آن طرف ديوار

1400/06/07

داستان:

اوف، یواشتر
خودت خواستی فشار بدم
ولی نه اینقدر
بذار بکشم پایین تر
اصلا" درش بیار
پاهاتو باز کن
اووف
اینقدر اوف اوف نکن
حالت بد می شه؟
نه بدتر از خودت
آب دهن بزن
خودش آب داره
اینجا خوبه؟
یه کم بالاتر، همون قلنبه
بچرخ پاهات بیاد طرفم
می خوام زبونمو بکنم توش
یعنی منم بکنم؟
فعلا" با سوراخش بازی کن
چه نبضی داره
وقتشه بیایی روم
زانوتو بذار وسط پاهام
آره همونجا
اوف
بعدش نوبت منه
در ادامه فقط ناله های هیجانی دو دختر بود که چند دقیقه ادامه داشت. هیچ نمایشی نمی توانست به اندازهء این دیالوگ، تحریک کننده باشد. وقتی به خودم آمدم که انگشتم توی شورتم کارش را تمام کرده بود.
یادم باشه ناخن انگشت وسطی رو بگیرم!
این صداها از کجا می آمد؟ از داخل کمد اتاق جدیدم، از آن طرف دیوار. لازم نبود گوش به دیوار بچسبانم. صداها بعد از تخلیهء کمد از روزنامه ها و مجله های مزاحم کشف شدند. ظاهرا" بین کمد من و اتاق همسایه فقط یک تیغهء نازک بود. اتاق جدید که از این به بعد مرا از خواهر و برادرم مستقل می کرد انباری بود که پدر و مادرم بعد از قبولی در دانشگاه به من دادند.
دربارهء کمد و صداها به کسی چیزی نگفتم. اگر می گفتم از دست می دادمش. وقت و بی وقت کشیک کشیدم تا صدای آن دو دختر را که نمی دانستم کی هستند و چه نسبتی با هم دارند بشنوم و ضبط کنم. لازمش داشتم. من زیاد استرس می گیرم و ارضا شدن بهترین دوای درد من است. صحبتهای اروتیک اشتها را تحریک و خودارضایی را جاندار می کند. گرچه خلوتِ تنهایی هم که در آن می توانی شریک دلخواهت را انتخاب کنی لطف خودش را دارد.
شنیدن صدای زنده به ندرت اتفاق می افتاد. گوش کردن به نوار صداها توی رختخواب عادتم شده بود. یک روز که از دانشگاه برگشتم ضبط صوت سر جایش نبود. معلوم شد دخترخاله ام نازنین قرض گرفته برای تمرین مکالمه انگلیسی و آمادگی برای امتحان چون ضبط خودشان خراب شده بود. خشکم زد. نوار داخلش بود و اگر لو می رفت چه آبرو ریزی. شب خودش زنگ زد و معذرت خواهی: نمی خواستم بدون اجازهء تو ضبط رو ببرم. برادرت اصرار کرد که اشکالی نداره.
برادرم خودشیرینی کرده بود. چاره ای جز تعارف و ظاهرسازی نداشتم. ولی دلم آشوب بود. یک هفته با نگرانی گذشت تا نازنین ضبط را پس آورد: ممنون، خیلی به دردم خورد.
به نظرم لحنش خودمانی تر شده بود. شاید نوار را گوش کرده و حالا با آتویی که از من داشت چه جای رودروایسی؟ ولی اینها فقط حدس بود. احتمال داشت اصلا" نوار داخل ضبط را نشنیده باشد. در واقع دستگاه ضبط دو کاست داشت که از هر دو می شد استفاده کرد.
تعارف کردم: چه خوب، اگر بازهم لازم داشتی …
حرفم را قطع کرد: مرسی، ضبط خودمان تعمیر شده. و با عشوه ادامه داد: یک معذرت هم به تو بدهکارم. اشتباهی روی نوارت انگلیسی ضبط کردم که وقتی فهمیدم پاکش کردم. امیدوارم چیزی از نوارت نپریده باشه.
نمی دانستم خوشحال باشم یا ناراحت: نه چیزی نبوده.
با طعنه گفت: ولی به نظرم یک چیزهایی بود، شبیه دیالوگ.
خودم را زدم به کوچه علی چپ: عجیب!
خیلی زود از کوچه علی چپ بیرونم آورد: دیالوگ ها واسه من هم عجیب بود. چیزایی می گفتن که نشنیده بودم. آدم یه جوری می شد. کی بودن اون دخترا؟
معلوم بود می خواهد پرده ها را کنار بزند. مقاومت احمقانه بود پس کمک کردم پرده ها کنار برود: خب اگه خیلی کنجکاوی می تونیم …
توی اتاق من تنها بودیم و صحبت در باره موضوعی اروتیک، هرچند غیرمستقیم، فضای اتاق را هوس آلود کرده بود. حالت گُر گرفتگی را توی صورت نازنین هم می دیدم. با جسارتی که ناشی از اشتهای تحریک شده بود بقیه حرفم را اغواگرانه توی گوشش گفتم: اگه راستی راستی دلت می خواد می تونیم با هم گوش کنیم. بعدش می گم اونا کی هستن.
چیزی نگفت، با میلی که سعی می کرد پنهانش کند شانه بالا انداخت. یعنی شرمگینانه با پیشنهاد بی شرمانه ات موافقم!
لب تخت نشستیم و ضبط به کار افتاد. با ادامهء دیالوگ دستم روی زانوی نازنین بود. مقاومتی نبود. دستم را بین رانهای سرشار از انرژی سکس به طرف داخل لغزاندم تا به منبع انرژی رسید. به محض آنکه لمسش کردم رانهایش به هم چسبید. مثل نوار نالید: اوف، بذار درش بیارم.
از جا بلند شد. دستهاش رفت زیر دامنش و آن را بالا برد تا کمرگاه. فرصتی تا آن منظرهء هوس انگیز را خوب ببینم. شورت نازک به آرامی از روی برجستگی ای که پنهانش نمی کرد پایین آمد. گفتم: بنشین لب تخت، بقیه ش با من.
پاهایش بالا گرفتم و بالا بود تا شورتش را در آوردم: یک جفت ران شکیل و هلویی با شکاف عمیق و سوراخی که بی اراده باز و بسته می شد حال هر بیننده ای را خراب می کرد. از نوک پا تا انتهای باسنش زیر دستم لغزید تا دوباره به حالت نشسته در آمد. صورتش گل انداخته بود و سینه هاش با نوک بیرون زده با نفسش بالا و پایین می رفت.
دستم رفت طرف یقه اش: سوتینت رو کی در آوردی؟
نگاهم به نوک سینه هاش بود: دوست دارم مرغای عشق آزاد باشن. نوکشون که به پیرهن می خوره حس خوبی داره.
دکمه های پیرهنش رو باز کردم تا دو پرنده آزادتر باشند. نازنین سوتین مرا در آورد. با این که یکی دو سال بزرگتر بودم سینه هام کمی کوچکتر بودند. به هم چسبیدیم. انرژی سکس آنقدر زیاد بود که تماس سینه ها برای تخلیهء آن کافی نبود. دهن ها یکی شدند. تصور نمی کردم خوردن لب و زبان دختری دیگر اینقدر محرک باشد. دستم دوباره رفت زیر دامنش و نازنین هدایتش کرد: اونجا نه، پائینتر، همونجا، بمالش. اووم، دایره بزن.
بالای شکاف کوچکش با انگشت دایره زدم: مژده، چاهمون به آب رسید!
حاضر جواب بود: خوش به حالمون شد، یه کم بیار بالا.
انگشت خیسم رو گرفت جلوی صورتش. به نوبت مکیدیم: ملچ!
به پشت روی تخت خوابید. دامنش رو بالا زدم: گرسنمه!
پاهاشو از هم باز کردم. کاری که با انگشت شروع شده بود با لب و زبان دنبال کردم. دفعهء اولم بود ولی انگار هزار بار تمرین کرده باشم. سرم را بین رانهاش گرفته بود. انرژی آنها تحریکم می کرد. از پایین تنه لخت بودم. نفهمیدم کار خودم بوده یا نازنین. سر و ته افتادیم به جان هم و حریصانه همدیگه رو لیسیدیم و مکیدیم. وقتی لذت به اوج رسید دلم می خواست جیغ بزنم ولی به ناله اکتفا کردم تا شعله های هوس فروکش کردند. نوار صداها خیلی زودتر از ما ساکت شده بود.
نازنین حسابی تر و تمیز و آماده بود در حالی که من مو داشتم هر چند کوتاه: برم حموم واسه دور بعد صاف و صوف باشم.
چشمکی زد: خودم برات صاف و صوفش می کنم، هرچند همین حالا هم عالیه.
تمیزکاریش با بمال بمال و لب تو لب و ممه خورون خودش برنامه ای بود. گفت: خیلی خوشکله، تپل و لب بسته، زبونم باید تقلا کنه تا خودشو اون لا جا کنه، خیلی حال می ده.
دور دوم طولانی تر بود و حال بیشتری داد. قبلا" وقتی در حال گوش کردن صدای دو دختر ناشناس با خودم ور می رفتم توی رویاهام از مردی ناشناس سرویس می گرفتم. اصلا" فکر نمی کردم عشق بازی واقعی با یک دختر مثل خودم، بدون نیاز به مردی مجازی، اینقدر لذت بخش باشد. یک لحظه هم احساس نکردم چیزی کم است.
اغواگرانه احساساتش را تحریک کردم: اگه دوست پسر یا شوهر پیدا کنی بازم با من …
جواب فوری بود: با تو وارد دنیای سکس شدم، بی تو ازش بیرون نمی رم.
محکم بغلش کردم. با عشوه گفتم: هر وقت اراده کنی درجا ترتیب رو می دم.
بین سینه هام صداش لرزید: نگو که دوباره حالم خراب شد.
توی موهاش گفتم: الهی همیشه حالت خراب باشه.
بین سینه هام جواب داد: الهی حال خودت همیشه خراب باشه.

نوشته: مدوزا


👍 37
👎 3
32101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828741
2021-08-29 00:49:34 +0430 +0430

حالا اگه ما بودیم شوهر خاله و با جناقش ضبطو میاوردن برای حق السکوت تا 40 سالگی مجبور به دادن بودیم!!


828745
2021-08-29 00:54:25 +0430 +0430

🌹🌹

6 ❤️

828775
2021-08-29 03:21:50 +0430 +0430

خوب بود

چهارم

1 ❤️

828793
2021-08-29 08:56:03 +0430 +0430

من دوسِش داشتم
و کاملاً تونستم خودمو توی فضا قرار بدم 👌🏻

5 ❤️

828801
2021-08-29 10:08:43 +0430 +0430

جالب بود

3 ❤️

828824
2021-08-29 13:02:22 +0430 +0430

دیالوگ‌های داستان‌های شما همیشه جالب بودن.
مرسی؛ لذت بردیم.
دست به قلم شدن دوباره‌تون رو تبریک می‌گیم خانم مدوزای گرامی🌹

4 ❤️

828828
2021-08-29 13:25:30 +0430 +0430

خیلی خوب نوشته شده. آفرین

1 ❤️

828829
2021-08-29 13:48:34 +0430 +0430

لذت بردم. فضاسازی خیلی خوب بود بدون پرداختن به حواشی

1 ❤️

828845
2021-08-29 15:26:56 +0430 +0430

جالب بود

هنوز خفن مینویسی. دیوار خونه ما هم نازکه و صدای همسایه را میشنویم ولی متاسفانه همش صدای ونگ ونگ بچه نوزاد و دعوای زن و شوهری است. بخشکی شانس.

ها کـُ‌کا

5 ❤️

828859
2021-08-29 17:15:49 +0430 +0430

مرسی زیبا بود

1 ❤️

828892
2021-08-29 23:01:30 +0430 +0430

خیلی خوب بود. کاش ادامه داشته باشه. داره؟؟😁

1 ❤️

828987
2021-08-30 09:21:41 +0430 +0430

Insecty
ممنون از توجه و محبت شما. دنباله دار نمی نویسم. داستان کوتاه دنباله بر نمی دارد. سوژه های دیگری دارم که امیدوارم فرصت کنم بنویسم. خیلی وقت می برد. هیچ داستانی بدون بارها و بارها بازنویسی و وسواس در حد یک ویرگول خوب از آب در نمی آید.
مدوزا

1 ❤️

829189
2021-08-31 05:25:12 +0430 +0430

دوستش داشتم قدرت تخیل و داستان نویسی خوبی داری،😍خیلی حال کردم با کارت فوق العاده بود😈😚😚😚امیدوارم بازم ازت داستان ببینم و بخونم حسابی دلبرانه بود 😈🍆

1 ❤️

829297
2021-08-31 23:00:51 +0430 +0430

رمان منتشر کرده جاکش!

0 ❤️

829427
2021-09-01 11:43:06 +0430 +0430

مثل همیشه عالی و حرفه ای

1 ❤️

829899
2021-09-04 00:44:37 +0430 +0430

خیلی خوب بود

0 ❤️

831043
2021-09-09 00:54:25 +0430 +0430

خوب بود ولی کتابی حرف طدن اونم توی اینجور داستانا اصلا حس صمیمیت و راحتی نداره

0 ❤️

862834
2022-03-08 00:42:16 +0330 +0330

چقد خوبی تو دختر

0 ❤️

913386
2023-02-02 20:10:52 +0330 +0330

👌 😎

0 ❤️

944226
2023-08-25 20:29:52 +0330 +0330

قشنگ بود خوشم اومد
منم یبار با دخترعمم تقریبن همچین کارایی کردیم ولی ازترس زود جمش کردیم😔💖

0 ❤️