آسمان پاک

1401/01/07

پرده اول : ارتا
به سیگارم پک میزدم ، پک هایی که همش به فکر ارتا و اسمان بود ، ارتایی که مثل اسمش پاک و اسمانی که مثل اسمش زیبا بود.
جمعیتی که کنارم نشسته بود مثل یه پرستار ترس رو به بدنم تزریق میکرد، اگروفوبیایی که داشتم تو تمام جنبه های زندگیم دخالت میکرد.
کافه کم کم داشت پر میشد همون پاتوق قدیمی منو ارتا و اسمان همونجایی که مثل سه تا بچه مینشستیم و به مردم بیگناه میخندیدیم ، غیر ممکن بود ولی من عاشق دو نفر بودم و برای هر دوشون عاشقی میکردم.


یک ساعتی میشد که مدرسه تعطیل شده بود و به لطف پدر مادر ارتا من روانه خانه ارتا شدم ، همچی با یه زنگ حل بود زنگی که مادر ارتا به ننه پیر من میزد و همچی ردیف میشد.
سر از پا نمیشناختم پاهام از شدت شهوت و ترس میلرزید حتی نتونستم ناهار بخورم و نگاه های زیرزیرکی خواهر دو قلوی ارتا و مامانشو میدیم ، پدر ارتا و اسمان چند ساله پیش با پیکان وانت اجاره ایش تو راه دزفول تصادف کرده بود ولی رنگ و بوی غم همچنان تو خونه بی روحه اونا چنبره زده بود ، مادر اونا به زور دوتا بچشو بزرگ کرده بود ولی هنوزم خوش سیما بود حرف های بچه ها رو زیرزیرکی میشنیدم که در مورد مادر ارتا و البته خوده ارتا حرف میزدن و این حرفا پمپ خشم رو به تک تک اجزا بدنم تزریق میکرد ، ارتا هیکل دخترونه ایی داشت اما معرفتش از صدتا لات بیشتر بود و ترکیب بدن زیبا و معرفتش مثل یه جایزه ‌واسه من بود جایزه ایی که سر صف بهم داده بودن.
نیم نگاهم به ارتا باعث بیشتر شدن استرسم شد ، بلاخره غذاشو کوفت کرد و با تلنگر به رون پام بهم فهموند که بلند شم و این یعنی اولین سکس من ، اما یه مشکلی بود مشکلی که بین همه فقط من داشتم و اونم دو جانبه بودن این زندگی بود ، من عاشق ارتا بودم ولی این یه طرف قضیه بود و طرف دیگه اون اسمان بود.
ارتا در رو قفل کرد و نفس عمیقی کشید حالا نوبت من بود که افسار رو به دست بگیرم ، اروم پشت کمرشو گرفتمو کشیدمش سمت خودم و لبامو تو لباش گره زدم و یهو زبونمو تا اخر حلقش فرو کردم که با خنده از ته دل ارتا مواجه شدم که فهمیده من تازه کار تر از این حرفام ، استرس که داشتم و با خنده ارتا استرسم بدتر شد لعنتی گل بود به سبزه نیز اراسته شد.
-پاشو خدتو جمع کن الان یوقت مامانت میاد

  • اگه اومد مجبوریم با دیلدو بهش بدیم
  • واسه تو که بد نمیشه!
  • اما واسه تو بد میشه باید هم به مامان من هم به بابای خودت بدی.
    دستشو گرفتم ‌و بلندش کردم و سعی کردم این دفعه گاف ندم ، انرژیمو جمع کردم و دوباره بوسیدمش ولی بدون فرو کردن زبونم تو حلقش ٫
    کم کم ارتا دستشو برد سمت شلوار پارچه ایی که مدرسه تو ماتحتمون فرو کرده بود و اول کمربند بعد زیپ شلوارمو باز کرد و دستای کوچیکشو دور کیرم حلقه کرد و شروع کرد برام جق زدن ، کیرم خشک خشک بود و این جق اذیت کننده ، یه فشار رو به پایین کافی بود که بهش بفهمونم وقتشه ساک بزنه ، نشست رو دو زانو و از بالا بهم نگاه کرد چشماش مجذوبم کرد و گرمی دهنش لرزه خفیفی رو به بدنم وارد کرد ، شهوت سراسر بدنم رو گرفته بود ارتا با ریتم خاص و ارومی سرشو عقب جلو میکرد اما رگه های انزجار از ساک رو وقتی چشماش بالا میومد رو میدیم ، میخواستم سرشو به خودم نزدیک کنم که برام ته حلقی بزنه ولی با مقاومت شدید رو به رو شدم ، دیگه وقتش بود تا انجامش بدیم .
    ارتا رو بلند کردم ولی از بوسیدن کسی که تازه ساک زده بدم میومد و اینو بهش گفته بودم پس انتظاری ازم نداشت ، رفتم سراغ کیف مدرسه اییم تا افکارمو جمع و جور کنم و ارتام اینو میدونست و فشاری بهم نمی اورد و ازش بخاطرش ممنون بودم ، رو به ارتا کردم
  • ‌وقتشه عاشقی کنیم
  • عاشقی برای تو فقط سکسه؟
    -نه عاشقی برا من یه چیز چرته! که فقط احمقا توهم تجربه کردنشو دارن
    ناراحتی رو ‌ تو چشماش دیدم ، باید حقیقتو میگفتم من ادم در‌وغ نبودم.
    شلوارشو در اورد و خم شد و حالا من موندمو بی تجربگی که اسیرش بودم ‌و انگار اونم اینو فهمید
  • اول گشادش کن
    -چی؟
    -انگشتات رو تک تک ‌و با احتیاط بفرست تو
    همین کاری که گفت رو کردم اب دهنمو رو انگشت اشارم ریختم و تا انگشت کوچیکم رو به ترتیب توی ارتا فرو کردم ، اماده بود ‌ولی ایا منم اماده بودم؟
    کیرمو به سولاخش نزدیک کردم و اروم فرو کردم نمیخواستم درد بکشه ولی با اهی که کشید نمیدونم باعث دردش شدم یا لذتش ، یک سانت یک سانت فرو کردم و تا اخر کیرمو فرستادم توش حالا وقت تلمبه زدن بود حالا شهوت ابتکار عمل رو بدست گرفتم و به استرسم چیره شد ، با ریتم یکنواخت تلمبه میزدم ولی بعضی وقت ها تا اخر فرو میکردم تا زیادی تکراری نباشه ، فکر نمیکردم خروس باشم ‌‌ولی با این اوصاف من جوجه خروس بودم ، قلقلک رو توی کیرم حس میکردم ولی نباید وا میدادم
    -برگرد ‌ پاهاتو بده بالا
    بی چون و چرا برگشت و من دوباره شروع به سکس کردم ، حالا میتونستم چشماشو ببینم که قرنیه چشمش بالا رفته ‌ سفیدی چشم هاش معلوم بود .
    با اه بلند و شهوت الودش مجوز ارضای منم داد و با خالی شدن شیره وجودم تو کونش رو تخت یک نفرش ولو شدم و شروع کردم با موهاش بازی کنم ، لب هاشو بوسیدم و چشمامو بستم و به اسمان فکر کردم .

نوشته: شیخ اشرفی اصفهانی


👍 2
👎 6
9701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

865678
2022-03-27 03:59:15 +0430 +0430

خدا وکیلی خودت متن خودت رو یه بار بخون و منصفانه قضاوت کن که آیا خوندنش راحته یا نه ؟ 😒
اولا که آرتا و آسمان رو ارتا و اسمان نوشتی. خواننده میمونه معطل که چطور تلفظ کنه اسم هارو! به ندرت از نقطه استفاده کردی و تا دلت خواسته ویرگول بی تناسب که خوانش رو به جای راحتتر کردن مشکلتر می کرد.
جملاتی هم که بی تناسب و بی ارتباطند، مثلا نوشتی : به لطف پدر مادر ارتا من روانه خانه ارتا شدم ، همچی با یه زنگ حل بود زنگی که مادر ارتا به ننه پیر من میزد و همچی ردیف میشد.
سر از پا نمیشناختم پاهام از شدت شهوت و ترس میلرزید حتی نتونستم ناهار بخورم و نگاه های زیرزیرکی خواهر دو قلوی ارتا و مامانشو میدیم ، پدر ارتا و اسمان چند ساله پیش با پیکان وانت اجاره ایش تو راه دزفول تصادف کرده بود ولی رنگ و بوی غم همچنان تو خونه بی روحه اونا چنبره زده بود.
خب پسر خوب، پدرش که گفتی با مادرش لطف کردن و اجازه ات رو گرفتن که بری خونشون بعد دو خط بعد میگی پدرشون تو تصادف مرده. ضمن اینکه اول داستان طوری راجع به آرتا و آسمان نوشتی که آدم فکر می کنه سه تا دوست و رفیق مدرسه ای هستید.
فرستادن متقابل زبان به داخل دهان طرفین سکس یکی از کارهایی است که بسیار رایجه نمیدونم چرا برای دوست شما اینقدر عجیب بوده. ضمن اینکه یه نفر هر چقدر تلاش کنه امکان نداره با زبونش به ته حلق شریک جنسیش برسه!
اینکه در سکس بار اول چهار انگشت در ماتحت مبارک شریک جنسی فرو بره هم خودش میتونه به نوعی اعجاز باشه!
منظورت رو از شهوت ابتکار عمل رو به دست گرفتم ، میشه توضیح بدی ؟ عقل ناقص من از درکش عاجز بود.
ضمنا استفاده از ه کسره در بسیاری از کلمات غلط بود.
مثلا": چند سال پیش و خونه بی روح اونا درسته نه اونطوری که شما نوشتی.
مخلص کلام اینکه کمی بیشتر وقت بذارید، بیشتر مطالعه کنید و برای احترام به خوانندگانتون حتما و حتما متن رو قبل از آپلود کردن روخوانی و ویرایش کنید.
برقرار باشید.

5 ❤️