سلام من آرشا هستم ۱۸ سالمه این داستانی که میخام براتون تعریف کنم واقعیه!
من یه پسر خجالتی و کم رو هستم زیادی تو نخه سکس و برقرار کردن رابطه جنسی با کسی نبودم اما یه دوره ایی بود که شدت به دختر خالم فکر میکردم الانم همینطور
اسم دختر خالم سمانه است ( قبلش بهتون بگم سمانه قبلا با یه نفر نامزد بود ولی بهم خورد نامزدیش چون پسره آدم درستی نبود) سمانه ۱۹ سالشه یک سال از خودم بزرگ تره یه هیکل خوشکل خوش فرم با سینه های لیمویی داره که حسرت به دل موندم یک بار به ممه هاش دست بزنم یا لیسشون بزنم
اینقد بهش فک میکردم که توخوابم همیشه میومد
حدودا سه ماه پیش بود که باخواهر کوچیکش برا دوسه روز اومده بودن خونه ما چون بابا و مامانش میخواستند برن شهرستان پیش بابا مامان بزرگ اینا ولی سمانه و فاطی ترجیح دادند بیان خونه ما.
من خیلی خوشحال شدم پیش خودم گفتم فرصت مناسبیه شاید دیگه چنین شانسی به دست نیارم.
سمانه و مریم پیش ما خیلی راحت بودند مخصوصا پیش من. همیشه با شلوارک تاپ و بدون روسری تو خونه راه میرفتند.
منم که همش جذب ممه ها و کص کون سمانه شده بودم. یه شلوار بسیار تنگ پوشیده بود خط کصش معلوم بود داشت دیونم میکرد گفتم کی بشه من این کصش رو بخوورم جرررش بدم کص نزارم براش
سمانه فهمیده بود که من زیر نظر دارمش واسه همین بیشتررر منو حشری تر میکرد.
منم همش متوجه رفتارش میشدم که میخاد یه چیزی بهم برسونه.
( بزار بهتون بگم که سمانه خیلی منو دوست داشت و حتی بهم علاقه داشت)
ساعت یک شب شد من تو اتاقم بودم داشتم با دوست دخترم تلفنی حرف میزدم متوجه شدم یکی پشت دره از زیر در پاهاش معلوم بود فهمیدم سمانست اما دیدم رفت. چند دقیقه گذشت من به دوس دخترم گفتم شب بخیر گوشیم داشت خاموش میشد که میخاستم برم شارژم رو از تو اتاق پذیرایی بیارم وقتی برش داشتم میخاستم برگردم به اتاقم دیدم یهو سمانه از اتاق خواهرم زد بیرون و دستم رو گرفت چسبوندم به دیوار
من شکه شده بودم گفتم خدایا این واقعا سمانست
همونی که هر شب با فکر کردن بهش تحریک میشدم
تعجب کرده بودم دیدم چمشاش خماره لباشو گاز میگیره دیدم یهو دستش رو آورد بالا داشت دکمه پیرهنم رو باز میکرد. منم که مانعش نشدم شدم ولی دلم میخاست همین کار رو بکنه.
منم دیگه شل شده بودم یهو ازش لب گرفتم روشو کرده بودم به دیوار گفتم لعنتی نمیدونیی چقدر میخامت دارم دیونت میشم اخ نمیدونی چه بدنی داری توو اوووف دلم میخاد بخورمت.
اونم گفت میدونم عزیزم منم همین حس رو نسبت به تو دارم.
وقتی اینو گفت یهو بلندش کردم بردمش تو اتاقم در اتاقم رو قفل کرده بودم.
پرتش کرده بودم رو تختم لباسش رو دراوردم
از رو سوتین ممه هاش محشر بود داشتم دیونه میشدم انگار بهشت بودم اون لحظه( امیدوارم شما هم همچنین حسی رو تجربه بکنید) عالیه.
بهش گفتم اجازه هست بکنمت
گفت من ماله توئم هر چقدر میخای بکن امشب من در اختیار توئم. منم که حشری بودنم زده بود بالا
سوتینشو که باز کردم تا یه ده دیقه فقط ممه هاش رو میخوردم لیس میزدم بعدش رفتم سراغ کصش
اوووف موهای کصش رو تازه زده بود یه کص سفید خوشگل آبدار تنگ داشت که داشت دیونم میکرد
از اون چیزی که فکر میکردم عااالی تر بود.
همینطور که داشتم کصش رو میخوردم صدای اه ناله هاش بیشتر دیونم میکرد گفتم یخورده آروم تر داد بزن الان میشنونن. گفت بزار بشنون
اون بیشتر حشری شده بود دست پاش رو گم کرده بود مثل آدمای مست بود. کم کم داشت ارضا میشد
دیدم یهو شلوارم رو از پام درآوررد کیرم رو دید تعجب کرده بود گفت چه کیر بزرگی داری آرشا
دهنش آب افتاده بود دیدم یهو برام ساک زد داشتم دیونه میشدم خواستم کیرم رو بزارم تو کصش دیدم صداش درومد گفت کیرت ماله منه کصم رو جر بده تو فقط ماله منی میخام فقط تو منو بکنی . منم بهش میگفتم تو فقط ماله منی عشق منی دوس دارم فقط خودم بکنمت.
خوابوندمش رو تختم میخواستم از کون بکنمش کونه محشررری داشت سفید خوشمزززه اول لیسش زدم بعد یواش یواش کیرم رو داخل سوراخ کونش گذاشتم بعد خودمم افتادم روش داشتم تلمبه میزنم براش و گردنش رو مک میزدم اشکاش دراومد گفت آرشا بسه دردم میاد موهامو کشید گفت بسه دیگه بسه اما آنچنان مقاومتی نکرد که بلند شه از روی تخت چون میدونستم طبیعیه رفتارش.
کونش رو جرر داده بودم یعنی جوری که خسته روی تخت افتاده بود بعد محکم بغلش کردم
پاشو بلند کردم کیرم رو دوباره داخل کصکش گذاشتم کم کم داشت آبم میومد خواستم بریزم رو شکمش گفت نه بریش داخل کصم میخام کیرت تو کصم باشه درش نیار گفتم یه موقع حامله نشی گفت خب بشم چه اشکالی داره میخام یه بچه خوشگل مثه خودت برات به دنیا بیارم. خندم گرفته بود. آبم رو ریختم تو کصش بعد دیگه کیرم رو در نیاوردم داخل بغلش خوابیدم لباش رو همینطور داشتم میخوردم طمع لباش دیونم کرده بود.
تا دمه صبح تو بغل هم بودیم.
بعد از اون ماجرا ما ماهی یه بار رو باهم سکس داشتیم.
نوشته: آرشام
آرشام جون دمت بابای اصلیت گرم اسم خوبی برات انتخاب کرده راستی از مامی جونت پرسیدی بابات کیه یا نه گوزو گذاشتی تو کونش بعد ریختی تو کوسش بگو دختر خاله جنده بود خودش رو انداخت به من راستی نگفتی الان بچه اش واقعا مال توهستش یا مثل خودت خدا دادند باباش کیه جیگر
شک ندارم اسمت قضنفره عقده ای آرشااام!! ریدن به داستان وخاطره تعریف کردنت بچه دبستانی
صبر کن چه شکلی دوباره کردی تو کصش 😐تو که از کون میکردی
کیر همه بچههای شهوانی تو کوس همون دختر خاله ت دروغگو
به نویسنده که نباید چیزی گفت اون کلا سس خله ولی اون شیش نفری که لایک کردن شصت بار گاییدم
پاشو بلند کردم کیرم رو دوباره داخل کصکش گذاشتم
کصکش ملجوق وقتی تو کونش کردی و با کیر بزرگت !!! کونشو جرر داده بودی چجوری دوباره کردی تو کصکش دخترخالت کصکش؟!!خداروشکر تو خونتونم هیچ موجود زنده دیگه ای نیست دیگه .وگرنه وسط پذیرایی همدیگرو خفت میکنین لب میگیرین بلندش میکنین میرین تو اتاقت درم قفل کرده بودی هیشکیم نگفت این جنده کجا غیبش زد اون آرشام کصکش کوش؟؟اقلا یه چیزی بگو ادم باورش نکرد هم به شعورش برنخوره بیشعور … دیگم تو کصکش کسی نکن گناه دارن 😂
آخرم نفهمیدیم چرا همه فک میکنن سایز بزرگ باشی خیلی خاصی داداش کم رویی بعد یهو گفتی انقد میخوامت و اینا بعد ریختی توش !!!لامصب خوده جانیم انقد خایه ندارع😂😂😂
میگن دروغگو کم حافظه اس!!!
داداش تو به گفته خودت که اول کونش گذاشتی پس چرا میگی دوباره کردم تو کوسش؟!!
ضمنن از کجا میدونستی پرده نداره؟
جان مادرت دروغ میگی فکر کن کیره یکم بشین روش فکر کن😂😂😂