سلام من اسمم مهرداده و 22 سالمه بدن معمولی دارم و از وقتی که یادمه به پسرا گرایش داشتم.

_من تا سوم راهنمایی از دو پسر خوشم میومد اما هیچ حس جنسی ای نداشتم و اصلا در رابطه با حس جنسی چیزی نمیدونستم. سال سوم راهنمایی بودم که اولین بار اتفاق افتاد…رضا (قد بلند و سفید) همکلاسمو دیدم و گفتم بیا خونه که بازی کنیم و وقتی اومد شروع کردیم به Pes بازی کردن که یه فلش داد و گفت فیلمای اینو بزار…گذاشتم دیدم پورنه و واسه اولین بار داشتم همچین چیزی میدیدم…بعد از چند دقیقه همکلاسم شروع کرد به مالیدن پاهای من که دستشو پس میزدم(نمیدونم چرا) رفته رفته کیرمو لمس میکرد تا جایی که منم همینکارو واسه اون کردم کیر من حدودا 10 سانت بود ولی کیر اون بزرگ بود و کاملا مشخص بود که بزرگه…کیرشو دراورد گفت بخور منم گفتم بشرطی که توام بخوری و اونم قبول کرد…شروع کردم به ساک زدن و واقعا خوشم میومد اما به روی خودم نمیاوردم و اونم همینطور ساک میزد و اون روز گذشت.

_فردای اون روز داشتم پیاده از مدرسه برمیگشتم خونه که یکی از پسرای همکلاسم به اسم حامد(قد متوسط و سبزه) که خوشتیپم بود با من داشت میومد و منم خریت کردمو گفتم که دیروز چه اتفاقی افتاده ولی نگفتم با کی اینکارو کردم…خلاصه داشتیم از کوچه های خلوت میرفتیم خونه که شروع کرد باسن منو مالیدن اول مانع شدم ولی واقعا برام لذت بخش بود پس گذاشتم کارشو بکنه و گفت بعدظهر بیا فلان کتابو بهت بدم(از من گرفته بود) گفتم باشه.

_بعد ظهر اون روز رفتم در خونشون که گفت خونمون کسی نیست بیا تو چنتا فیلم دارم نگا کنیم منم ازخداخواسته رفتم تو فیلمارو گذاشت و شروع کرد به مالوندن پاهای من و منم کیرشو میمالیدم تا اینکه گفت بیا اینجا شلوارتو بکش پایین بعد من شروع کردم به ناز کردن و اونم همش خواهش میکرد و بالاخره قبول کردم…شلوارمو کشید پایین و شروع کرد به لاپایی زدن و واقعا لذت بخش بود برام…اون روز گذشت و کار ما هرروقت که کسی خونشون نبود همین شده بود که من براش ساک بزنم و اونم لاپایی بزنه…یه روز که کسی خونشون بود گفت بیا بریم خونه داییم هیشکی خونشون نیست و کلید خونشون دست منه…منم مث الاغ قبول کردم و رفتم…رفتیم تو منو خوابوند و شروع کرد به لاپایی زدن ولی سر کیرش رفت تو و خیلی درد داشت خلاصه تموم شده بود و میخواستم برم که پسرداییش که همسن ما بود پرید تو حیاط(بعدا فهمیدم که ازاول میدونسته) و گفت چیکار میردین گفتم درس میخوندیم 😳 بعد اون گفت کتاباتون کو گفتم نیست و سریع اومدم بیرون.

_فردای اون روز پسرداییش که همسایه ماهم بود اومد درخونمون که من فیلم گرفتم ازتون و داخل این رمه یا باید بیای بدی یا پخشش میکنم منم که ترسیده بودم گفتم باشه میام رفتم تو کیرشو دراورد حتی به هفت سانتم نمیرسید…فک کنم یه مشکلی داشت چون اصلا بزرگم نمیشد یه ذره لاپایی زد که صدای پای ی نفر اومد نگا کردم فهمیدم حامد همکلاسمه و اومد تو گفت دراز بکش و دوباره کرد توش و واقعادرد داشت…خلاصه تا چند هفته کارشون شده بود تهدید و منم میرفتم میدادم و میومدم خونه و مجبورشون کردم فیلمو پاک کنن(مجبور که چه عرض کنم خواهش کردم) و اونام گفتن پاکش کردن و دیگه خبری نبود ازشون.

_گذشت و گذشت تا دوم دبیرستان که بازم حامد پیش من بود(اول دبیرستان تو یه مدرسه نبودیم) و یه سرویس گرفتیم …من وحامد و رضا(همونی که اول داستان گفتم) و یه نفر دیگه…هرروز حامد مینشست عقب ومنو کنار دستش میشوند و انگشتش تو کونم بود تا وقتی که میرسیدیم مدرسه و برعکس…همش دستشو تو کونم میچرخوند و انگشت میکرد که رضا فهمید و از اون روز ب بعد اون سعی میکرد که پیش من بشینه و اونم کارش همین بود که منو انگشت کنه…هرروز وقتی میومدیم خونه حامدم با من پیاده میشد و تا دم در خونه منو انگشت میکرد حتی چندبار تو کوچه تو روز روشن ساعت 2 یا 2ونیم براش ساک زدم و یبارم ساعت 10 شب تو کوچه منو کرد البته بشدت خلوت بود…خلاصه این حامد عوضی به یکی از دوستاش گفته بود که منومیکنه اونم چندبار اومد درخونمون و تهدید کرد که یا میدی یا آبروتو میبرم و هرجاییم ببینمت کتکت میزنم(بچه شری بود)…ولی من به هیچ عنوان قبول نکردم و به مدت سه سال(تا وقتی دانشگاه قبول شدم از ترس خونه نشین شده بودم وفقط با آژانس میرفتم اینوراونور ودیگه هیچ رابطه ای نداشتم تا یک ماه قبل دانشجو شدنم…
اگه استقبال شد داستانای بقیه رابطه هامم میزارم که همش واقعیه با خوندن داستان خودتون متوجه میشین.
مرسی که فحش نمیدین.

نوشته: مهرداد