اسمم خسرو است و این استان برمیگرده به ۵ سال پیش.
ورقه هامو تحویل دادم به مسئول امتحان که داخل سالن بود .
و تقریبا راضی بودم و حس خوبی نسبت به امتحانم داشتم .
و آبمیوه و کیکمو برداشتم و باز کردم و خوردم .
و اومدم از ساختمان دانشگاه بیرون .
و خیلی احساس راحتی و سرخوشی خاصی داشتم .و میدونستم که تو کنکور قبول میشم .
از جلوی دانشگاه که تو ونک بود . کمی پیاده اومدم .
و بعد کنار خیابان ایستادم که تاکسی سوار شم و مقصدم راه آهن بود .
که یه پژو جلوی پام ایستاد و سوار شدم .
و آقای راننده شروع کرد حرف زدن و اینکه چه درسی دو ست دارم و امتحانم رو چطور دادم .
در کل آدم پر حرفی بود .و منم چون خوشحال بودم . جوابشو کامل میدادم .
و صحبتمون گرم بود .
راننده یه مرد تقریبا پنجاه ۳ یا ۵۵ ساله به نظر می‌رسید و ریش و سیبیل پر پشتی داشت .
و راننده مثل اینکه عادت داشت . هی موقع حرف زدن . یه نگاه به من می‌کرد و یا با دستش می‌زد رو رونم . و تکیه کلامش هم . بعد حرف این بود که هی میگفت… بگو خب و میزد رو رون پام دستشو .
در کل مرد خوش صحبتی بود و از همه جا صحبت می‌کرد ‌.
یه بار که یه موتوری بد پیچید جلوش .
فهش داد و هی میگفت …ای کیرم تو دهنتون .با این رانندگی تون .
و میزد رو پای من .
و میگفت … بابا این موتوری ها خوار ما رو گاییدن . با این رانندگیشون .
و بعد میگفت ببخشید . بی ادبی حرف زدم.
تو راهم اصلا مسافر سوار نکرد .
و چند بار هم قشنگ و واضح دستشو که از رو دنده بر می‌داشت. میزاشت لای پاش و کیرشم میخاروند .
کلی با من حرف زد و در کل مرد خوش مشرب و به قول معروف گوشت شیرینی بود و تو دل می‌شست.
دیگه داشتیم به مقصد می‌رسیدیم که گفت .
گوشی داری.
گفتن آره.
گفت… این شمارمو بگیر . ببینم چرا گوشیم زنگ نمیزنه .
و شمارشو گرفتم و گوشیش رو سایلنت بود . که براش درست کردم .
بعد گفت مسیر بعدیت کجاست .
بهش گفتم .
بعد گفت … باهات خیلی حال کردم . عین پسر خودمی . خوش صحبتی .
مثل بعضی از مسافرها نیستی . که وقتی سوار میشن .
میای باهاشون حرف بزنی.
آدمو به تخمشون هم حساب نمیکنن .
در کل رسیدم به مقصد و کرایشو دادم . و دست دراز کرد و با من دست داد .و خودشو ابراهیم معرفی کرد و منم اسم خودمو بهش گفتم .
و دستمو مالید با اون یکی دستش و خداحافظی کرد و رفت .
منم خوشحال با حس خوب رفتم خونه.
شب شد تو جام میخاستم بخابم که .
یه اس ام اس اومد .
باز کردم .
نوشته بود .سلام خوابی یا بیدار .
نمیدونستم کیه .
نوشتم شما .
منم . اون پر حرف تو تاکسی .
ابراهیم .
نوشتم بفرمایید .
نوشت هیچی.
نمیدونم چرا دلم خاست باهات حرف بزنم .
و دیکه پیام نداد و منم خابیدم .
صبح بود زنگ زد .
بعد کلی احوالپرسی گفت …
ببین هر جا خاستی بری به من زنگ بزن .
من نصف قیمت میبرمت.
اونم دربستی . خیلی باحالی خسرو .
نمیدونم چرا اینقدر ازت خوشم اومده.
دو سه روز بعد خاستن جای دوری برم.
خاستم آژانس بگیرم .
گفتم بزا به ابراهیم زنگ بزنم .
زنگ زدم واونم . ۲۰ دقیقه بعد اومد و وسایلو گذاشتم تو ماشین و سوار شدم رفتیم .
و بازشروع به صحبت کرد و بازم هی دستشو میزد رو پام و هی میگفت بگو خب .
بعد از من پرسیدچه رشته ای میخای بخونی .
گفتم پزشکی. رشته پوست و مو .
گفت چه خوب .
ببین من یه مشکلی دارم .
ببین میتونی راهنماییم کنی .
گفتم بگو .
گفت حقیقتش رو م نمیشه .
گفتم . بگو اگه کاری از دستم بربیاد حتما انجام میدم .
گفت روی کشاله رونم یه تیکه جا همش پوسته پوسته میشه .
روم نمیشه برم دکتر
گفتم چرا . گفت میترسم . اونجارو ببینه .
منم خندیدم و گفتم . تو به مردم فهش خوار مادر میدی . اون موقع روت نمیشه بری دکتر .
پیش دکتر زن برو شاید ازت خوشش اومد .
گفت خسرو .
بریم یه جای خلوت بهت نشون بدم . یه نطر بده.
خلاصه …
کارم رو انجام دادم و آقا ابراهیم منتظرم بود .
و اومدم سوار ماشینش شدم و باهاش رفتم .
رسیدیم یه جا واستاد .و گفت اینجا خونمه .
کسی نیست .
بیا بریم تو بهت نشون بدم.
بعد میرسونمت.
رفتیم تو و آب آورد خوردیم .
و گفت … خسرو جا ن ببخشید . تو رو خدا .
احساس میکنم باهات راحتم . بهت گفتم .
بعد رفت و شلوارشو در آورد و اومد رو کاناپه دراز کشید .
و شورتش از این پادارا بود .
و پای سمت چپ شورت رو کشید بالا .
راست میگفت . ته پاش نزدیک خایه یه تیکه اندازه یه سکه قرمز بود و پوسته پوسته شده بود .
دستو زدم رو اونجا و تیکه پوسته رو ور داشتم.
و دستم به خایهاشم خورد .
معلوم بود کیر خایه بزرگی داره.
شورتشو کامل پر کرده بود .
بعد دیدم کیرش داره سیخ میشه .
و کامل سیخ شد و شورت کامل اومد بالا .
بلند شدم اومدم اینور .
خودم یه جوری شدم .
احساس کردم کیر خودمم داره سیخ میشه .
بعد آقا ابراهیم گفت …
دیدی خسرو به خاطر این نمیتونم برم دکتر .
تا یکی‌ نزدیکه که دستش بخوره بهم کیرم سیخ میشه .
بعد ابروم پیش دکتره میره .
برمیگرده میگه اومدی دکتر یا اومدی کون بکنی .
منم یه جوری خندم گرفت و جلوشو نگاه میکردم .
و آب دهنمو قورت دادم .
و کیر خودمم سیخ شده بود .
پا شدم گفتم .
باشه یه دکتر خوب پیدا میکنم .
بعد فکر کنم باید کافور بخوری بری پیش دکتر که …
اونجا دیگه سیخ نکنی.
بعد ابراهیم بلند شد و گفت جلوی خودتو نگاه کن پسر .خودت سیخ کردی .
و اومد کیرمو گرفت تو دستش.
و فشار داد .
یه جوری بودم . هیچی نگفتم . دوست داشتم انگار این کارو انجام بده.
بعد یه دفعه لبشو گذاشت رو لبم و شروع کرد لب گرفتن .
و من چیزی نگفتم .
که بعدمنم دستمو گذاشتم رو کیرش و منم باهاش همراهی کردم و لب همدیگرو خوردیم .
و واقعا بهم خیلی حال داد .بعد نشست و کمرمو باز کرد و کیرمو در آورد.
و منم هیچی نمیگفتم .
انگار زبونم بسته شده بود و ضربان قلبم تند تند میزد .
و کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن .
چند دقیقه ای خورد . و بلند شد .
و گفت چه کیر خوشگلی داری .
چند سانته .گفتم ۱۳ سانته .
گفت بیا مال منو ببین .
در آورد شورتو.
از تو شورتم معلوم بود کیرش بزرگه.
یه کیر دراز داشت .
منو نشوند .
دو دستمو گرفت . و گذاشت دور کیرش .
دو دستام که دور کیرش حلقه زدم . باز سر کیرش بیرو دستام بود .
کیرش قلمی بود و کلفت نبود . فقط دراز بود .
گفتم چند سانته .گفت ۲۳ سانت .
اولین بارم بود کیر کسی رو میگیرم دستم .
فیلم سوپر زیاد دیدم .
اما تا حالا حتی فکر هم نکرده بودم .
که کیر کسی رو بخام تو دستم بگیرم .
بعد آقا ابراهیم گفت نمیخوری .
گفتم تا حالا نخوردم .
اونم گفت منم تا حالا نخوردم. اولین کیری که خوردم واسه تو بود .
خیلی هم بهم چسبید. و خوشمزه بود.
سر کیرشو چسبوند به لبم و فشار داد منم دهنمو باز کردن و شروع کردم سر کیرشو ساک زدن .
بعد آقا ابراهیم دراز کشید رو کاناپه .و گفت راحت تره و منم رو کاناپه رفتم روش و حالت ۶۹ شدیم و اون کیر منو کرد تو دهنش و منم واسه اونو .
خایه هاش کمی بو میداد . اما خیلی زننده نبود .
و هیجان کیر خوردن برام آنقدر زیاد شد که .دیگه به بوی خایش فکر نمیکردم.
و منم شروع کردم عین فیلم سوپرا… کیرشو از پایین تا بالا لیس زدن.
همین تور که آقا فرهاد کیرمو می‌خورد.ریش و سبیلش هی می‌خورد به دور و بر کیر و خایم و من هی قلقلکم میومد.
و لذت می‌بردم.
که یه دفعه آبم اومد و ناخواسته تا بخام بگم .به فرهاد که آبم دار میاد .
کل ابم خالی شد تو دهن فرهاد.

و کلی خجالت کشیدم .
و فرهاد هم بلند شد نشست و کل ابمو خورد .
گفت که نباید میریختی. حالا که ریختی .و دهنم آب کمری شده .
دیگه میخورم.
بعد چند دقیقه که سر حال تر شدم.
آقا فرهاد اومد و کیرشو کرد تو دهنم . و گفت ابشو در ار .
و منم شروع کردم خوردن .
که یه دفعه آقا فرهاد سرمو گرفت و کل کیرشو هل داد تو د هنم و آبش خالی شد .
و کلی آب کیرش رفت تو حلقم و رفت تو شکمم .
و بعد کشید بیرون . که من اوق زدم و سریع رفتم طرف اشپزخانه و دهنمو چند بار شستم .
اما دیگه فایده ای نداشت و من فکر کنم کل ابشو نا خاسته قورت داده رودم .
بعد آقا فرهاد گفت …
ببخشید .
نتونستم جلوی خودمو بگیرم .
عیب نداره بی حساب شدیم تو آب منو خوردی منم آب تو رو .
بعد خندید و منم خندیدم .
بهد بهم گفت . که زنشو طلاق داده و تنها زندگی میکنه .
و ازمن خاهش کرد که باهش دوست بشم .و با هم در ارتباط باشیم .
بعد یه ۱ ساعت حرف زدن و از این ور و اونور گفتم .
گفتم میخام برم .
آقا فرهاد هم پا شد شلوارشو پوشید .
و منو رسوند .
و موقع پیاده شدن .دست انداخت کیرمو گرفت و گفت مواظب
دوستم خسرو کوچولو باش .
بعد خداحافظی کردم و رفتم طرف خونه.
و تو خونه هم رفتم تو اتاقم و همش به اتفاق امروز فکر میکردم .
انگار به نظرم … چطور بگم … انگار یه خواب یا رویا بود …
یه جوری بود .
اما هر جوری بود برای من حس خوب و تجربه جذابی بود.

ادامه دارد…

نوشته: خسرو