از اینستا تا ضبدری

1400/12/02

سلام
دوستان این اولین داستانم هست اگ بد بود طولانی بود و نگارشش خوب نبود فحش ندین 😬
من امیر 32 سالمه و زهرا خانمم ک 27 سالشه قد 165 و سایز 75 و یه کون سکسی و گنده از یه شهر کوچیک از شمال شرق کشور و 8 ساله ازدواج کردیم
داستان مون از جایی شروع شد ک ت اینستا با پیج های ضبدری و موازی اشنا شدم و اوایل برا کنجکاوی میرفتم ت پیج ها و کامنت ها رو میخوندم و جالب بود برام ک دو تا زوج با هم و کنار هم سکس کنن کم کم ک زهرا اینستا نصب کرد ت فالوورام دید پیج شون رو ولی ب من نگفته بود ک دیده اونا رو
کم کم ت سکس مون فیلم سکسی بیشتر زوج و گروپ میدیدیم و بیشتر لذت میبردیم تا اینکه زهرا کفت منم اون پیج ها رو دنبال میکنم و جالبه برام ک چجور میتونن اقد راحت باشن اولش مانع شدم ک حذف کنه اینستا شو ولی خودمم بد جور جذب شون شده بودم هر چی میکزشت سکس مون جذاب تر و متفاوت تر میشد چن بارم خاب شو میدیدم ک با زوج موازی سکس میکنیم برا زهرا ک تعریف میکردم میکف اینا فقط خابه و ت ایران کسی اینکارا رو نمیکنه
شبا ت سکس مون وقتی از یه زوج دیگ برا زهرا میکفتم ک دارن سکس مون میبینن و موازی و ضبدری رو براش میکفتم حشری میشد دیوونه میشد التماس کیر میکرد تا اینکه با هم ب این نتیجه رسیدیم با یه زوج دوست بشیم و فقط در حد تصویری با هم باشیم یه شب ت اینستا یه زوج ک بعدا معلوم شد یه 100 کیلومتری با ما فاصله دارن اشنا شدیم
اول من با اقاهه و بعد چار نفری چت میکردیم و اونا از فانتزی شون میکفتن ک مث ما هنو تجربه شو ندارن و ب مجازی اعتمادی ندارن کم کم اعتمادا جلب شد و عکس رد و بدل کردیم ت سکس ها مون تصویری زنک میزدیم و بدن صورت و بیشتر لخت همدیکه رو میدیدیم و این باعث شده بود هم برا اونا هم ما سکس مون جذاب تر و شیرین تر بشه با شک و تردید قبول کردیم ک عکس با چهره بدیم
زوج مون حسین و مهسا بودن
حسین یه پسر تقریبا خوش قیافع مث خودم و مهسا قد کشیده و خوشکل تر از زهرا و با سینه ی تقریبا 85 بود و بی نهایت داغ و حشری
ک ت همون عکس اولی بد جور چشم رو گرفته بود و همه اون چیزی ک ت ذهن م بود باش تصور میکردم
کذشت و بعد یه مدت پیام و تماس شماره زهرا رو ب مهسا دادم ک بیشتر با هم دوست بشن و اعتماد کنن
یه روز ک عصری از سر کار اومدم زهرا کف با مهسا کلی چت کرده و حرف زدن خیلی زوق زده بود ک ملاقات کنیم همو منم ک از خدا خاسته قبول کردم و تاثیر حرفای مهسا منجر ب یه سکس توپ ت همون روز با زهرا شد و دو سه بار ارضاع شد تا اون روز اقد داغ و حشری ندیده بودم زهرا رو
قرار کزاشتیم اونا بیان شهر ما و همدیکه رو ببینیم اخر هفته
پنج شنبه ظهر اومدم خونه دوش کرفتم بعده ناهار
لباس پوشییدم و زهرام یه شلوار قد نود لی با مانتو کوتاه لی و یه ارایش مست کننده کرد و رفتیم ورودی شهر و منتظر موندیم اونا بیان بعد چن دقیقه اومدن و اونام حسابی خوشتیپ کرده بودن بدن ورزشی حسین داشت زهرا رو دیوونه میکرد و مهسام ک یه مانتو جلو باز با شلوار لی پوشیده بود ک همونجا کیرم داشت راست میشد
بعد احوالپرسی و … یه کم دور زدن ت شهر رفتیم سمت بازار معروف شهر مون پیاده شدیم و ت بازار میکشتیم کون زهرا و خوشکلی مهسا چش همه رو ب ما دوخته بود
بعد ش اومدیم سمت خونه و کفتیم بریم خونه شام بمونین پیش ما ک مهسا کف چون پسر کوچیک شون(5 سالش بود) نیاوردن باید برن و برا ملاقات اولیه خیلی خوب بود و ایشالله دفعات بعد میاییم خونه تون
مهسا و حسین رفتن و شبش کلی زهرا حرف شون میزد ک خیلی خوبن و فک نمیکردم زود اعتماده جلب بشه و اون شب ب یاد حسین و مهسا یه سکس عالی زدیم
و از فرداش دیک چار تا دوست واقعی شده بودیم ک چیزی از هم پنهون نداشتیم
کذشت و دو هفته بعد ک تولد پسر شون بود دعوت مون کردن ولی برا کرونا کسیو دعوت نکردن جز ما رو ت این دو هفته کلی چت و حرف در مورد موازی زدیم و قرار شد اکه چار نفری راضی بودیم شب ملاقات دوم موازی رو بریم یا حد اقل دیک راحت باشیم با هم
ک زهرا میکف من خجالت میکشم جلو اونا اخه لخت شم یا لباس باز بپوشم ک منم کفتم دیک اونام ک با کت و شلوار و مانتو نیستن اونام مث خودمون همین فانتزی رو دارن و اگ خوش نکذشت کات میکنیم و فکر شم نمیکنیم دیک ک زهرام قبول کرد
تولد سشنبه بود ولی چون منو حسین سر کار میرفتیم انداختن برا شب جمعه
عصر پنجشنبه حسابی ب خودمون رسیدیم زهرام کل بدن شو برق انداخته بود و یه لباس خواب سکسی مشکی قرمز برداشت و راه افتادیم سمت شهر شون
بعده یه ساعت و خورده ای رسیدیم و زنک زدیم و ادرس دادن و رفتیم خونه شون حسین اومد درو باز کرد و سلام احوالپرسی و زهرایی ک تا ب حال دسش ب نامحرم میخورد صورت ش سرخ میشد و ناراحت میشد با حسین دست داد و رفتیم داخل مهسام با یه لباس راحتی جلو باز بلد اومد و منم ب تلافی باهاش دست دادم نشستیم رو مبل بعده چایی و میوه من ک اهل قلیونم کفتم یه ذغال بزار مهسا ولی حسین اصلا قلیون نمیکشید ولی مهسا پایه بود
قلیون اماده شد و زهرا و مهسا م ک حسابی با هم دوست و راحت بودن زهرا رو برد ت اتاق و لباس راحتی بهش داد و اومدن بیرون واااای چی میدیدم
یه ساپورت مشکی براق ک داشت کون زهرا توش میترکید با یه تاپ یقه باز سفید ک سوتین مشکی زهرا زیرش نمایان بود حسین با دیدن زهرا سرشو اورد سمت م و کفت کوفتت بشه این کون چی ساختی پسر کفتم تو هم خوب سینه هایی رو صاحاب شدی این ب اون در و خندیدیم
اومدن نشستن پای قلیون و حسین چار چشمی کون زهرا رو ور انداز میکرد و منم سینه های درشت مهسا رو ک ت سوتینش جا نمیشد و خط سینه ش داشت دیوونه م میکرد ساعتای 9 شب حسین و مهسا چون برنامه شو داشتن سریع کیک و میوه و اجیل اوردن و یه تولد کوچیک اما با شکوه رو کرفتن برا پسرشون ما هم هدیه ای ک قبلا خریده بودیم و دادیم بهش و ت اون جشن تولد کوچیک حسابی زهرا و مهسا داغ مون کرده بودن
کیک ک خوردیم یه کم حرف و میوه ک دیک کاملا مهسا وا داده بود و فقط یه تاپ تنش بود با شلوارک لی
کم کم حرف از سکس و موازی شد ک ت موازی زن و شوهر با هم سکس میکنن و حالا اک قبول کردن قبلش در حد چن دقیقه ای هم زنا جاشون عوض کنن و در حد بقل و مالیدن با هم باشن ک با من من کردنای زهرا قبول کردیم
شام خوردیم و بعدش یه قلیون کشیدیم و کم کم یخ مون باز شد و پسرشون خابید و همه چی برا رسیدن ب سینه مهسا و کون زهرا برا حسین اماده شد زهرا اومد وسط منو حسبن و مهسام کنار من نشست و دست حسین رو رونای گوشتی زهرا بود منم یه دستم دور کردن مهسا و دست دیک م رونا شو میمالوندم و از همون جا شروع کرد ب اه و ناله ولی زهرا خیلی سرد بود و کم کم دستمو بردم ت سوتین ش واییی یه جفت سینه صفت و بزرک و سفید و هم زمان لباشو میخوردم و حسین و زهرام همینکارو میکردن دست حسین رو کص زهرا بود و میمالید لبای همیدیکه رو میخووردن چن دقیه ای ب همین صورت بودیم ک مهسا دستشو برد رو کیر شق شده م و کف واای خیلی بزرکه و کفتم هنو ک زندونیه در بیاد بزرک ترم میشه کیرم ن کوچیکه ن بزرک ولی کلفت نیس کلا زهرا راضیه ازش همونجور ک کیرمو میمالید سینه مهسا رو میخوردم کصش حسابی خیس شده بود و حسینم از لا شرت زهرا انکشتاشو ت کص زهرا کرده بود و لبا شو میخورد و زهرام از رو شلوارک کیر کوچیک اما کلفت حسین میمالید و اونام کم کم صدا شون در اومدع بود ت همون حال ک حسابی شق کرده بودیم و از اب کص جفت شون در اومده بود زهرا و مهسا رفتن ت اتاق لباس خاب بپوشن و پوشیدن و اومدن بیروون زهرا همون لباس سکسی قرمز و مشکی شو پوشیده بود با یه شورت ک فقط یه نخ بود و کامل ت کون کنده ش محو شده بود و مهسام با یه لباس سکسی توسی و جوراب شلواری مشکی بدون شرت ک حسابی کیرمو تشنه خودش کرده بود تشک انداختن ت هال زهرا اومد پیش منو و مهسام رف بقل حسین و حسابی حشری مون کرده بودن یه کم مالیدیم و ور رفتیم حسین کف طبق قرار قبلی حاضرین جا مون عوض کنیم در حد مالیدن و خوردن و اینا ولی سکس نه ک قبول کردیم و مهسا اومد پیش منو زهرا م رف پیش حسین خابید و شروع کردیم ب خوردن لبا و سینه های زنای همدیکه کم کم چار تامون لخت لخت شدیم و صورتمو ک سمت حسین و زهرا کردم دیدم حسین چسبیده ب کص زهرا و داره وحشیانه میخووره و زهرام سرشو فشار میده رو کصش و مهسام کیرمو میمالید و سینه شو میخووردم و اه و ناله ش بالا رفته بود و میکف جوون چ کیری داری مال خوودمه امشب سرشو برد پاایین و کیرمو کامل کرد ت دهنش و چ ساکی میزد لعنتی تخما و کیرمو حسابی خوورد اقد با ولع میخورد ک همونجا کلی فحش دادم زهرا رو ک اصلا میلی ب خوردن نداشت و کم ساک میزد مهسا اقد خورد کیرمو ک خسته شد و حسینم ک حسابی خورده بود کص زهرا رو جاشون عوض کردن و زهرا داشت کیر کلفت و کوچیک حسین میمالید و نوک شو زبون میزد و کم کم کزاشت ت دهنش ب زور کله کلفت شو ت دهنش جا کرد و حسابی میخوورد منم شروع کردم خوردن کص سفید مهسا و گاز میکرفتم و اون وحشی تر و حشری تر از قبل داد میزد و فشار میداد سرمو رو کصش زهرا ک هنو شکفت زده از کلفتی کیر حسین بود کف امیر عاشق کلفتی کیر حسین شدم این کیر میتونه کص مو پر کنه جر میخوورم با این کیر ک حسین کف اولش درد داره بعدش لذته نترس و چار تایی خندیدیم حسین زهرا رو دمر خابوند و شروع کرد لیس زدن کون و کص زهرا از پشت و زهرام حسابی لذت میبرد از زبون حسین رو سوراخ کونش و تکوونش میداد ت صورت حسین مهسام حالت 69 شد و منم کص و کون شو برا چن دقیقه حسابی خووردم و اونم کیرمو تا ته ت حلقش کرده بود و تخمام زبون میزد و لیس میزد حسین ک حسابی کون زهرا رو خیس کرده بود یه تف انداخت سر کیرشو و کزاش لا کون زهرا و افتاده بود روش و زهرام کیف میکرد ولی ت کونش نکرده بود فک کنم نمیرسید بعده اون باسن بزرک کیرش ب سوراخش
منم رو برو مهسا شدم و کیرمو رو کصش میمالیدم و سینه و کردن و لباشو میخووردم صدا مون در حدی بالا رفته بود ک الانا بود پسرشون بیدار شه و اروم تر و حشری تر داشتن اه و ناله میکردن زهرا و مهسا
ک مهسا بلند کفت اووووووخخخ میخام امشب این کیر بزرک قورت بده کصم میخام جر بخورم باهاش و ب تو هم حسین ربطی نداره و خفه میشی
حسینم ک میخندید کف باشه مال خودت منم یه کص و کونی از زهرا بکنم ک نتونه راه بره
ت همون حالت مهسا کیرمو کرفت و کزاشت ت کصش و اروم اروم فشارش میدادم ت کص مهسا و حسابی خیس بود و میکف اخخخخ جرم بده کصم مال توعه امشب
ببین داره شوهرم زن تو جر میده میخام جلو شوهرم تو هم جررم بدیین و یه کم ت کصش زدم کیرمو ک پشت کرد و صورت ش سمت حسین و زهرا بود و کون شو قلمبه کرده بود سمت منو منم کیرمو کزاشتم ت کصش و محکم میکوبیدم ت کصش و جیغ و داد میزد
اخخخخ جر م دادی پدر سسسسسسگ اخخ قربون کیر بزرکت بشم بکن کصمو جرر بده
حسین و زهرام ک حسابی خیس عرق شده بودن با جیغ و داد مهسا دیوونه شدن و زهرا دوباره سروع کرد ب خوردن کیر حسین و تا ته میکرد ت دهنش و تفی ش کرده بود و دوباره دمر خابید و حسین م کیر کلف ت شو خیس کرد و کزاشت ت سوراخ کون زنم و اروم اروم فشار میداد
کون زهرا زیاد تنک نبود چون خودم زیاد سکس کون داشتم باهاش ولی کله کلفت کیر حسین ک رفت ت کوونش یه جیغ بلد زد و کف اخخخخ گوه خوردم پاره شد کوونم تکوونش نده حسین اروم اروم جلو عقب میکرد ت کون زن م و دردش کمتر شده بود و این وسط مهسام ارضاع شد و بدنش لرزید و ابش رو کیرمو کامل سفید کرده بود و همونجور ک تلمبه میزدم کیرمو در اورد و کامل کرد ت دهنش و حسابی میخوورد ب حالت داگی شد و زهرام ک دیک درد نداشت و لذت میبرد داشت جر میخوورد با کیر حسین و تا ته میکرد ت کوونش و قربون صدقه کونش میرفت و زهرام اخ و ناله ش کم تر شده بود و میکف جووون کونمو یه کیر کلفت فتح کرد اخخخ بکن جرررم بده کیر امیر کلفت نیس و دوس دارم زیر کیرت جر م بدی
منو مهسام ک ت داگی استایل حسابی زیر شکمش شو درد اورده بودم و لذت میبرد تند تند میکوبیدم ت کصش و موهاشو از پشت کرفتم و تا ته میکردم ت کصش داشت ابم میومد ک بعده چن تلمبه کشیدم بیرون و ریختم رو کمرش و پر کرده بود کمر مهسا رو و تمیزش کردم و افتادیم بفل هم و حسینم هنو داشت میکووبید ت کون زهرا و زهرام دست مهسا رو کشید سمت خودش و پاهاشو باز کرد و شروع کرد ب خوردن کص مهسا و حسابی میخوورد و میکفت جووووون شوهرم این کصو جر داده و منم سینه مهسا رو میخووردم ک داشت اب حسین میوومد و کامل خالی کرد ت کون زنم و پر شده بود کوونش و ولو شد رو زهرا و چار تا مون بی حال افتادیم زهرا خودشو تمیز کرد و ساعت ک تقریبا یک و نیم شده بود رفتیم دوش کرفتیم و اومدیم ک بخابیم زهرا ت بقل من مهسا ت بقل حسین و حسابی کیف کرده بودیم ت همون حالت یه کم لب خوری و سینه مالیدن
ک دوباره مهسا مست شد و کف قلیون میخام و همه مخالف بودن جز خودش ک پاشد زغال کزاشت و اومد خابید و بعد چن دقیقه حسین خابش برد و زهرا م ک خسته بود و درد داشت هنو گیج بود و داشت میخابید ک مهسا لخت لخت پا شد قلیون اماده کرد و اورد ت هال و شروع کرد کشیدن ک کف بچه ها بیدارین یکی بیاد اینو دودی کنه سرم کیج رف کفتم چ زود اماده شد کف ع بیداری پاشو بیا قلیون درسش کن اونا ک فک کنم خابیدن کفتم اره زهرام دیک بی هوش شده
شرت م پوشیدم و رفتم کنار مهسا اونم یه شال انداخته بود رو کصش و روبروم بود و قلیون دودی کردم و دادم بهش و حسابی کشید و از سکس امشب مون حرف میزد ک حسابی بهش حال داده و منتزره دو باره سکس کنیم ک کفتم حسین کفته ک تک خوری ممنوعه و هر کار ی کردیم چار تایی با هم بعد م قرار بودد ضبدری نشه ک خب دست خودمون نبود و اینجوری شد مهسا کف مکه تو بد کذشت بت کفتم نه عالی بودی دستم دراز کردم و سینه شو مالیدم و یه کم قلیون کشیدیم ک رفت رو پشت زهرا خابید و در کوشش حرف میزد و بیدار ش کرد و حسین م بیدار کرد کف میخام برقصم و همه باید برقصین ب زور حسین و زهرا لباس قبلی رو پوشیدن و ابی ب سر و صور ت شون و زدن و غر غر کنان اومدن رقصیدن یه اهنک افغانی ک خوراک زهرا بود اومد حسابی بلد بود رقصشو و حسابی رو کیر حسین و من قر میداد و مهسام یه شال شو بسته بود رو کص و کونش و یه نیم تنه پوشیده بود میرقصید و بیشترر سمت من بود و کونش همش رو کیرم بود حسابی رقصیدیم و خسته شدیم و نفهمیدیم کی خاب مون برد صبح ساعت 9 بیدار شدیم و پسرشون بیدا شده بود لباس پوشیدیم بعده خوردن صبونه از شبی ک کذشت حرف زدیم ک چار تایی خیلی لذت بردیم قرار شد یه پارتی ک اونا میشناختن زوج های اون پارتی و قبلا در حد رقص و لباس راحتی باهاشون بودن رو هماهنک کنن ک ماهم بریم و قرار شد دو هغته دیک خبر بدن ک با خبر شدیم مادر حسین برا کرونا فوت کرده و کلی زنگ و دلداری و بعده یه مدت یه پیام دادن ت واتساپ ک خیلی خوبین شما و خیلی خوش کزشت از دوستی با هاتون ولی منو حسین ب مشکل خوردیم اصن ربطی ب دوستی مون نداره و قراره جدا بشیم و دیگ این خطا مون خاموشه و پیام و زنکی ندین و مراقب خودتون باشین و خدافظ وقتی ما پیام رو خوندیم ک دیک همه چیو دلیت اکانت کرده بودن و تموم شد رابطه مون
این داستان کاملا واقعی بود و لذت بردیم از سکس مون و بعد اون هنو نتونستیم کسیو پیدا کنیم ک ادم حسابی باشه

نوشته: امیرم


👍 31
👎 15
98401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860304
2022-02-21 01:33:54 +0330 +0330

عالی بود کیرم جابجا شد

2 ❤️

860305
2022-02-21 01:40:42 +0330 +0330

خیلی بی میل داستانت تا آخر خوندم
راستش کسی ازم خیس نشد

2 ❤️

860308
2022-02-21 01:54:54 +0330 +0330

میگی راسته داستانت . … ولی تا اونجاییکه من میدونم اوناییکه میرن ضربدری و فانتزیشونو دارن بخاطر کردن خودشون نمیرن به همسرشون زیاد علاقه دارن و از حال کردن اون حال میکنن و موقعیکه کار به سکس میرسه و همسرشونو زیر یا روی طرف میبینن از شدت شهوت فوری ارضا میشن … ولی تو نیم ساعت بیشتر تلمبه زدی … اینو از خودم نگفتم روانشناسی اینو میگه پس بهتر بود راست اون قسمتو مینوشتی 😎

6 ❤️

860331
2022-02-21 07:59:57 +0330 +0330

تا آخر نخوندم ، اسما وسط کار عوض میشد

2 ❤️

860345
2022-02-21 12:49:12 +0330 +0330

من داستان رو کامل باور کردم و خیلی هم ازش لذت بردم چون عین همین رو خودم تجربه کردم ، هنوز وقتی اون صحنه سکس خانمم با مرد پارتنرمون رو تو ذهنم مجسم میکنم شق میکنم ، البته متاسفانه فقط یک بار بوده ولی به‌شدت دنبال تکرارشیم

2 ❤️

860360
2022-02-21 18:09:42 +0330 +0330

دوست داشته باشی نفر سوم میشم براتون

0 ❤️

860381
2022-02-21 21:17:09 +0330 +0330

میگما شما با حرف (گ) مشکلی داری؟ یا کیبردت این حرف رو نداره؟
هر خط از داستان تخمیت پنج کلمش اشتباه نوشتی
وسط داستان هم اسم ها جا به جا میشد ،آدم گوز پیچ میشد
جنابعالی اینقدر کون گشاد تشریف داری که بجای اینکه کلمه رو کامل بنویسی همون حرف اولش رو نوشتی و بعد انتظار داری بچه ها کونتو جر ندن؟
مجبوری بنویسی اخه؟

0 ❤️

860382
2022-02-21 21:34:59 +0330 +0330

خیلی حال میده ضربدری اوج لذته

0 ❤️

860384
2022-02-21 22:04:29 +0330 +0330

دوستان خاهشن شماره خاله دارید بفرستید
خاله واقعی باشه دمتون گرم
دارید بفرستید دمتون گرم

0 ❤️

860385
2022-02-21 22:18:38 +0330 +0330

سلام
خوب بود ادامه بده و خاطرات بیشتری رو بنویس
ولی یه کم تو دیدار دوم زود بود کردن زنای هم

1 ❤️

860392
2022-02-21 23:33:51 +0330 +0330

با غلط های املایی و نگارشیت گمونم کنم در آینده یک مقامی بشی !

1 ❤️

860396
2022-02-22 00:11:01 +0330 +0330

کف حسین کف امیر …دیوص بیت کوینم آنقدر کف نداره …گوزپیچ میشه آدم از این همه غلط 🤣

0 ❤️

860504
2022-02-22 11:45:57 +0330 +0330

نوش جونتون لذت ببرید از زندگیتون اما با عشق به زندگی مشترکتون خیلی حال کردم با داستانت

0 ❤️

860551
2022-02-22 20:42:20 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

874196
2022-05-15 20:45:52 +0430 +0430

راست و دروغشو کار ندارم ولی اگه زوج واقعی هست بیاد پی وی

1 ❤️

889272
2022-08-09 19:27:18 +0430 +0430

با اینکه غلط املایی زیاد داشتی ولی خوب بود دستت درد نکنه
حداقلش این بود که داستانش تکرا ی نبود

1 ❤️

936477
2023-07-07 03:52:58 +0330 +0330

قشنگ بود ایول

0 ❤️

947671
2023-09-16 05:11:36 +0330 +0330

سلام
ما زوجیم از تهران دنبال یه زوج خوب هستیم
لطفا به آیدی تلگرام پیام بدید…فقط زوج به هیچ نحو نفر سوم نمی‌خوایم.
@cpllookingforcpl

1 ❤️

968744
2024-01-29 10:09:46 +0330 +0330

با ناموست بیا ابمو بیار

0 ❤️