ازدواج با زن و مادرزن (۱)

1400/06/22

من تا بحال داستان ننوشتم و داستان نویس نیستم فقط ماجرای زندگی خودم را شرح میدم. راستش من تابخال زندگی راحتی داشتم پدرم مایه دار بود و همه را برای من گذاشت و رفت. پدر و مادرم هردو فوت کردند. من هم اهل کار نیستم و احتیاجی به کار کردن ندارم. پدرم ملک و املاک خیلی داشت و همینطور چند واحد بزرگ آپارتمانی و چند ویلا و…
قصدم پز دادن نیست فقط خواستم متوجه بشین که اینهایی که می نویسم خیالی نیست و دلیل اینکه می نویسم اینه که از تعریف کردن اتفاقات اتاق خوابم لذت می برم و یک دو تا دوست دارم که وضعیتی شبیه من دارند و آنها چیزهایی می دونن اما اینجا میخوام تمام جزئیات را تعریف کنم. من از نوجوانی اهل حال و هول کردن زن و دختر کردن بودم. یک کلفت خیلی کون گنده داشتیم که مادرم از نوجوانی بزرگش کرده بود و من هر وقت میخواستم به کونش میذاشتم وقتی هم که مادرم خونه بود و بسراغش می رفتم مادرم خودش را به اون راه میزد یا می رفت بیرون و یا میرفت حموم و میذاشت خوب تا ته کونش را گشاد کنم کلفت ما جیغ می زد و کون میداد. بعد ها دختر و جنده می آوردم اتاقم جدا بود و راهش هم جدا میشد و کسی کار به کارم نداشت. بعد ها پدر و مادرم که سن و سالی داشتند عمرش را دادند به شما. کلفتمون دیگر جوان نبود و کونش دروازه شده بود یک پولی بهش دادم فرستادم خونه اقوامشون و بعد شنیدم ازدواج کرده.
حدود یک سال پیش یکی از دوستانم که ازدواج کرده بود ازم پرسید چرا ازدواج نمی کنی. خندیدم گفتم من و ازدواج؟ گفت من چند ماهه که ازدواج کردم. گفتم ای بابا چرا ما خبر دار نشدیم؟ بی معرفت چرا من را دعوت نکردی؟ گفت ازدواج اونجوری نکردم. الان اوضاع مالی مردم خیلی قارشمیشه. خیلی از خانواده ها دنبال دامادی هستند که بهشون برسه و دختر و مادر و… همه اگر خوب بهشون برسه داماد را راضی می کنن. هم ارزونتره و هم چیزی کم نداری و غذا و خوراک و جات تمیزه و هم کیفیش بیشتره. اگر کیسه را شل کنی قباله و خرج و مخارج هم نداره. پدر زن هم اگر باشه زیر چشمی رد می کنه. تو نمی دونی زندگی مردم چقدر سخت شده. زن های زیادی هر روز میان تو خیابون و خیلی از اینها براشون کار کردن تو خیابون سخته و از خدا میخوان همچین کسی را پیدا کنن زندگی خودت هم که با زن گرفتن هم روبراه میشه هم مخارجش پایین میاد باید زندگی خونه زنت را تامین کنی میشه ماهی ۷ یا ۸ میلیون یا ده میلیون. نباید دست روی خونواده خیلی بالای بذاری. باید پر و پاچه داشته باشند و قدر پول را بدونن. مادر زن من یک دوستی داره از مادر زن من جوانتر از اون اکله های خوش تیپ باسن دار خیلی سر تر از مال منه. اگه میخوای اشناتون میکنم. دخترش هم هنوز کوچک و سر براهه. میتونی هرجور میخوای تربیتش کنی. باباش هم، هم پیره و هم غیرت میرتی نیست. زندگیش بچرخه خوشحال میشه زنش آباد بشه. خلاصه بعد از یک هفته خونه دوستم قر ار گذاشتیم. مادر زن آینده اومد. یک مانتوی سفید نازک تنش بود. از اون اکله هایی که شبی چند میلیون نرخش هست باسنش را انگار باد کرده بودن چون با اون قد بلند آنچنان برجسته و بزرگ بود که باید دکمه های مانتو را باز می کرد تا بتونه بشینه. ار اون زن های خوش آب و رنگ و خوشگلی بود که در میانسالی به اوج رسیدگی و لوندی و تحریک کنندگی رسیده اند. آرايش تند و بوی گرم عطرش دست و پای منرا شل کرد. بعد از آشنایی و صحبت از این طرف و آن طرف دوستم و مادر زنش و زنش ما را تنها گذاشتند.
اول بهش گفتم شما خیلی دلربا هستین نمی‌دانم دخترتون هم مثل شماست. تیپ و اندامش شبیه شماست؟ گفت آره صد درصد
مثل خود من در همون سن و ساله من هم تو سن ۱۹ سالگی مثل اون قلمی بودم البته الان پاهاش پر تر و اندامی بر جسته تر از من تو اون سن داره.
گفتم اما من به شما علاقه مند شدم. شما خیال نداریم ازدواج کنین؟ گفت اوا، من شوهر دارم. قوم و خویش و آشنا چی میگن؟
گفتم من الان به اون صورت کار ثابت ندارم اما زندگی سخت شده سعی می کنم این طرف و آن طرف بعنوان منشی مطب دکتر و شرکت کار کنم و درآمد داشته باشم. اونم سخته. میدونین که چی میگم
گفتم من زندگیتون را عوض می کنم. کاری می کنم زندگی راحتی داشه باشین و به خودتون و زندگیتون برسین. خیالتون راحت باشه
خلاصه سرتون را درد نیارم. دخترش دختر چشم و گوش بسته ایی بود و چیزی نگذشت خیلی ساده و تقریبن بدون قباله زنم شد و تنها و با ماشین خودم آوردمش خونه. دفعه اول که تو تخت رفتیم هنوز بهش دست نزده بودم که خودش را خیس خیس کرده بود اما کسش تنگ بود و پرده اش با درد و خون زیاد پاره شد اما اینقدر براش تازگی داشت و اینقدر خوشش آمده بود که تا تمام شدن کار از درد فراموش کرده بود. شب دوم هم پاش را باز کردم میخواستم توش نکنم اما آنقدر شهوتی شد که اسرار می کرد بکنم چیر من هم نکره و بقول کلفتمون کیر خره. شب دوم حسابی پاره شد و بعد بسختی راه نی رفت. فرداش دیدم بسختی تکون می خوره و خیلی بسختی و آرام و با درد راه میره بهش گفتم زنگ بزن به مامانت اگر اون میاد اینجا خوبه وگرنه میبرمت خونتون. شاید دکتر لازم داشته باشی. گفت نه دکتر نمیخوام. دوستم هم موقع ازدواج همینجوری شد باید یکی دو هفته با هم نخوابیدم بعد دوباره باز هم خونی میشه اما دردش و خونش کمتره. خلاصه به مامان زنگ زد و مامانش با ساک و لباس اومد خونه ما. بدخترش دلداری داد و گفت که زن شده. و شروع به بوسیدن صورتش و بعد هم در آغوش کشیدنش و نوازش سینه اش و بوسیدن لبش چند بار پشت سر هم اما هر بار کوتاه و با عجله شد گویا میخواست چیزی را مخفی کند. دخترش هم چشاش را بسته بود. فکر کردم اینها زیاد تو بغل هم بودن و گرچه هم را دوست دارن اما با هم لز هم داشتن. اتفاقن حدسم درست درآمد و بعد آنها را دیدم که عاشقانه هم را به شکل های مختلف ارضاء می کنن.
در هر صورت مامان اومد بلافاصله یک چک حواله کت و گنده بهش دادم که چشمهایش وا ماند گفتم بعد اگر مهناز (اسم زنم مهناز بود و اسم مامانش فریده) لباس و لوازم احتیاج داشت براش بخرین بقیه هم باشه برای این ماه برای خودتون. گفت اینکه خیلی زیاده. گفتم میخوام بعد از این راحت باشین برای خودت زندگی کنی. و پفیوز دکتر و شرکتی و… نباشه. اما این به معنی آزاد نبودن شما نیست. شما اصلن اگر دست نذاشتین اینجا نیان گفت نه دختره من جوانه مطمئن باشین من همه جوره مراقب شما هستم و شما هم آزادین. فکر من و مهناز را نکنین شما نباید کمبودی داشته باشین مرد احتیاج های خاصی داره اگر من و دخترم دلپسند نبودیم بخودم بگین من خیلی را می‌شناسم دوست و آشنا زیاد دارم براتون آماده و محیا می کنم و بر گشت و خودش را خم کرد و ساکش را ورداشت تازه دیدم که پیرهنش چقدر نازکه و کون بزرگش چقدر در برابر شورت توری سیاهش بزرگه.
آن روز تازه شروع کار بود و بزودی فریده لباس خواب تن نما را تنش کرد و شروع کرد به پذیرایی از من و خودش را خم کردن و آن کون سفید غول آسا و اما تراشیده و بدون نقص را جلوی چشم و صورت من بار کردن. کونش بود میداد حسابی هم بود میداد اما بوی کون، بوی باسن یک زن هلو. دخترش کنار من بود و خیلی عادی نگاه می کرد و در مورد چیز هلی مختلف با مامانش صحبت می‌کرد. حتا یکبار با پر رویی و کمی بچگی از مامانش پرسید مامان کون من هم مثل کون تو اینقدر گنده میشه. برای کون تو همه چیز میشن، تحریک میشن.
چند بار فریده خودش را و باسنش را به من مالند و چند بار هم گفت من و مهناز هر دومون هیچ چیز از شما دریغ نمی کنیم و…
اما من بهتر دیدم تا شب و موقع خواب کا ری نکنم. آخر مال خودم بودن چرا باید عجله می کردم. اما موقع خواب که ظاهرن فریده باید جور مهناز که پاره شده بود و درد داشت را بکشد به بهانه ناز کردن مهناز بالاخره وسط ما آمد و همه باسنش با فشار به کیر شخ من تماس داشت که خود یک داستان دیگر است و در قسمت دوم خواهم نوشت.

نوشته: سعید


👍 25
👎 48
146901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

831900
2021-09-13 00:57:57 +0430 +0430

نمیدونم از ای مادر زنا کجا پیدا میشه ماهم بریم دخترشو بگیریم…
اینقدر کسشعر فهمیدیم به همه شک میکنیم
دهنت کیر اسب رستم

6 ❤️

831908
2021-09-13 01:14:01 +0430 +0430

خب خیلی بد نوشتی داستان سکس هم داستان ازدواج نیست داوشم همه کص زنشونو میگان تعریف کردن نداره دیگ

5 ❤️

831911
2021-09-13 01:22:28 +0430 +0430

وقتی جق زدی دیگه بقیه داستانو ننویس اخراش دستت خیس بود همه کلمه ها اشتباه شده


831940
2021-09-13 06:27:23 +0430 +0430

همه اینجا خر پول و خر کیرن، اونی هم که کیرش با صد تا قرص و داروی عطاری بلند میشه منم
این همه مال و ثروت و این نگارش تخمی؟


831947
2021-09-13 07:29:43 +0430 +0430

حالا ننوشتی هم طوری نیست یه داستان کسشر کمتر میخونیم

2 ❤️

831949
2021-09-13 07:32:55 +0430 +0430

همون مال و اموال نداشتت تو کس اول و آخر خودت و دوستت که میگفت مردم دخترشونو میدن و مادر دختر هم باهات راه میاد و پدرخانواده خودشو به اون راه می زنه
تا بوده بچه پولدار،بچه پولدار گرفته
مردم فقیر هستن اما بیغیرت نیسنن

4 ❤️

831950
2021-09-13 07:34:35 +0430 +0430

ریدم تو داستانت

2 ❤️

831953
2021-09-13 07:48:50 +0430 +0430

معمولا تا داستان رو کامل نخونده باشم نظر نمیدم ولی اعصابم خورد شد نتونستم تا آخر ادامه بدم
داداش اولا ریدم تو نگارش مزخرفت.
دوما بیشتر بهت میاد تو برادر همون کلفتی باشی که پسر ارباب تو کون جفتتون میذاشت.
سوما درسته وضع اقتصادی مملکت خرابه پول درآوردن سخت شده،ولی مردم هنوز شرف دارن،کص ننه ی خراب مغزهایی مثل تو که فکر می کنی اگه پول داشته باشی میتونی زن و بچه ی مردم بگایی.انشاالله تکه تکه بشه اونی که وضع مملکتو اینجوری کرد

5 ❤️

831955
2021-09-13 08:00:20 +0430 +0430

بابات از همون ملک و املاکش یه خارِ کاندوم صرف سوادت نکرد

4 ❤️

831982
2021-09-13 11:30:27 +0430 +0430

بچه بیا پایین کسشر نگو سرمون درد گرفت باوو بیا پایین 😂😂

0 ❤️

832021
2021-09-13 17:27:12 +0430 +0430

وجدانا چندبار بخون ببینم خودت میفهمی چی نوشتی لامصب 🤣🤣

0 ❤️

832023
2021-09-13 18:22:57 +0430 +0430

این حجم از دروغ واقعا نوبره ، پسر تو یه روانی کاملی

1 ❤️

832036
2021-09-13 20:50:02 +0430 +0430

حاجی قسمت دومم میخای بنویسی خسته نباشی

0 ❤️

832038
2021-09-13 21:00:56 +0430 +0430

قسمت دوم اینا ننویس تا همین جا بسه.

2 ❤️

832044
2021-09-13 21:52:45 +0430 +0430

دهنتو گاییدم کسشعر تلاوت نمودی
موقع داستان هم که میشه همه میشن میلیاردر

1 ❤️

832046
2021-09-13 21:59:17 +0430 +0430

منم از این مادر زن ها میخوام

0 ❤️

832053
2021-09-13 23:05:16 +0430 +0430

کلا کسی نیست یه بار این داستان ها را بخونه بعد مجوز ثبت بده

0 ❤️

832054
2021-09-13 23:06:35 +0430 +0430

کیر تو کوس خواهر مادر ادم دروغگو ساقی تو عوض کن جنسش خوب نبوده کوس شعر زیاد میگی

1 ❤️

832056
2021-09-13 23:26:49 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

832058
2021-09-13 23:32:08 +0430 +0430

ساقیم اینم نمونه کارم

0 ❤️

832063
2021-09-13 23:52:23 +0430 +0430

يعني كيرم تو اين نگارشت
کیری خان چرا مثل آخوندا صحبت میکنی کس کش
اول داستانت میگی از تعریف کردن داستان اتاق خوابم لذت میبرم
چاقال تو یه کلمه در مورد اتفاقات اتاق خوابت نوشتی که لذت ببری
خوبه منم بگم از کردن خوار مادرت لذت میبرم
ولی نیام بکنمشون
البته من مثل تو نیستم حتما میام بخدمتشون میرسم

0 ❤️

832076
2021-09-14 00:39:08 +0430 +0430

ای مایه دار
ای دست و دل باز
ای قرض بده
خانومتو به شب قرضی بده

0 ❤️

832077
2021-09-14 00:43:45 +0430 +0430

برو جقتوبزن کسشعر ننویس

0 ❤️

832138
2021-09-14 06:17:59 +0430 +0430

توهم هرچی رو داشتی اینجا یکجا نوشتی، دستت، کیر سرگردانت درد نگیره جقی

0 ❤️

832201
2021-09-14 12:31:01 +0430 +0430

چرت بود ؛
انگار یه افغانی نوشته بود ؛
یجورایی لهجه دار نوشتی ؛
آدمی که پول داره نمیاد همچین کاری بکنه ؛
در ضمن بدم میاد از آدمهایی که پول دارن و با پول آدمهای محتاج رو مجبور به هر کاری میکنن ؛
و شما هم یه چیزایی شنیدی ولی دیگه اینجوری هم نیست که نوشتی ؛
موفق باشی

1 ❤️

832225
2021-09-14 14:48:22 +0430 +0430

کیرم توذمغزت

0 ❤️

832226
2021-09-14 14:59:46 +0430 +0430

این کسشرا رو همون کص انفاق کنایی که تو کیهان روزنامه مینویسن اینجا تفت میدن

0 ❤️

832294
2021-09-15 00:24:03 +0430 +0430

سعید جون اون مامی جونته که زیر این و ا ون میخوابه و ددی کوسکشت که کاری بهش نداره چاقال کون ندیده مردم اینطوری نیستند یابو

0 ❤️

832426
2021-09-15 16:37:20 +0430 +0430

شاعر در این باره میفرماید ک و س مادر آدم دروغگو !!! طرف خودش بهت میده دخترشم میده دوستاشم برات میاره !؟ مثه رفیفت!؟ احتمالا شما مادر و خواهرتونو با هم طاق میزدبد و همین شده سوژه داسنان!!!

0 ❤️

832740
2021-09-17 03:16:30 +0430 +0430

باز یه کس مغز کس ندیده داستان نوشت

0 ❤️

833859
2021-09-24 00:31:13 +0330 +0330

کیرم تومغزت بااین داستان نوشتنت

0 ❤️

840454
2021-11-03 00:37:42 +0330 +0330

قسمت دوم رو بنویس

0 ❤️

853737
2022-01-16 14:30:19 +0330 +0330

کوسکش تو فقط ننویس

0 ❤️

868698
2022-04-14 02:02:28 +0430 +0430

مجبوری بنویسی آخه

0 ❤️