آیهان و دختر سفید قدبلندی که دانشجو بود

1397/12/15

من آیهان هستم بیست و هفت سالمه بچه تبریزم پیش بابام و تو بوتیکمون کار میکردم و میکنم از بچگی به پای خانم ها علاقه داشتم و دوست داشتم زیر پا باشم و این حسمم خدایی دست خودم نبود و هرکاری کردم کنار بذارمش نشد بچه که بودم جورابا و کفشای زنداییمو بو میکردمو میلیسیدم و اینجوری خودمو ارضا میکردم اما هرگز بردگی واقعی رو تجربه نکرده بودم تا سه روز پیش ساعت تقریبا ده و نیم شب بود و کل پاساژ خالی بود چون اونا اکثرا تولیدی هایی بودن که ساعت نه و نیم تعطیل میکردن منم داشتم کم کم جمع میکردم تا برم که دیدم یه دختر قد بلند وارد مغازه شد از حرف زدنش فهمیدم یا دانشجو هستش یا مسافرتی اومده تبریز اما خیلی خیلی جذبش شدم یه دختر قد بلند با پوست سفید و شلوار تنگ و کتونی های سفید زیبا دوتا از سندل های بوتیک رو انتخاب کرد تا براش ببرم منم خیلی با احترام چون دوست داشتم برده اش باشم بهش گفتم چشم خانم که لبخند زد براش صندل رو بردم کفش و جورابشو درآورد پاهای سفید و عرق کردش با انگشت های خوشفرم و لاک قرمز آدمو دیوونه میکرد به پاهاش زل زده بودم و چشم بر نمیداشتم یه نگاه به من کرد و یه نگاه به پاهاش و گفت چیه چیز خاصی تو پاهای من دیدی؟ یوهو به خودم اومدم و گفتم نه چیزه پاهاتون قشنگه و دست پاچه چرت و پرت گفتم که خندش گرفت و گفت فک کنم از این پسرایی که به پا علاقه داری آره؟قلبم تن تن به تپش افتاد و گفتم والا چی بگم یه چشمک زد و گفت دوس داری زیر پام باشی پدر سوخته نگو نه که لحنم عوض شد و گفتم بله بانو یوهو زد توروخدا اجازه بدین زیر پاتون باشم هرچی بخواین تقدیم میکنم همه سندل ها هم مال شما خندید و گفت خفه شو اسکل این کارت منو بگیر اینو حساب کن تا ببیننم بهت عرق پامو بدم بخوری یا نه گفتم بانو التماس میکنم من امکان نداره ازتون پول بگیرم که نگام کرد و گفت میدونم قصدت خدمته اما من پول و کادو نمیگیرم از برده خداروشکر خودم دارم تو فقط مطیع باش که گفتم چشم کارت رو گرفتم و براشون حساب کردم و بعد دادم خدمتش نگام کرد و گفت دوربینای مغازه فعاله؟گفتم بله بانو اماکن هم تو پاساژ دوربین داره اینجا نمیشه بردتون بشم گفت مغازه رو ببیند بیا بیرون من تو یه اسپورتیج سفید روبه روی مغازم گفتم چشم ایشون رفت منم سریع مغازه رو بستم و رفتم بیرون پاساژ و یه جعبه دستم گرفتم به بهونه ی تحویل جعبه رفتم دم ماشینش داشت خودشو تو آینه نگاه میکرد گفتم بانو من اینجا اگه سوار ماشینتون بشم همه میفهمن میشه برین جلوتر منم بیام گفت مشکلی نداره من دم فلکه هستم الکی جعبه رو دارم تا کاسبا شک نکنن و ایشون رفت منم یه ربع بعدش تو فلکه بودم اول هرچی گشتم پیداش نکردم حسابی ترسیدم و ناامید شدم تا اینکه یوهو دیدم تو خیابونیه که چند متر از فلکه فاصله داره دویدم زدم به شیشه و اجازه خواستم تا اینکه در رو باز کرد و من نشستم قشنگ خیابونارو بلد بود رفت و یه جای نسبتا خلوت نگه داشت کتونی هاشو گذاشت رو پام و گفت در بیار زووود کفشاشو با احترام درآوردم و بینیمو چسبوندم به کف پاش که جورابشم درآورده بود پاهای سفید بانو کفش عرق کرده بود با تمام وجود بو میکردم و نفس میکشیدم کف پاشو برد بالا و شیلی محکم زد به صورتم و گفت سگ کی هستی گفتم سگ شمام گفت بگو سگ فرنازم تخم سگ گفتم چشم سرورم و جوری با پاش تو صورتم زد که برق از سرم پرید دوباره سیلی زد با پا تو صورتم و گفت بوی پاهام چطوره؟از صبح تو کفشه گفتم بی نظیره سرورم فدای عرق کف پاتون بشم با چشمای مغرورش نگام کرد و گفت بشو فدای عرق کف پام بشو برده ی پاخور پاشو آورد سمت دهنم گفت باز کن شصت پاشو کرد تو دهنم شروع کردم به میک زدن شصت پاش که عرق کرده بود و مزه ی شوری داشت تک تک انگشتای پاشو کرد تو دهنم و گفت بخور و پاشو تا نصفه تو حلقم کرد گفت شاک بزن پاخور و انقد پاشو تو دهنم فشار داد تا حالت خفگی بهم دست داد اون یکی پاشو آورد سمتم و گفت میک بزن پاشنه ی پامو پاش ترک های ریزی داشت اما سفید و عرق کرده بود گفت بلیس عرق پامو تمیز کن زبونمو چسبوندم به کف پاش و شروع کردم به خوردن بهم گفت دهنتو باز کن باز کردم و یه تف پرت کرد تو دهنم و بهم خندید و گفت بخورش حرومزاد بسه برای امروز چرک پاهامو خوب خوردی شمارتو بده تا بگم بیای خونمون عن من و دوستام رو بخوری شمارمو بهش دادم و گفتم میشه شما هم شماره بدین گفت نه نمیشه کونی بعد دور زد و منو دم فلکه نگه داشت و گفت برو خونتون توله منم پیاده شدم و رفتم خونه الان سه روز میگذره و منتظر زنگشم برم خونه دوستش و مکانشون جور بشه تا توالت خودش و دوستاش بشم و براتون داستانش رو بنویسم ممنون که خوندین لطفا اگر به این نوع رابطه علاقه ندارین توهین نکنید چون منم به کردن کون دختر علاقه ندارم اما به اونایی که میکنن هرگز توهین نمیکنم.

نوشته: آیهان


👍 3
👎 7
33122 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

752490
2019-03-06 21:24:31 +0330 +0330

فازتون چیه ناموسن وقتی میگید بوی پا یاد بوی کته جوراب های خودم میفتم حال به هم زنه حتی برا خودم خخخخخ

1 ❤️

752496
2019-03-06 21:36:02 +0330 +0330

ای ریدم تو مغزت
چوب تو باسنت کثافت حالم به هم خورد
من داداشم میاد داخل تا پاشو نشوره نمیذارم پا رو فرش بذاره
تو از بوی پا خوشت میاد ؟ چسخل مسخلی چیزی هستی داداش ؟
چرا بعضیا تنظیمات پایین تنشون مشکل پیدا کرده؟

1 ❤️

752606
2019-03-07 09:30:27 +0330 +0330

الان ديگه نهار نميتونم بخورم،،جون مادرت ديگه ننويس

1 ❤️

752651
2019-03-07 15:51:23 +0330 +0330

ناموسا شما ها مریضید برین پیش روان کاو

0 ❤️

752662
2019-03-07 16:46:28 +0330 +0330

نه ناموصن این کجاش سکسی بود؟
همون پاها تا رون تو کونت
عن مغز

1 ❤️

752670
2019-03-07 18:33:39 +0330 +0330

کاری به گرایش سکسی(فوت فتیش)نویسنده ندارم فقط موندم اون کابری که کامنت گذاشته که فلان و امان…شما خودت توی دهات با یه مشت گاو گوسفند بزرگ شدی کیر نوسینده توی سردر ولادتون بعد میای کامنت میذاری که اخ اخ پیف پیف!!!هروقت میخای داستان بخونی اون عینک ضایت رو بزن مار عینکی که موضوع داستان رو ببینی شاسکول

0 ❤️

752825
2019-03-08 11:32:56 +0330 +0330
NA

بجای عن اون بیا کیر منو بخور

0 ❤️

771675
2019-06-05 05:17:08 +0430 +0430

تو این مدل رابطه کسی سوال داشت به من بگه

0 ❤️