سلام من محمدم و 14 سال دارم . مستقیم میریم سر اصل داستان من توی بسیج محلمون عضو شدم وبعداز چند ماهی یک رزمایش گذاشتند شرکت کردم ولی تا اون روز نمیدونستم سکس و… چیه ؟ مارو به یک اردوگاهی کنار کوه بردند عصر بود کلاس های نظامی و عقیدتی رو گذاشتند و ماهم به ناچار می رفتیم از همون اول یکی ازخود پایگاهمون خیلی من رو بالا می برد و دور و ورم می پلکید. بعد اذان مغرب اومدیم و شام خوردیم همه می گفتند شب حواستون باشه خشم شب داریم ماهم رفتیم تو اتاقی که بمون داده بودن ساعت9 بود که خوابیدیم ساعت 11 شروع کردند تیر زدن مثل گاو همه را بیدار کردند گفتند به خط شین می خواهیم بریم کوه آماده بودیم رفیتیم پای کوه وبه صورت ستونی راه افتادیم 5 کیلو متر رفتیم بالا وهمین رو برگشتیم خوابیدیم و اون شخص که بتون گفتم پهلوی من خوابید صبح بعد از نماز نگذاشت بخوابم وهی کونمو می مالید روکردم بهش گفتم نکن گفت کیر منو ببین چه بزرگه یه دست کشیدم رو شلوارش کیرش اندازه دسته بیل بود اون هم کیرمو میمالید تااینکه دستشو کرد تو شرتم ومن اولین بار کیرم رو شق شده میدیدم اول من به بهونه ی دستشویی از اتاق اومدم بیرون رفتم دم در دستشویی ها تابیاد رفتیم تویکی از دستشویی ها وکشیدیم پایین بهم گفت خوشمزس . اولش نفهمیدم منظورش چیه ولی یهو شروع کرد به خوردن کیر من حس جالبی بود بعدش هم من شروع کردم به خوردن کیرش طعمش محشر بود می خواستیم ادامه بدیم که پشت بلند گو گفتند آماده شید برای رفتن وماهم رفتیم کسی چیزی نفهمید
میدونم بد بود ولی عذر خواهی میکنم از همتون
نوشته: محمد
تو فقط بیا پیش خودم یه آموزش اساسی به صندوق عقبت بدم
البته از بسیجی های کون گلابیه شاش تو کون این چیزا بعید نی
شاش بوفالو رو با عن سگ مخلوط کن بعد با کیر خر هم بزن و میل کن
شاید فرجی شد و خوب شدی
شاشیدم رو صورتت
دیوووووووووووووووووووووث
ازاینجا برو بیرون بچه جون اینجا جای تو نیست .تو اردو گذاشتند تو دهنت اما اینجا میذارند تو…!
بابا این که دیگه خودش داره میگه ۱۴ سالشهههههههههههههههههههههههههههههههههههه
dash1
برادر بسیجی شما زیاد تو صحنه نباش چون روزی میرسه که باید برای تانک هم ساک بزنیا .تو میدون مبارزه همه تو کف اند حتی ادوات نظامی
آخه مجلوق تو مگه درس نداری اومدی اینجا کسشعر میگی
مغزتو گاييدم وقتي ١٤ سالگي ساك زدنو شرو كردي به ١٨ برسي كه چي كار مي خواي كني ، همون كوه از پهنا
واگذارت ب حضرت شلغم