از قهوه تا چشمهای قهوه ایش (۱)

1401/03/26

این داستان محتوای همجنسگرایانه دارد که ممکن است برای همه خوشایند نباشد!
تمامی کاراکترها و اتفاقات این داستان تصورات ذهنی نویسنده میباشد!

اونجوری که فکرشو میکردم نبود!نه اینکه بد باشه ها نه ولی اون ارامشی که دنبالش بودمو بهم نداد.از بچگی دنبال پولدار شدن بودم ولی نه از اون پولدار شدنای معمولی.همه دنبال یه شبه پولدار شدنن من میخاستم یه هفته ای میلیاردر شم!ولی خب اینم نشد مثل خیلی چیزای دیگه که تو زندگیم نشدن…
دانشگاهو ول کرده بودمو از خانواده طرد و از دوستام جدا شده بودم.رفتم سراغ رویاهام ولی از راهی که واسه همه کابوسه…
تو بیست و چندسالگی به چیزایی که بقیه بهش تو پنجاه سالگی میرسن رسیده بودم.یه خونه کوچک تقریبا لوکس تو محله های نوساز محل خودمون که تقریبا پایین شهره داشتم یه نیم شاسیه چینی،بسه دیگه! مگه یه جوون از زندگی چی میخاد؟ اها داشت یادم میرفت ارامش،همدم،یکی که درکت کنه،حال خوش،انگیره،امید،دلخوشی،حتی یه دلیل واسه اینکه شب قبل خواب بهش فکر کنم و صبح بعداز بیدار شدن…
من هیچکدوم اینارو تو زندگیم نداشتم و هرروز بن بست های زندگیم بیشتر میشد.پیش چندتا روانپزشک رفتم هرجور قرص و دارویی خوردم ولی هیچ پیشرفتی تو بهبودی حال روحیم نداشتم.
شده بودم یه ادم افسرده و تنها و عصبی و خیالباف و خونه نشین که تو۲۴ساعت فقط4ساعتشو مست نبودم…
شاید بخاطر دوتا شکست عشقی بدی بود که تو زندگیم خورده بودم و دیگه نمیتونستم به هیچ دختری اعتمادکنم شاید بخاطر مشکلات خانوادگی یا شایدم بخاطر وضع مالی نسبتا بدپدرم و خیلی شایدهای دیگه…
تو همین روزای سرد و تاریک زندگیم یه روز به خودم اومدم و گفتم بسه دیگه!حالم از این حال خرابم بهم میخورد.گفتم باید زندگیتو از نو بسازی بهزاد!یه حس عجیبی داشتم ک تاحالا تجریش نکرده بودم.انگار حضور خدارو تو زندگیم حس کردم.دست خودمو گرفتم بردمش بیرون باهم رفتیم پارک سینما بردمش بازار براش کلی لباس خریدم!میخاستم کارایی کنم که تا حالا نمیکردم.پیاده کلی قدم زدم و مشغول فکر کردم بودم تا اینکه چشمم خورد به تابلوی کافه دارچین!نمیدونم چرا بی اختیار رفتم تو کافه نشستم!همه تو کافه جفت بودن فقط من تنها بودم و مثل یه بچه دبستانی که تنها دوستش مریض شده و نیومده مدرسه گیج و سردرگم بودم تا اینکه با صداش به خودم اومدم
_ببخشید حالتون خوبه؟!
+بله.ممنون.چیزی شده؟
_ اخه چندبار صداتون کردم متوجه نشدید؟
+اها.معذرت میخام.جانم؟
_پرسیدم‌ چی میل دارید؟
نمیفهمیدم چی میگفت غرق صداش شده بودم سرمو برگردوندم سمتش و نگاش کردم.چیزی رو که میدیدم باور نمیکردم.منی که به هیچ ادمی توجهی نمیکردم و به جایی رسیده بودم که ادما هیچ اهمیتی برام نداشتن نمیدونم تو اون لحظه چه فعل و انفعالاتی تو مغزم رخ داد که اینجوری مجذوب این پسر شدم…
از ترکیب اجزای صورتش نمیشد هیچ نقطه ضعفی پیدا کرد.لبای کوچک خوشرنگش که گهگاهی با زبونش اونارو خیس میکرد گونه هاش که بخاطر گرمای کافه و رفت و امد خودش واسه گرفتن سفارشای هرمیز گل انداخته بود و بینی کوچک گوشتیش و موهای لخت خرماییش که اونارو کج ریخته بود سمت راست پیشونیش و نصف ابروشو گرفته بود. همه این چیزارو کنار همدیگه میتونستم هضم کنم اما امان از اون چشمای درشت قهوه ایش که وقتی بهشون خیره شدم دومین حسی بود که تو اونروز تجربش کردم که تا قبل اون تجربه نکرده بودم. انگار چیزی رو که چندساااال پیش گم کرده بودم پیدا کردم.محو تماشای چشماش بودم که فهمیدم سنگینی نگاهمو رو خودش حس کرد و یه لبخندمصنوعی ریز زد و بعدش لب پایینیشو گزید. اگه تا قبل این لبخندش یک درصدم شک داشتم که دلموباختم بهش دیگه مطمئن شدم. اتصال نگاهمون که قطع شد همه اون حسای بدی که تا دیروز داشتم به اضافه ترس و استرس و دلهره عجیبی دوباره اومدن سراغم.سرمو انداختم پایین.نفس عمیقی کشیدم.یه دستی به ته ریشم کشیدم و با یه سرفه اروم گلومو صاف کردم و تو چشاش نگاه کردم و گفتم
+یک شات اسپرسو.لطفا
سرشو اندخت پایین و دوباره لباشو با نوک زبونش خیس کرد و ایندفعه با لحن ارومتر گفت
_سینگل یا دبل
+سینگل
پنج شش قدم بیشتر دور نشده بود که همونجا فهمیدم بدجوری ضربه فنی شدم دوریشو نمیتونم تحمل کنم!!
بلند داد زدم
+ببخشید
با چهره متعجب برگشت و دوباره نگاهمون به هم دوخته شد.انگار زمان متوقف شده بود داشتم ساعت ها به چشماش نگاه میکردم که خودمو جمع و جور کردم و گفتم
+دبل…

دوستان نظراتتونو میخونم و واسم مهمه لطفا ادب رو رعایت کنید و اگه نظرات خوب بود و مایل بودید ادامشو مینویسم🙏🏻

ادامه...

نوشته: سرگردون


👍 20
👎 2
8501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

879876
2022-06-16 12:21:12 +0430 +0430

میتونی بهتر بشی.نوشته ات اینقدر کوتاه بود که تا اومدم حس بگیرم تموم شد

2 ❤️

879892
2022-06-16 14:01:56 +0430 +0430

خوب بود منتظر ادامشم
اینبار طولانی تر بنویس

1 ❤️

879935
2022-06-17 00:40:02 +0430 +0430

ما منتظریم

1 ❤️

880016
2022-06-17 04:05:57 +0430 +0430

عالی بود منتظر ادامه اش هستم

1 ❤️

880028
2022-06-17 06:37:37 +0430 +0430

واو
چرا که نه

1 ❤️

880748
2022-06-21 08:57:24 +0430 +0430

خوب مینویسی دوس داشتم فقط کوتاهه

1 ❤️