ارغوان زن سکسی دوستم (۱)

1401/03/06

سلام
من سیاوشم و ۲۸ سالمه. قدم ۱۸۶ و به خاطر ورزش هیکل خوبی دارم. تو شهرمون از خانواده‌های پولدار شهر محسوب میشیم. پدرم سال‌هاست که بنگاه داره و منم از وقتی دبیرستان تموم شد کنارش مشغول به کار شدم. تو این سال‌ها با دخترای زیادی در ارتباط بودم اما با زندگی لاکچری و ثروتی که داشتم تو زدن مخ دخترهای آس شهر خیلی موفق نبودم. با وجود ماشین خوب و آپارتمان چند واحدی تو بهترین نقطه شهر یه جورایی همیشه دخترایی نصیبم میشدن که فقط برای یه شب سکس به درد میخورن و یه دختر خیلی سکسی خفن که مال من باشه و بهش افتخار کنم نداشتم.

داستان از جایی شروع شد که یه روز تو بنگاه بودم و سخت درگیر کار که یهو یکی صدام کرد. (سلام سیاوش چطوری داداش) همین که دیدمش شناختم دوست دوران دبیرستانم پدرام، یه پسر ریزه میزه و سبزه ولی خوش قیافه. ازون دلقکای کلاس بود و همه مدرسه دوسش داشتن. روابط اجتماعی بالا و تیپ و قیافه معمولی و وضع مالی نسبتن متوسط. خلاصه کلی ذوق کردم و صحبت کردیم از خاطرات دبیرستان. فهمیدم از سربازی برگشته و ازدواج کرده. یه سالی میشه کافه زدن و دنبال اجاره یه خونه کوچیکند.

فهمیدم با این گرونی‌ها و وضع مالی پدر و مادر جفتشون خیلی پیش پول ندارند و چیزی هم از کافه براشون نمونده تا بتونن خونه خوبی بگیرن. بهش پیشنهاد دادم بریم واحد همکف آپارتمان خودم رو ببینند که دو ماهی میشد مستاجر قبلی از اونجا رفته بود. آپارتمان کلن ۴ واحد داشت که دو واحدش خالی بود و فقط من ساکن یکی از واحدا بودم. پدرام اوکی داد و قرار شد عصر بیان خونه رو ببینن. عصر خونه بودم که پدرام زنگ زد و در رو باز کردم و گفتم (تو پارکینگ منتظر بمونید تا بیام)

در آسانسور که باز شد تو پارکینگ چیزی رو دیدم که خشکم زد.
ارغوان زن پدرام اصلن چیزی نبود که بتونم در کنار پدرام تصورش کنم. قد بلند، پوست سبزه، شالش افتاده بود و موهای موج‌دارش رو پیراهن مردونه تنگش نشون میداد، با کنار زدن اون موها و باز کردن دکمه‌های پیراهنش دوتا سینه خوش فرم بزرگ آبدار انتظار لیسیدن یه مرد خوشبخت رو میکشن. پاهای کشیده‌ای که با کفش‌های نسبتن پاشنه‌دارش به زور شلوار رو پر کرده بود و هر چقدر نگاه از زانو به بالا می‌رفت ران خوش فرمش پرتر میشد تا به کون بزرگی برسه که برای پنهون کردنش نیاز به یک پیراهن مردونه بلند بود وگرنه هر مردی برای زمین زدن اون کون تشنه میشد. چشم‌های درشتی داشت، صورت خوش‌رنگ و دندون‌های سفیدی که بین لب‌های درشتش وقتی خندید دلم رو برد. سلام گفت، صدای نازک نحیفش بیشتر تحریکم کرد. تو دلم گفتم پدرام چطور میتونه این زن سکسی رو سال‌ها از این همه کیر و بکن دور نگه داره. قطعن میدونید به چی فکر میکنم. دوست داشتم نتونه و نه فقط من، بلکه همه بتونن ترتیب ارغوان رو بدن.

رفتم جلو سلام گفتم و دست ارغوان رو محکم فشار دادم. به پدرام گفتم داداش خدا شانس بده عجب خانم زیبایی داری، جفتشون خندیدند و ارغوان با عشوه گفت: آره خیلی خوش شانسه، چون من خیلی هم دوسش دارم. جمله‌ای که در جوابش گفتم خدا رو شکر ولی تو سرم حال و هوای دیگه ای بود. خلاصه رفتیم سوییت رو دیدیم. تو تموم اتاقا نگاهم به ارغوان بود. تصور می کردم به کدوم دیوار این خونه میشد کوبیدش، یا چقدر باید صورتم رو لای کون گندش فرو کنم تا زبونم رو به سوراخ‌های جذابش برسونم. سینه‌های به پیراهن چسبیدش و پوست لخت بین کفش و شلوار کوتاهش دهنم رو آب مینداخت. با یه قر خاصی راه می رفت و کونش با شهوتی وحشتناک تکون می خورد. تصور این که بتونم یه روز تو همین واحد کونش بذارم دیوونم می کرد. چون من عاشق کردن کونم به خاطر تنگی بیشتر و حرارت عجیب توش و مهم‌تر از همه دوست داشتم بیشترین لذت رو تجربه کنم، یعنی حس کردن ریختن آبی که با فشار و بی دغدغه تو کون زن رفیق قدیمی خالی میشه. بین همین فکرا بودم که اوکی خونه رو ازم گرفتن و تقریبن با نصف قیمتی که ارزش سوییت بود توافق کردم. فکر می کردم شاید این نزدیکی باعث بشه بتونم حرکتی بزنم، هرچند تو تمام این مدت دست این دوتا از هم جدا نمی شد و معلوم بود ارغوان به این راحتی‌ها راضی نمیشه یا حداقل کار من نیست که مخش رو بزنم.
بعد مدتی پدرام برای اسباب‌کشی اومد و با توجه به اوضاع بد مالی کارگرم نگرفتن. گفتم فرصت خوبیه برم و یکم بهشون نزدیک‌تر شم.
در زدم پدرام درو باز کرد و رفتم داخل. خونه به شدت بهم ریخته بود و وسایل زیادشون برای یه سوییت کوچیک واقعن جایی نداشت. ارغوان یکم تنش خیس بود و معلوم بود حسابی کار کرده، صورتش خسته بود موهاشو یه طرفه بسته بود و یه پاپیون مشکی به موهاش بسته بود. یه تیشرت کوتاه سفید که حجم تحمل سینه‌های میزونش رو نداشت و داشت منفجر میشد و به خاطر برجستگی سینه‌هاش میشد شکمش رو تا ناف دید. یه دامن تا زانو که واقعن گشاد بود و نشون میداد دختر سکسی آپارتمان به خاطر کون خیلی گندش انتخابی جز لباس‌های گشاد نداره. هرچند بازم میتونستم کون بزرگش رو خوب ببینم، دوست داشتم برم چونشو بگیرم، لبم رو ببرم کنار گوشش و داد بزنم لعنتی این کون رو تو یه خونه هم بذاری به در و دیوارش می‌چسبه.
بعد سلام و احوال پرسی گفتم ارغوان تو چرا داری زحمت می‌کشی من اومدم کمک. پدرام: خب پس پاشو دست بجنبون دو تا وسیله جا به جا کنیم. سیاوش: من دست بجنبونم؟ بیخیال!! خندیدم زنگ زدم کارگرام بیان همه رو براتون ردیف کنند. ارغوان: وای خدا خیرتون بده پدرمون در اومد از اول صبح تنهاییم به هیچی هم نرسیدیم. سیاوش: نه بابا چه حرفیه حیف شماست که کار کنید اصن (جوری گفتم که انگار با جفتشون بودم ولی موقع گفتنش زل زدم به چشمای ارغوان)
چند دقیقه گذشت و کارگرا اومدن. نکته جذابش این بود که با اومدن کارگرا مانتو پوشید و من فهمیدم پیش من احساس راحتی می کنه. یکم که گذشت ارغوان رفت حموم تا دوش بگیره و منم تو همین فرصت جفتشون رو تو اینستاگرام فالو کردم. بعد رفتن کارگرا ارغوان از حموم برگشت، تقریبن می تونم بگم همچنان می‌درخشید و این نشون میداد این دختر اونقدر زیباست که اصلن نیاز به آرایش نداره.
خلاصه شبش اومدم خونه و دیدم اکسپت کرده. عکس‌های پیجش بیشتر عکس‌های دو نفره با پدرام بود و همه جا از عشق و علاقه بینشون نوشته بود. به حدی لباسش تو عکس‌ها پوشیده بود که میتونم بگم تو ذوقم خورد. اما یه عکس به طرز عجیبی غافلگیرم کرد. یه عکس دو نفره با دوستم سمیرا تو باشگاه بدنسازی که البته همونم پوشیده بود. سمیرا دوست قدیمی من و دختر خیلی شیطونی بود. قد کوتاه و چشم‌های خیلی درشت با رفتار فوق سکسی همیشه هم در حال آرایش و عمل زیبایی و فیتنس. تقریبن تو تمام پارتی‌های شهر بود و به خیلیا داده، اما اینقد آب زیر کاهه که به جز من که از دوست‌های بچگیشم کمتر کسی از جندگی‌هاش خبر داره. هر چند سر همینم من شانس نیاوردم و سمیرا هیچ وقت با من فاز سکس برنداشت. جز یه بار که اونم خودم موقعیت رو سوزوندم. سمیرا یه مربی حرفه‌ای بدنسازیه که تو باشگاه معروفی نزدیک خونمون کار میکنه. رییس باشگاه طاها یه مرد بدنساز خیلی خوشتیپه که تا جایی که من میدونم از بکن‌های همیشگی سمیراست و سمیرا‌ هم همیشه تو هر سفر و کمپی در حال سرویس دادن به خودش و دوستاشه. البته این چیزایی بود که خود سمیرا برام می گفت و من از شنیدنش لذت می بردم. اما بقیه شهر شاید میگفتن سمیرا شیطونه، اما نمیدونستن چقدر جندست.
با سمیرا خیلی صمیمی بودم و همین باعث شد بهش پیام بدم. عکس دو نفرش با ارغوان رو اسکرین شات گرفتم و برای سمیرا فرستادم. سلام سمیرا این دختره رو میشناسی؟
منتظر جوابش موندم. چندبار واتس اپ رو چک کردم. اگه شب نبود بهش زنگ میزدم. کلی بی قرار بودم تا خلاصه بعد چند دقیقه بلاخره جواب داد.
سمیرا: سلام سیاوش خوبی؟ آره تو باشگاه ما تمرین میکنه، چطور؟
سیاوش: چجور دختریه؟
سمیرا: جاکش چشت دنبالشه؟ سوخت دادی شوهر داره :)))
سیاوش: نه بابا شوهرش رفیقمه
سمیرا: زن رفیقم می چسبه :))
سیاوش: کس نگو بابا. کلن خواستم ببینم چجور آدمیه همین
سمیرا: قشنگترین پا و کون شهر رو داره و اون پسره مخ‌زن حقش زمین زدن این‌ نبود. این مهم‌ترین ویژگیشه. تو باشگاه دخترا هم بهش نظر دارن بهت حق میدم
سیاوش: شوهرش رو دوست داره؟ یعنی حرکتی نمیشه زد؟
سمیرا: دیدی جاکش دیدی :))) میدونستم دنبالشی. نه عاشق‌ شوهرشه فکرش رو بنداز از سرت بیرون
سیاوش: میتونی یه لطفی کنی برام
سمیرا: چی؟
سیاوش: میشه یه بار باشگاهه بیام یه گوشه ببینمش؟
سمیرا: کس چرا میگی؟ دیوانه شدی؟ طاها کونم میذاره
سیاوش: طاها همینجوری هم کونت میذاره
سمیرا: عوضی :)) نمیشه. ما جایی برای قایم شدن نداریم
سیاوش: یه فیلم بگیری از تمرینش چی؟
سمیرا: ارغوان خیلی سفته. بعیده بتونم به همین راحتی.
سیاوش: یواشکی بگیر. فقط یکم
سمیرا: بابا چی میگی. نمیشه کسخلی مگه
سیاوش: سمیرا یه چیزی
سمیرا: چیه؟
سیاوش: اگه یه فیلمی چیزی بدی هر چقدر بخوای برات میفرستم
سمیرا: پولتو‌ بکن تو کونت :)) من قول هیچ چیزی رو ندادما. یادت باشه.
سیاوش: میدونم بامعرفتی
سمیرا: کسشر نگو. فکرشم نکن. نهایت راضیش کنم یه سلفی بگیرم و جایی نذارم
سیاوش: به همینم راضیم

چند روز گذشت و خبری نشد تا یه روز که پشت فرمون بودم گوشیم زنگ خورد. دیدم سمیراست. زدم کنار گوشی رو جواب دادم.
سیاوش: جانم خوش خبر باشی
سمیرا:…

نوشته: سیاوش عزیز


👍 28
👎 13
51801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

876233
2022-05-27 01:29:44 +0430 +0430

با اين وضع نگارش،تو قطعا ابتدايي را هم پاس نكردي

0 ❤️

876246
2022-05-27 01:45:48 +0430 +0430

چرا اسم نویسنده سیاوش عزیز ؟ باید سیاوش دیوث باشه،

بابا زن خوشکل میبینید تا خودش راه نداده نرین تو کارش کسکشا

4 ❤️

876247
2022-05-27 01:49:35 +0430 +0430

معلومه کونی و جقی😂

0 ❤️

876267
2022-05-27 03:35:21 +0430 +0430

دهن سرویس خیلی پای رفیقتیا🤣🤣🤣

0 ❤️

876300
2022-05-27 09:00:52 +0430 +0430

اینجوریه که آدم دیگه به گربه سر دیوارم اعتماد نداره چنان بلایی سرمون آورد این جمهوری اشغالگر اسلامی که تا پونصد سال دیگه به درست نمیاد

1 ❤️

876347
2022-05-27 17:54:23 +0430 +0430

حرومزادگی روز به روز بیشتر میشه

0 ❤️

876388
2022-05-27 23:47:56 +0430 +0430

اصلا سکسی نبود

0 ❤️

876435
2022-05-28 02:58:50 +0430 +0430

کونی،

1 ❤️

876547
2022-05-29 00:12:37 +0430 +0430

از بنگاهی جماعت انتظار هر بیشرفی رو داریم

0 ❤️

876783
2022-05-30 15:12:14 +0430 +0430

شعر و ور بیش نبود

0 ❤️

959228
2023-11-23 15:00:00 +0330 +0330

سلام ادامه داستان را بنویسید

0 ❤️