اتفاقی ولی دلچسب

1400/12/18

برای یه جراحی کوچیک باید آزمایش خون میدادم. رفتم آزمایشگاه که مثل همیشه شلوغ و پر سر و صدا بود. خلاصه یه نوبت گرفتم و شماره ام البته بد نبود و نزدیک بود. نشستم توی سالن انتظار و با موبایلم مشغول شدم.
چند دقیقه ای گذشت و همینطور مردم میومدن و نوبت می گرفتن و چشمها به تابلوی اعلان شماره…
در همین حین یه خانم خوش اندام و بانمک با یه پالتوی بلند و خردلی رنگ وارد شد. شال خوشرنگی هم به سر داشت و نمیدونم چرا اون بین اون همه خانومی که اونجا بودن توجه منو به خودش جلب کرد. دوس داشتم حالت صورتش رو و تیپش رو …
اونم نوبت گرفت و تابلو رو نگاه کرد و سالن رو هم همینطور و دنبال جای مناسب برای نشستن میگشت که چشمش افتاد به من. یهو خندید و اومد سمت من. منم با تعجب نگاهش و قدم هاش رو دنبال کردم تا کمی نزدیک تر شد و همچنان لبخند میزد. نزدیکتر که رسید بیشتر و با دقت نگام کرد و خنده اش قطع شد. یجورایی گفت وای خدا مرگم… و رفت یه گوشه نشست!
من هاج و واج و با تعجب توی ذهنم بررسی میکردم که نکنه آشنا باشه یا یکی از دوست‌های سابقم. اونم با تلفن شروع به صحبت کرد و همزمان گاهی منو نگاه می‌کرد و می خندید. دیگه حسابی کفری شده بودم و بررسی کردم شاید لباسم ناجوره یا زیپی یا دکمه ای بازه که این میخنده…
خلاصه نوبتم شد و آزمایش رو دادم و زدم بیرون ولی فکرم درگیرش بود و گفتم صبر می کنم بیاد بیرون و می پرسم دلیل این رفتاراش چی بوده.
بالاخره اومد بیرون و تا منو دید دوباره زد زیر خنده و راهش رو کج کرد. رفتم جلوتر و گفتم:
ببخشید خانم!
بفرمایید؟
چرا به من میخندید و همش نگاهم می کردید و سمت من اومدید اول و …؟
باور کنید منظوری نداشتم و موقعی که وارد شدم شمارو دیدم و شما خیلی شبیه پسر دایی ام هستید اومدم سمتتون ولی متوجه شدم اشتباه کردم و از سوتی خودم خنده ام گرفت. به خواهرم هم زنگ زدم و گفتم که اینجوری شده و اونم گفت که تو همیشه سوتی میدی و خلاصه داستان همین بود و قصد جسارت نداشتم. تازه خواهرم گیر داده بود ازتون یواشکی عکس بگیرم که ببینه چقدر شبیه هستید و اینا…
اینارو که گفت منم خنده ام گرفت و گفتم پیش میاد عیب نداره، آخه خیلی تابلو منو نگاه میکردید و می خندیدید.
بهرصورت چون ازش از همون اول هم خوشم اومده بود بهش گفتم خب شاید این قسمت بوده که من و شما با هم سر صحبت مون باز شه و آشنا بشیم. گفت بله خلاصه ببخشید و اینا. منم از فرصت استفاده کردم و گفتم اکر وسیله ندارید خوشحال میشم برسونمتون و میخوام عکس پسر دایی تون رو هم ببینم. کمی فکر کرد و من من کرد و با شک قبول کرد.
سوار شدیم و عکس رو نشونم داد و واقعا شبیه بودیم کمی ولی فقط صورت هامون. کمی بگو و بخند کردیم سر این داستان و ازش شماره اش رو خواستم. چیزی نگفت و به صحبت ادامه دادیم و نزدیک محل شون که رسیدیم و خواست پیاده شه دوباره خواسته مو تکرار کردم. اون گفت شماره تو تو بده من تماس می گیریم. منم دادم.

دو شب بعد ساعت‌های یازده و نیم شب پیام داد و بعد تلفنی صحبت کردیم و گفت که مطلقه هست و دو تا بچه داره و ۲۸ ساله هست. طبقه ی بالای خونه خواهرشون و دامادشون زندگی می کنه و یه سری معرفی و اطلاعات اولیه…
شبها با هم کلی تلفنی صحبت میکردیم و فقط شبها آخر وقت چون بچه هاش که مبخوابیدن فقط تلفنش رو جواب میداد.
یکی دو باری رفتیم با هم بیرون و گردش و نهار و خرید و اینا تا اینکه کمی با هم راحت تر شده بودیم البته منم میخواستم اعتمادش رو بدست بیارم.
خیلی خوش خنده بود و خوش صحبت و متوجه گذر زمان در کنار هم نمی شدیم. یه شب بهش گفتم خلاصه که میخوام با هم بیشتر و راحت تر باشیم و از وجود هم لذت ببریم. اونم زود متوجه شد و با توجه به اعتمادی که به من پیدا کرده بود قبول کرد و گفت برای پس فردا با خواهرش برای نگهداری بچه ها هماهنگ میشه ولی در طول روز ، چونکه شب دامادشون خونه هست.
روز موعود فرا رسید و رفتم دنبالش و غذایی بیرون خوردیم رفتیم سمت خونه ام. کمی آروم تر شده بود و خنده هاش کمتر، شایدم خب ترس، نمی دونم.
خونه که وارد شد کمی مکث کرد و دور و برش رو نگاه کرد و بعد یکی دو دقیقه با تعارف من کفشهاش رو در آورد و اومد تو.
کنارش نشستم روی کاناپه و کمی با هم حرف زدیم و من فقط میخ لبهاش و چشم های قشنگش و خنده اش، بخصوص دندون های ردیف و مثل صدف اش بودم.
یکم که احساس کردم ترسش ریخته و آروم تر هست دستش رو گرفتم و احساسم نسبت بهش رو بهش گفتم و از زیبایی و با نمک بودنش.

میتونم ببوسمت؟
یه لبخند ریز تحویلم داد و با اشاره صورت اوکی داد. منم گونه اش رو بوسیدم.

یکی دیگه؟
دوباره سرش رو به علامت تایید تکون داد.
اینبار اون طرف صورتش رو بوسیدم و دستش رو همزمان نوازش میکردم. بوی عطرش دیوانه کننده بود.
دستم رو دور گردنش انداختم و دوباره چند بار جاهای بیشتری از صورت نازش رو بوسیدم.

تو نمیخوای منو ببوسی؟
نگاهم کرد و خندید بعد آروم صورتش رو نزدیک کرد و منو بوسید.

همین؟ همش یکی؟ بد مزه بود؟
خودش گرفت و چسبید تو بغلم و چند بار منو بوسید. منم شروع کردم همزمان بوسیدمش و لب هامون بهم گره خورد.
یهو نگاهم کرد و لبخند جانانه ی ریزی زد و چشمهاش رو بست و با ولع لبهام رو خورد، منم همراهیش کردم.
جند دقیقه ای از خجالت لبهای هم حسابی در اومدیم. تو این فاصله شالش رو هم در اوردم و موهای نرم و بلندش رو نوازش میکردم و دستم رو گذاشتم روی سینه اش.
مممممممم، بازم نگاهم کرد و دوباره چشمهاش رو بست و لب میگرفت و ممممممم ممم صدا می‌کرد.
سینه اش رو مالیدم و دکمه پالتوش رو باز کردم. دومی باز نمیشد یهو بلندشد خودش پالتو رو در آورد. وااااو
یه شلوار جین روشن که رون‌ها و باسنش رو به زور توش جا داده بود و یه بلوز تیره رنگ البته کمی آزادتر تنش بود. نشست کنارم و دوباره لب و سینه و نوازش موها و خوردن گردنش و گوشهاش که به گردنش کمی البته حساس بود و خودش رو عقب می کشید.
دستم رو انداختم زیر بلوزش و سینه اش رو مالیدم و شروع کردم به در آوردن بلوزش که اونم همکاری کرد. بدن سبزه روشن با یه سوتین تنگ و مشکی و سینه های متوسط شاید سایز ۷۵.
سوتین اش رو باز کردم و سینه هاش رو مالیدم و خوردم و نوکش رو زبون میزدم کوچولو گاز می گرفتم. دیگه از حال رفته بود و این من بودم که مشغولش بودم و اون دراز کشیده بود.
پاشدم بغلش کردم بردم اتاق خواب روی تخت و لباسهام رو دراوردم اونم با دقت نگام می‌کرد سرتاپا. شلوارش رو به زحمت در اوردم (خیلی تنگ بود) و بغلش دراز کشیدم. بازم لب گرفتیم و پاهامون بهم گره خورده بود.
رفتم پایین کمی رون‌هاش رو بوسیدم و لیس زدم و شورت مشکی اش رو در اوردم. بعد کوسش رو چند بار بوسیدم و با زبون لای کوسش از پایین تا بالا کشیدم. اونم پاهاش رو باز کرده بود و پوست شکمش رو با دستش بالا می کشید تا چوچولش بیاد کامل تو دهنم. حسابی خوردم و زبون کشیدم و چوچولش رو میک زدم. کوسش خیس خیس بود و لزج. موهام تو دستهاش بود و سرم رو گاهی به کوسش فشار میداد.
شورتم رو در اوردم و نشستم بین پاهاش و کیرم رو روی شیار کوسش می کشیدم از پایین تا بالای کلیتوریس. اینکارم بیشتر مستش کرد و آخ و اوفش بلند شد و مثل فنر باسنش بالا پایین می پرید روی تخت.
توی همین حالت احساس کردم داره ارضا میشه و دوباره شروع کردم به میک زدن. اونم که داشت ارضا می‌شد همش سعی می‌کرد کوسش رو از دهنم دور کنه ولی من باسنش دستم بود و محکم به سمت خودم کشیدمش و با کیفیت تمام میک زدم چوچولش رو تا ارضا شد و چسبید به تخت…
یک دقیقه ای دراز کشید تا آروم شد و پاشد سر منو هدایت کرد سمت متکا. لبهام رو بوسید و گردن و نوک سینه هام رو کمی خورد رو کم کم به کیرم رسید. اول نگاهش کرد کمی بعد بوسش کرد و یه زبون از پایین تا بالا کشید. سرش رو کرد تو دهنش و خیلی شمرده و آروم و نرم شروع با خوردن کرد. همزمان من رو و حالت صورتم رو زیر نظر داشت و گاهی ریز می خندید.
چند دقیقه ای خورد و کیرم رو به صورتش و گردنش و سینه هاش مالید و اومد کیرم رو که حسابی لیز و آماده اش کرده بود نشست روش.
خیلی تنگ بود و اول سرش بعد بیشتر و بیشتر و بالاخره کامل رفت تو کوسش. کوس تنگ و داغ و تازه شیو شده اش کیرم رو مکش می کرد و روش بالا و پایین میرفت. موهای بلندش رو یه طرف انداخته بود و برام ناز و عشوه می‌کرد با نگاهش و حرکات صورتش، خیلی شیرین بود حرکاتش . سینه هاش هم بالا و پایین میپریدن و دوست نداشتم این لذت و تصویر رو اصلا از دست بدم.
خوابوندمش به شکم صاف رو تخت و کونش رو کمی بالا اوردم و کیرم رو از پشت دوباره توی کوسش گذاشتم و تلمبه میزدم. گودی کمرش و باسن قلمبه اش تصویری تکرار ناشدنی برام بود .
همزمان که هر دو لپ باسنش توی مشتهام بود ضربه هام رو تند تر تندتر کردم و اونم صداش تمام فضای خونه رو پر کرده بود.
میای لب تخت داگی ؟
اوهوم…
هر چی می گفتم فقط با اوهوم جواب میداد و از فرط لذت کلامی بینمون رد و بدل نمیشد.
داگی لب تخت نشست و منم سرپا بودم دوتا متکا گذاشتم زیر زانوهاش که کیرم میزون کوسش بشه و اونم قشنگ کمر رو داد داخل و باسن رو دادبالا و کوسش آماده ورود. خیلی حرفه ای عالی.
موهای بلندش تا باسنش میرسید. آرنج هاش رو گذاشت روی تخت و این حرکتش باعث شد سوراخ کون و کوسش کاملا باز و آماده کردن باشه.
کیرم رو کمی روی دهانه کوسش مالید و دادم تو. کم و کم و کم با ضربه های بعدی تا بیخ میزدم توش و همزمان سوراخ کونش رو ماساژ می دادم. ضربه ها رو تندتر کردم و جوری تلمبه میزدم که خودش و خودم و تخت و خونه میلرزید و صداش دیگه به جیغ تبدیل شده بود.
چند دقیقه ای همینطور کردمش و اونم سرش رو چسبونده بود به تخت و می گفت بکن… بکن… آه … بزن… و دوباره ارضا شد، کمی مکث کردیم و کوسش و کیرم رو خشک کرد و دوباره…

با هر ضربه یه موجی به کونش میفتاد و باسن های گوشتالودش میلرزیدن…
دو تا پهلوها رو گرفته بودم دستم و با هر ضربه به سمت خودم می کشیدمش و دوباره و دوباره تلمبه میزدم که آبم داشت میومد کشیدم بیرون و ریختم روی گودی کمرش…
جهش آب کیرم تا پس گردنش رسیده بود… آب رو با دستمال پاک کردم و سینه هاش رو گرفتم و بلندش کردم. کنار هم دراز کشیدیم و هر دو نفس نفس میزدیم. من فقط صورت ماهش رو نگاه میکردم و لبهای قشنگش. موهاش رو کشیدم پشت گوشش و عرقش رو پاک کردم. چسبیدیم به هم سینه به سینه و لب به لب و پاها گره خورده و باسنش هم تو دستم. نیم ساعتی به همین منوال با هم صحبت میکردیم و منم قربون صدقه اش میرفتم چون پس نوازی بعد از سکس به اندازه پیش نوازی قبل از سکس مهم هست. ازش بوسه ای گرفتم و تشکر کردم. لباس پوشیدیم و رسوندمش خونه اش…
این بود اولین سکس من با سارا جوووونم و هنوزم با هم هستیم و گاهی که بتونه بیاد، این سکس زیبا رو تکرار می کنیم…

امیدوارم لذت برده باشین و کم و کسری ها و غلط های املایی رو به بزرگواری تون ببخشید ، داستان اولم خب غلط املایی داشت که سعی کردم این بار تکرار نشه، ممنون بابت انتقادها و کامنت ها و لایک هاتون…
داغ باشین همیشه…

نوشته: سامی


👍 23
👎 5
37801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

863030
2022-03-09 01:20:48 +0330 +0330

اول

1 ❤️

863034
2022-03-09 01:30:45 +0330 +0330

اوه لامصب کمر بود یا تیر آهن 😂😂😂

0 ❤️

863035
2022-03-09 01:32:38 +0330 +0330

دو روزه خر شد اومد خونه هم بات از این کوسا کجا گیر میاد گیر من نمیاد کوسکش

0 ❤️

863061
2022-03-09 03:32:37 +0330 +0330

سلام
وقت بخیر
قشنگ بود.
مخصوصا نسبت به بعضی،
از نویسندها
که میگن،
موضوع واقعی هست.
یا
اسمها رو عوض کردن.
کلا
چرند نویسی.
امیدوارم همیشه
تندرست و دلت شاد و بغلت هم پر باشه جونم.

💅💅💅💅💅💅💅

2 ❤️

863085
2022-03-09 08:35:03 +0330 +0330

ینی ملت کون خودشونو پاره میکنن ک ثابت کنن داستان واقعی نبوده
انگار گفتی اینارو گایییدی ،
داستانه بزمچه بخون بره
واقعی و الکی بودنش چ فرقی میکنه
اقا خوب نوشتی دمت گرم
یه سکس کامل و خوب رو تصویرسازی کردی لایک دادم

2 ❤️

863110
2022-03-09 13:57:06 +0330 +0330

خاطره هاتو مینویسی هندیا ازش فیلم میسازن کلی میخندیم. دمتگرم.

0 ❤️

863149
2022-03-09 19:59:28 +0330 +0330

چه عجب آخرش نگفته تا حالا همچین سکسی تجربه نکردم 😛

0 ❤️

863154
2022-03-09 21:27:50 +0330 +0330

نگارشت خیلی روون و قشنگ بود فقط اون تیکه که رفتی بالا منبر و نوشتی “پس نوازی بعد از سکس به اندازه پیش نوازی قبل از سکس مهم هست” رو بهتر بود نمینوشتی!

1 ❤️

863166
2022-03-10 00:11:07 +0330 +0330

کدوم دیوثی عکس پسر دایی اش همیشه توی کیفش هست ؟

0 ❤️