ارضای سه نفره

1397/01/24

هجده سالم بودو پشت کنکوری به حساب میومدم اما بجای اینکه تمرکزم روی درس خوندن و قبولی تو یه رشته بدرد بخور و یه واحد دانشگاهی معتبر باشه مث همیشه که بقول بابام از نوک بینیم اونور ترو نمیدیدم بلکل خودمو زده بودم به بی خیالی و کارم این شده بود که هر روز غروب تیپ بزنم وکلی به خودم برسم و به اتفاق دوستایی که هیچکدوم تو بی فکری و زندگی بدون برنامه دست کمی ازم نداشتن ول بشیم تو خیابونا یا مراکز تفریحی - تجاری و بیفتیم به جون خلق بی نوا تا با اسکل کردن و مچل کردن این و اون، سوژه های جدید و نابی واسه پارتی و مهمونیای آخر هفته که خوراک خنده ومسخره بازین پیدا کنیم
اسمم آرتا دخته که آرتا صدام میکنن و بابام کارخونه داره یه داداش هم دارم که یه سال ازم کوچیکتره و اسمش آراد هستش و ماودو تاواز نظر ژنتیک شباهت فوق العاده ای،باهم داریم چه بلحاظ ظاهری و چه ازنظر رفتار ی جفتمون سفید و بوریم با چشمایی به رنگ عسلی و اندام پر باسنم بزرگ و تو چشمه و سینه هامم از متوسط یکم درشتتره ،سه ساله ایروبیک کار میکنم و از،چهره و اندامم راضیم آراد هم شش ماه بعد از من ورزشو شروع کرد و از،اونروز،تا حالا بدنسازی رو حرفه ای دنبال میکنه و با مکملها و هورمونهای جورواجوری که استفاده میکنه حسابی خوش هیکل و سکسی شده
گاهی آنچنان محو تماشای عضلات پیچیده و تفکیک شده بدنش میشم که گذر زمانو حس،نمیکنم
من دوستای زیادی دارم که از بین اونا با صبا و نیلوفر بیشتر از،همه صمیمی ام صبا هم تیپ و هیکل منه اما نیلوفر که چهارسال از من و صبا بزرگتره صورت قشنگی و اندام جذابی داره سینه های درشت و باسن تپل اش حسابی تو چشمه و همیشه چن تا پسر که هیپنوتیزمش شدن دور و برش تاب میخورن اما اون همشونو تو خماری نگه میداره
با نیلوفر پنج ماه پیش تو یه پارتی اشنا شدم و تو سه ماه بعد از اشناییمون به طرق مختلف باهم برخورد میکردیم و الان دو ماهه که رفیق فابریکم شده
یه روز،که اومده بود دنبالم بطور اتفاقی آراد رو که همیشه تو اون ساعت تو الاچیق روبروی استخر ینی همونجا کا وسایل ورزشیشو گذاشته مشغول ورزش میبینه و …دیدم گوشیم زنگ میخوره و عکس نیلوفر رو صفحه گوشیم دیدم و با خودم گفتم این دختره چقد هوله خوب ده دقیقه دیگه کارم تموم میشه و میام تا باهم بریم دیگه زنگ زدنت واسه چیه امانیلو دست بردار نبود و اونقد زنگید که کلافه گوشی رو برداشتم و گفتم عزیزم من تا چن دقیقه …اما اون نذاشت حرفم تموم بشه و مظطربانه تو گوشی گفت که حالش بد شده و نمیتونه وایسه سر پا منم که با شنیدن این موضوعنگران شده بودم با همون سر و ضع فوری رفتم دم در که اونو باخودم بیارم تو خونه در حالی که زیر بغلش رو گرفته بودم مراقب بودم که یهو سرش گیج نره و بیقمفتهواما اونازم درشتتر و سنگسنتر بود زورم نمیرسید واسه همین اراد رو که لخت و با یه شورت اسلیپ زیر الاچیق مشغول انجام حرکتای سبک تفکیکی بود صدا کردم که کمکم کنه کهونیلو رو ببریم تو خونه و اونم حرکت کرد که بیاد سمتمون اما قبل از،رسیدنش نیلو گفت ایشون مهمونتونه گفتم:نه گلم داداشمه و اون دیگا چیزی نگفت
اراد که بهمون رسید متوجه قطرات ریز،عرق رو سطح بدنش شدم که بدن عضلانی اش رو خیلی جذابتر کرده بود او فورا کمی خودشو خم کرد و بسرعت شونه اش،رو مث من زیر بغل نیلو گذاشت و در حالی که با حیرت به چهره خوشکل نیلو که با ارایش ملایمش جذابتر،هم شده بود نگاه میکرد در پاسخ نیلو که با نازداشت ازش تشکر میکرد خودشو بیشتر به نیلو چسبوند و و همزمان کیرش رو که حالا بطور واضحی کلفتتر شده بود رو به رونهای تپل نیلو که تو ساپورت بود چسبوند و و در حالی که دستشو دور کمر نیلو حلقه کرده بود با هر قدمی که به جلو میذاشتیم بدن نیلو رو به بدن خودش فشار میداد و حالا نیلو هم سنگینی هیکلشو از،رو دوش من برداشته بود و دست راستشو روزر کمر داداشم انداخته بود و تو حرکت سینه هاشو محکم به بدن داداشم میمالید و داداشم هم که کیرش کاملا شق شده بود و شورتش چند سانیمتر برجسته تر بنظر میرسید عملا سرشو به چاک سینه های سفید نیلو نزدیک کرده بود و همزمان که عطر تنشو حریصانه به کام میکشید از،جلوه دیداری اون پستانهای سفید درشت هم که تو سوتین سفیدخوشکلی جا خوش کرده بودند نیز،بهره مند میشد فشنگ معلوم بود که این دو تا فوقش چن دقیقه دیگه به احترام حضور من جلو خودشونو بتونن بگیرن و از،شدت تحریک شدنشون معلومه شدیدا بهم نیاز،دارن واسه همین گفتم نیلو جان کلی عرق کردم میرم یه دوش میگیرم اراد جون هم پیشت میمونه تا برگردم ومنتظر جواب نیلو یا تایید اراد هم نشدم و از،در کوچیک نورگیر داخل شدم و فوری خودمو بجایی رسوندم که میتونستم بدون اونکه از،دیده شدنم ـنگران باشم شاهد عشقبازی اونا باشم
اراد که تو دستای باتجربه نیلو بدون اینکه متوجه باشه از،شدت تحریک به مرز،انفجار رسیده بود و شاهد اون بودم که اون دوتا تو چند ثانیه به تخت سنتی مفروشی که در ضلع شرقی استخر قرار داشت رسوندن و نیلوفر مانتو و ساپورتش رو در اورد و قبل از اونکه بتونه مانور سکسی دیگه ای انجام بده اراد اونو بغل کردو رو تخت خوابوند و در حالی که سینه های درشتشو از،رو سوتین سفیدش میمالید بدن نیلو رو بو میکرد ازربدن ناز،و سفید نیلو تعریف میکرد و نیلو هم مرتب با حرفایی که میزد دیوونه ترش میکرددبه محض باز،کردن سوتین نیلو سینه هایفوق العاده نرم و درشت و سفید اون که از با نوک صورتی اشارادو دیوونه کرده بود بین لبها و زیر دستها و زبون ازاد لیسیده و مکیده و بوسیده و فشرده میشد و اه و اوه نیلو فضای حیاط،و استخر رو پر کرده بود و لحظه ای بعد اراد داشت کس لخت این دختر خوشکل و فوق العاده رو با لذت میلیسید و بمحضی که زبونش با چوچوله کوچولو و صورتی رنگ نیلو درکیر شد صدای اه و ناله نیلو بسیار،شدید تر شد و در حالی که سینه هاشو محکمـمیمالوند و نوک تیز،شده شونو میکشید
اراد پاهای نیلو رو کهملا باز کرد و در حالی که کمرش رو بالا میکشید کیر کلفتشو رو کس سفید و کوچولوی نیلوفر مللید و گفت عزیزم اجازه می دی بکنمت وبا لبخند نیلو رونهاشو زیر رونای تپل نیلو جاکرد و با یه فشار سر کیرشو هل داد تو کس نیلوفر و با شنیدن اه سکسی ای که از بین لبای گوشتی و پروتز شده نیلوفر بیرون اومد با شنوت بیشتری کیرشو تو کس نیلو فشار داد و اروم اروم خوابید روش و با حرکات ارومش کیرشو تا ته تو کس نیلو میکرد و در میاورد و نمزمان سینه های ژله ای وسکسی نیلو رومی مکید و میلیسید از جایی که من کمین کرده بودم‌و نگاهشون میکردم نوک برجسته شدن سینه های نیلو کاملا دیده میشد و با هر گازی که آراد از نوک شق شده سینه هاش میگرفت چشمهای نیلو‌بیشتر و بیشتر خمار میشد
اونقد محو‌تماشای سکس فوق العاده شون شده بودم که اصلا متوجه نشدم کی لباسامو درآوردم‌ وقتی بخودم اومدم که با یه دست داشتم بسرعت چوچول متورممو میمالیدم و با دست دیگرم سینه هامو‌ فشار میدادمو
نوک تیز شده شونو میون انگشتام محکم میمالیدم
حالا دیگه روند ارومی که آراد واسه کردن نیلو پیش گرقته بود سرعت گرفته بود و من با دیدن نیلو که با تغییر پوزیشن رو کیر داداشم نشسته بود و‌با هر بالا و پایین رفتنش رو کیر داداشم سینه های درشتش هم به بالا و پایین پرتاب میشدن هر لحظه حشری تر میشدم وصدای جیغ های کوتاه نیلو هم موسیقی متن فوق العاده ای را واسه این صحنه های دیدنی بوجود اورده بود به شهوتم دامن میزد
صحنه سکس داغ اونها تا دو سه دقیقه بعد از ارضا شدن من و درست وقتی که داشتم با مالوندن دستم بشکل دورانی رو کس داغ و خیس ام واسه بار دوم به قله های شهوت نزدیک میشدم ادامه داشت وسرانجام با لرزش وارضای نیلو و پاشیدن منی اراد رو شکم وسینه های نیلو که باعث شد سطحشون از منی سفید وغلیظی پوشونده بشه به پایان رسید

متنی که خوندین بهیچ عنوان حقیقت نداره وصرفا یک داستانسرایی سکسی است

و در انتها :
مدتیه که اقسام مختلف داستانهای حاوی سکسهای غیر اخلاقی تو سایت شدیدا رایج شدن از دوستانی که دستی بر قلم دارن میخوام که با نوشتن داستانهای سکسی سالم والبته جذاب جلوی نشر و رواج داستانهای حاوی سکسهای غیر اخلاقی که موجب اشفتگی ذهنی و انحطاط اخلاقی نسل نوجوان میشه را بگیرن
من با وجودیکه مهارتی در جذاب نوشتن ندارم سعی خودمو کردم لطفا شما هم امتحان کنید

نوشته : آتش


👍 51
👎 9
72619 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

681709
2018-04-13 20:47:44 +0430 +0430

“متنی که خوندین بهیچ عنوان حقیقت نداره وصرفا یک داستانسرایی سکسی است” آباریکلا دختر خوب، همین که گفتی واقعیت نداره جای شکرش باقیه.

0 ❤️

681726
2018-04-13 21:33:31 +0430 +0430

مرسي ك گفتي فانتزيه

0 ❤️

681727
2018-04-13 21:45:11 +0430 +0430
Х

خوب و سکسی
و البته صادقانه اما بی دقت در تایپ

0 ❤️

681739
2018-04-13 22:05:02 +0430 +0430

لايك 5 بخاطر صداقتت

0 ❤️

681778
2018-04-14 06:23:25 +0430 +0430

خوشم میاد عاشق سینه خانمایی مخصوصا خوردن و لیسیدن و مکیدنشون.عین خودمی.باید با هم بریم سینه هاب درشت یکیو میک بزنیم.

1 ❤️

681781
2018-04-14 06:53:23 +0430 +0430

kavehjahany
آقا منم بازی بدین
اصن یه سه پستونشو پیدا کنین کار هممون راه بیفته !!خخخخ

2 ❤️

681782
2018-04-14 07:08:17 +0430 +0430

Sep2na پسر خوبی باشی تو رو هم بازی میدم.

1 ❤️

681823
2018-04-14 14:37:59 +0430 +0430

نِ باریکلا نِ باریکلا
بازم خوبه گفتی
نِ باریکلا

0 ❤️

682059
2018-04-15 18:39:33 +0430 +0430

لایک ۱۹

0 ❤️

682104
2018-04-15 21:21:21 +0430 +0430

عالی بود .دستت درد نکنه .لایک لایک لایک

0 ❤️

682129
2018-04-15 22:15:34 +0430 +0430

ایول حلالت باشه لایکت

0 ❤️

682145
2018-04-15 23:32:28 +0430 +0430

اقا یا خانوم اتش
بجز داستانت که اوکیه صداقتت خودش صد تا لایک می ارزه

اما عدم دقتت در تایپ بدجوری توی ذوق می زد تو داستانهای بعدیت حتما یه فکری واسش بکن

0 ❤️

683213
2018-04-21 19:59:48 +0430 +0430

انقد آبكي و مصنوعي بود ك از همون پاراگراف اول معلومه واقعي نيس. نميدونم اين لايكا چي ميگن :///

0 ❤️

684390
2018-04-27 19:45:20 +0430 +0430

چند خطشو بیشتر نخوندم و چون دوستان مستفیضت نکردن میگم کیر تو اون مخت

0 ❤️