اینکارو میکردم که انگار قراره در بره اونم بدون اینکه چیزی بگه خودشو سپرده بود دست من .شلوارو شورتمو دراوردمو سریع شورت اونم کشیدم پایین همینکه خوابیدم روشو گرمای کیرم خورد لای پاش انگار تازه بخودش اومده باشه جلومو گرفتو گفت نه گفتم چی نه چرا ؟ گفت من تورو مثل داداش دوست دارم نمیخوام رابطمون خراب شه .انگار مستی داشت میپرید یکم تو چشاش نیگاه کردمو گفتم الی من دارم میمیرم نکنمت ترکیدم محکم دستشو گرفتمو یه تف کف دست دیگه انداختمو کیرمو که همینجوریم خیس بود تر کردمو گذاشتم جلو کسش اونم با همه وجود سعی میکرد نزاره بکنمش ولی زورم بهش چربیدو بالاخره کیرمو تا خایه کردم تو کس تنگش اومد جیغ بزنه دهنشو گرفتمو شروع کردم تلنبه زدن تندو تند میزدم تو کسش کم کم اونم آروم شدو صدای آهش تا اطاق پایین میرفت بعد دو سه دقیقه که ابم داشت میومد جیغش بلندتر شدو منم با صدای جیغش ارضا شدمو ابرو ریختم تو کسش تا چند وقت ترس حامله شدنشو داشتم ولی بعد خبری نشد 2 ماه بعدشم اومد خونمون که باز نصفه شب تو دستشویی خفتش کردمو گاییدمش از ترس اینکه مادرو پدرم بیدار نشن صداش در نیومد.

نوشته: آریا


👍 0
👎 0
27234 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

431221
2014-08-14 11:21:19 +0430 +0430

Toro Khoda Chera In Ghad Goh Mikhorid :) Hale Neveshtan Nadashti akharesho kos sher neveshti

0 ❤️

431222
2014-08-14 15:23:09 +0430 +0430
NA

“انقدر تو کفش بودم که حتی یه بار یه داستان خیالی ازش نوشتم”>>>از همین جمله دیگه نخوندم :|
مجلوق :|

0 ❤️

431223
2014-08-14 19:50:37 +0430 +0430
NA

برو بابا کسخل

0 ❤️

431224
2014-08-15 04:04:43 +0430 +0430
NA

کیر خر تودهنت

0 ❤️

431225
2014-08-15 07:40:28 +0430 +0430
NA

حيف كه دروغ گفتن كنتور نداره

0 ❤️

431226
2014-08-15 16:50:58 +0430 +0430
NA

دختره پرده مرده ام نداشته آخه کونی
کس کش
کس مغز
لاشی
قرمساق

0 ❤️

431229
2014-08-15 17:04:59 +0430 +0430
NA

كوس شعرى زائيده تراوشات فكرى يك مغز پريودى بيش نبود.

0 ❤️

431230
2014-08-15 17:07:19 +0430 +0430
NA

فروغ جون كوس تو هم مثل كوس من طلاست خانومى.
به نظر من آى ديت را بذار فروغ كوس طلا

0 ❤️

431231
2014-08-16 06:29:48 +0430 +0430
NA

سعی کن از این کس شعرا کمتر بسازی بچه کونی
من خودم 9 ماه قبل با دوست دخترم داشتم حال میکردم که بی حواس به اندازه یک قطره آبم ریخته شد تو کسش 3 ماه بعد معلوم شد که حامله ست
تو ابنه ای مگی (منم با صدای جیغش ارضا شدمو ابرو ریختم تو کسش) اونوقت خبری نشد .

0 ❤️

640040
2017-07-16 06:55:35 +0430 +0430

🤮

0 ❤️