اردوی بسیج و کون مهدی جون

1395/12/02

سلام اسم من محمد رضا بچه مشهدم 15 سالمه ما یه پایگاه بسیج داریم که بچه ها چهار شنبه شبا میرن اونجا پینگ پنگ و فوتبال دستی بازی میکنن یه شب که در حال بازی بودیم یکی از بچه ها با یه عضو جدید اومد تو و گفت میخواد ثبت نام کنه و از این قضایا اونم پسره قشنگی بود چشمای تقریبا عسلی مو های فر و صورتی خوش فرم من از همون اول که اومد از ش خوشم اومد ولی بیخیالش شدم

بعد چند روز پایگاه یه اردوی دو روزه واسه ارتکن کلات گذاشت خلاصه رفتیمو چون فضای زیادی بهمون داده بودن میتونسیم کبدی و وسط تنا و بازی ها گروهی بکنیم شب شد موقع خواب چون من خوابم نمیبرد رفتم کنار پریز برق خوابیدم که گوشیمم بزنم به شارژ هیچکی کنارم نبود یه دفه مهدی (همون پسره)وگفت میخوام منم گوشیمو بزنم به شارژ گفتم باشه اما اول گوشی من باید شارژ شه قبول کردو خوابیدیم ساعت تقریبا دو بود که دستشوییم گرفت رفتم سمت در که برم دستشویی صدام زد گفت میخوای بری دستشویی گفتم اره گفت پس منم میام میترسم چون دستشوییش یکم دور بود و بچه ها باهم میرفتن دستشویی تو راه میترسید ازم دور شه گفتم چیه ترسیدی گفت خیلی گفتم خوب دستتو بده به من اقا رسیدیم دستشویی و من رفتم تو یکی اونم رفت و همزمان اومدیم بیرون دستامونو شستیمو موقع برگشتن تو راه سر بحثو باز کرد خیلی رک و پوسکنده گفت می خوای باهم دوس شیم گفتم مگه نیستیم گفت صمیمی تر یا داداشی گفتم. اره فکر کردم شوخی میکنه صب که شد میخواستم ببینم چی کار میکنه که نبابا جدی گفته همش دنبالم میومد با من یار میشد و از این قضا یا شب موقع برگشتن وسایلو که جمع کردیم ماشین خراب شدو مجبور شدیم یه شب دیگه هم بمونیم موقع خواب کنار هم بودیم که ساعتای یک دو که همه خواب بودن فکر کرد منم خوابم که گوشیمو برداشت و رفت تو گالری الگومم بلد بود داشت فیلم سوپر میدید و جغ میزد شلوارش تا نصفه پایین بود که یک دفعه کیرشو گرفتم و گفتم چی کار میکنی گفت غلط کردم گو خوردم فقط به کسی چیزی نگو باشه منم بوسش کردم و گفتم باشه عزیزم تو کونش عروسی بود
وقتی اومدیم مشهد بعد ظهرش بهم زنگ زد و گفت میتونی بیای لاستیک چرخمو ببریم پنچر گیری خودم بازش کردم فقط یه پنچر گیری میخواد چون من موتور داشتم سریع رفتمو گفتم زود بیا بریم گفت یه چند دقه کار دارم موتورو بیار تو بشین بعد میریم رفتم نشستمو کسی خونشون نبود که وقتی از اتاق اومد بیرون گفت دمت گم که به کسی نگفتی گفت قابلی نداشت و اومد بوسم کرد منم گرفتمش و گفتم نمیخوای جبران کنی یه نگا کردو نشست رو پاهام اول یکم واسش مالوندمو کیرمو در اوردم گفتم بخور اونم خورد ولی وارد نبود دندوناش میخورد به کیرم لخت شدیمو همو بغل کردیم خیلی بدن سفیو گوشتی داشت یکم لباشو خوردمو انگشتمو کردم تو کونش یکم بازی بازی کردمو گفتم برگرد اروم دم سوراخش گذاشتم و تا سرش رفت تو گفت در یار خیلی درد داره اما من بیشتر فشار دادم تا ته کردم تو دیدم داره دست بال میزنه اما محل ندادم که دیدم جا باز کرده یه ده دقه ای تلمبه زدمو ابمو رختم تو کونش و از اون به بعد با هم داداشی شدیم و هر هفته که خونه خالی میشد حسابی میکردمش هنوزم میکنم همش پیله داره بهش بدم اما من بده نیستم
ممنون که خوندین
نوشته: محمد


👍 1
👎 7
36857 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

580411
2017-02-20 21:42:25 +0330 +0330

دیگه خسته شدم انقدر تو سایت دروغ خوندم پس فرض میکنم راست بوده
پسر دایی من از ۱۴ سالگی کاملا آمار میداد حتی چند بار تو خواب خودشو میمالوند بهم دوتایی تو خونه تنها میشدیم عمدی دستشو میزد به کیرم ولی من جرعت نمیکردم چیزی بهش بگم یا کاری کنم و اولین بار ۶ ماه پیش سکس واقعی داشتیم اونوقت تو در عرض یه هفته کونو گاییدی
واقعا لقب گودزیلا حقته

0 ❤️

580424
2017-02-20 22:39:07 +0330 +0330

بسی کس نوشتی :(

0 ❤️

580472
2017-02-21 09:09:37 +0330 +0330

البته چون اردوی بسیج بوده هر چیزی ممکنه…

1 ❤️

580482
2017-02-21 10:41:14 +0330 +0330

اولا سردر سایت نوشتن اگه به سن قانونی رسیدی وارد سایت شو اگر هم نرسیدی و اومدی تو اشکال نداره ولی حداقل جار نزن 15 سالته (شایدم کمتر) دوماااااا الان چون اومدی تو این سایت در خلاف راستاااایه آرمان های امامه عمل کردی بسیجی یکم مخلص باش. :)

0 ❤️

580490
2017-02-21 13:23:46 +0330 +0330

همین مونده بود که یه بچه بیاد واسه ما داستان سرایی بکنه

0 ❤️

580506
2017-02-21 14:58:37 +0330 +0330

حروم زاده سگ پدر این چیه دیگه نوشتی مادر به خطا جفت خایه های ترامپ تو کون تو و هرچی بسیجیه

0 ❤️

580510
2017-02-21 16:03:00 +0330 +0330

آخه وژدانا اينجا در و پيكر نداره اين بچه جقوليا ميان اينجا؟

0 ❤️

580528
2017-02-21 19:24:02 +0330 +0330

هی یره کم چوخان کن و برو جای اقا میرزامشان

0 ❤️

580563
2017-02-21 22:31:50 +0330 +0330

خب داستانتم که گفتی،دیگه برو جیشتو بکن زودتر بخواب که صبح توو مدرسه چرت نزنی معلم کونت بذاره…آباریکلااا

0 ❤️

580801
2017-02-23 11:03:56 +0330 +0330

بیا ب من بده

0 ❤️

597301
2017-05-21 11:37:33 +0430 +0430

تو کونش و از اون به بعد با هم داداشی شدیم و هر هفته که خونه خالی میشد

لاشی خان کلمه داداش رو خراب نکن

0 ❤️