اتوبوسی به مقصد جهنم (۱)

1401/03/15

“حاوی محتوای همجنسگرایانه اگر دوست ندارید نخونید”
به نام خدا
قسمت اول: آشنایی
این داستان مربوط به ۲ ماه پیشه من دانش آموز سال آخر دبیرستانم اسمم سینا قدم حدود ۱۷۹ هیکل نسبتا درشتی دارم و مردونه با ته ریش و همنجسگرام.
بعد از باز شدن مدارس و بالا رفتن کرایه ماشین ها دیگه تصمیم گرفتم کلا از اتوبوس استفاده کنم اغلب اوقات یه پسری تو همون ایستگاهی که من سوار و پیاده می شدم بود، فکر میکنم همیشه اونجا بود فقط من گاهی دیرتر یا زودتر میرسیدم و نمی دیدمش حتی مسیرشم تقریبا با من یکی بود دوتا کوچه پایین تر از کوچه ما، این آقا پسر قصه ما خیلی خوشتیپ بود اکثرا یه تیشرت مشکی یا پیراهن مشکی تنش بود موهای بلند (نه خیلی) داشت که با تل یا کش می بست چهرشم که دیگه نگم،
بدن تقریبا فیتنسی داشت و رگای دستش مشخص بود خلاصه که یک دل نه صد دل عاشقش شدم و هر روز تو طول این ۱۵ دقیقه تا برسم خونه جلو چشمم بود و از دیدنش چهرش فیض میبردم خودشم همش تو گوشی بود و نمیفهمید ، پیاده هم که میشد پشت سرش میرفتم و از صندوق عقبش فیض میبردم.
خلاصه که هر روز همین داستان بود تا اینکه یه روز وقتی خواست پیاده شه منم پشت سرش بودم کارتش شارژ نداشت نقدم همراش نبود، سه ساعت داشت تو خودشو میگشت راننده هم صداش دراومد، منم از فرصت استفاده کردم و اومدم جنتلمن بازی دربیارم و  دوتا کارت پشت سرهم زدم گفتم آقا من حساب میکنم، پسره هم خیلی مودبانه تشکر کرد ازم و رفت.
منم پشت سرش راه میرفتم که منو دید و من سریع پیچیدم تو مغازه و وایسادم تا بره تو کوچه‌شون و بعدش خودم برم.
فرداش تو ایستگاه وقتی اتوبوس اومد من سوار شدم بغلمم یه صندلی خالی بود که کیفمو گذاشته بودم، یهو دیدم از پنجره داره عین چی میدوئه و میگه وایسا وایسا ،راننده نگه داشت و پسره سوار شد منم خودمو زدم به اون راه رفتم تو گوشی و هندزفری گذاشتم تو گوشم، زد رو شونه هام و گفت: ببخشید میشه کیفتونو بردارید بشینم!؟
کیفمو برداشتم و هیچی نگفتم نشست و گفت: عه سلام شمایید آقا من خیلی ممنونم بابت دیروز
هندزفری رو درآوردم و گفتم: جان؟ آها دیروز درسته خواهش میکنم کاری نکردم.
دست کرد تو جیبش و میخواست دو تومن بهم بده منم گفتم:
+نه نکن این چه کاریه .
-آخه نمیشه که اینطوری
+نه داداش بذار تو جیبت هرکس دیگه بود همینکارو میکردم (آره ارواح عمم😅) و دوباره سرم کردم تو گوشیم.
خیلی هم مودبانه و رسمی رفتار میکرد منم پا به پا مثل خودش پیش میرفتم
دیگه کلا هر روز میومد مینشست ‌کنارم و یه سلام و احوال پرسی میکرد هر روز یکم صمیمی تر می شدیم و باهم صحبت میکردیم  درمورد امتحانات و کنکور و اینجور داستانا و تقریبا باهم دوست شدیم اسمش امین بود.
وقتی هم پیاده میشدیم تو راه تا رسیدن به کوچه‌شون باهم دوباره حرف میزدیم و باهم دست میدادیم و خداحافظ.
حدود ۱ ماه از دوستیمون گذشت شماره همو گرفتیم و گاهی اینور اونور میرفتیم پارک، خرید و گیمنت خلاصه که دوستای خوبی شدیم، معمولا خیلی صمیمی باهم رفتار میکردیم مثلا موقع فیلم دیدن سر رو شونه هم میذاشتیم یا گاهی همدیگه رو مهمون میکردیم، منم همیشه یه طوری بهش نگاه میکردم که گاهی وقتی شک میکرد که روش کراش زدم.
یه روز ازش دعوت کردم بیاد خونه مون مثل همیشه باهم فیلم بیینیم از قبل کلی تدارک دیدم آبجو از ساقی محل گرفتم و کاندوم وازلین تو کشو پاتختی اتاق مامان بابام گذاشتم، یه رکابی آستین حلقه ای تنم کردم با یه شلوارک چهار خونه.
حدود ساعت ۸ اومد تو و با یه مقدار آبجو ازش پذیرایی کردم
لپ تاپو برداشتم و رفتیم تو اتاق مامانم(چون تختش دونفرس) رفتیم و نشستیم سریال نفس گیر دیدیم چند دقیقه اول خیلی عادی گذشت نمه نمه که میگذشت یه گرمایی تو وجودم ساطع میشد چون فیلمم ژانر همنجسگرایی بود ماهم دوتا پسر تنها تو خونه و…
بله امین سرش رو پام بود منم تکیه دادم بودم به تخت جوری که نفسم قشنگ به گردن و صورت امین برخورد میکرد، خیلی داغ و هورنی شده بودم عرق کرده بودم و تنها چیزی که فکر میکر میکردم سکس با امین بود دیگه نمیتونستم جلو خودمو بگیرم و یه دفعه خیلی یهویی خم شدم صورت امین صاف کردم و لبشو بوسیدم امین پاشد هولم داد عقب و خشکش زد همینجوری تو حالت شوک داشت منو نگاه میکرد، منم پاشدم داشتم مِن مِن و معذرت خواهی میکردم که یه دفعه منو چسبوند به دیوار و ازهم به شیوه فرانسوی لب میگرفتیم جوری که نزدیک بود لبامون کنده بشه، اومدم بغلش کردم دستاشو دور گردنم و پاهاشو دور کمرم قفل کرد تو همین حینم گردنش میخوردم و با دستامم کونشو میمالیدم اومدم انداختمش رو تخت از گردنش شروع کردم لیس زدن تا بدنش و سینه هاش و سیکس پکش رفتم پایین زیپشو باز کردم و کیرشو چند دقیقه ای ساک زدم بعد شلوارشو کلا درآوردم از کشو پاتختی یه دونه کاندوم و وازلین برداشتم امین دیوثم انگار اینکاره بود خودش پاشو داد بالا و گذاشت رو شونم
کاندوم گذاشتم رو کیرم و یکم وازلین زدم دم سوراخش آروم آروم سر کیرم گذاشتم تو کونش چیزی نگفت فقط یه آهی کشید که یهویی من کلشو فرو کردم که یه دادی زد که شیشه های پنجره ترک برداشت سریع اومدم ازش لب گرفتم که صداشو ببره و شروع کردم به کردنش
همینجوری تلمبه میزدم و ازش لب میگرفتم بعد ۱۰ دقیقه هردومون ارضا شدیم کاندوم درآوردم و یه شورت تنمون کردیم و خوابیدیم
ولی بعدش اتفاق بدی افتاد که باورش واسه همه غیرممکن بود،
.
‌.
‌.
از خواب بیدار شدم و دیدم همه‌ش خوابه

نوشته: سینا قائمی


👍 3
👎 8
8601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877772
2022-06-05 03:29:39 +0430 +0430

دهنت سرویس حیف وقت گران بها😂😂😂

0 ❤️

877806
2022-06-05 09:23:05 +0430 +0430

فعلا که آخر قسمت اول، خواننده رو کوبیدی به دیوار. ببینیم در قسمت دوم چطوری جمعش می کنی

0 ❤️