استخر پارتی و سکس با هستی

1395/07/15

سلام عرض ادب و احترام
داستانی ک میخوام براتون شرح بدم یکی از لذت بخش ترین خاطره های زندگیمه من کامران هستم 27 ساله از تهران کار من ماساژه تو استخری مشغول ب کار هستم ینی ی جورایی شغل دومم محسوب میشه صبح تا بعدازظهرمغازم غروب هم تا نیمه های شب استخر هستم و تفریح و شنا و در کنارش اگر کسی مایل بود ماساژ هم میدم
خیلی از قصمون دور شدیم عذر میخوام
با توجه ب کارم تو استخر زیاد با بدن های اشخاص مختلف سرکار دارم و ی جورایی تو محل با همه اشناییت دارم و…
حاشیه نمیرم ک چی شد و فلان و بیصار
ما مشغول ب کار خودمون بودیم ک یکی از رفقا پیشنهاد داد ک یکی از بچه ها همین دورو اطراف تو منزلشون استخر داره بیا بریم هم ی ابی ب تن بزن هم ی مشت و مالی بده ما هم موندیم تو رودرواسی و رفتیم تاریخ مقرر رسید و ما هم تو محل حاضر شدیم داخل استخر قدم میزدم ک دیدم بچه های خودمون بعلاوه چن تای دیگه ب همراه چند تا خانم سانتال مانتال ب جمعمون اضافه شدن کپ کردم خانم اینجا چیکار میکنه و فلان و بیصار اومدم لباسمو بپوشم ک برم فاز مذهبی گرفته بودم عجیب بچه مثبت پاستوریزه خداییش هم تا حالا خانم لخت پخش زنده ندیده بودم حالا کار ندارم حاضر شدم ک برم یکی از دوستام عرشیا دستمو گرفت گفت کجا گلابی منم اعتراض کردم ک فلانی قرارمون چیز دیگه ای بود و فلان و بیصار عرشیا گفت ک خرالاغ بیشعور وسط بهشتی جمع کن مسخره بازیتو مرتیکه فلان فلان شده غربتی ی مقدار ب غرورم برخورد و شل شدم گفتم جهنم و الضرر میمونم تا ببینم چی میشه لباسامو کندم و اومدم لب استخر دیدم میزشون رو چیدن ی میز بار در حد لالیگا بترکون انواع و اقسام مشروب خشکبار میوه و … بساط کباب هم داخل حیاط براه …
حقیقت مشروب خورده بودم ولی نه ب این غلیظی و بریز و بپاش بی اهمیت از کنارشون رد شدم پریدم توی اب ی مقدار شنا کردم و اومدم بالا شروع کردم ب شیرجه زدن ب انواع مختلف ی ده دقیقه ی ربعی ب همین منوال گذشت دوباره اومدم بالا دیدم ی خانم با ی بدن سبزه با شرت و کرست تمام قد جلوم وایستاده اصلا تو عمرم ی همچین چیزی ندیده بودم هنگ کردم کار نداریم سلام و احوال پرسی و عرشیا خیلی از شما تعریف میکنه و … اومدیم سر میز مشروب با مخلفات خوردیم و جوجه رو هم ب دندون کشیدیم مست مست پاتیل پاتیل چند دقیقه ای شنا و شیرجه وسنی و جکوزی و تا رسیدیم ب مشت و مال اصلا فکر میکردم خواب میبینم ی دختر لخت مادرزاد رو ی تخت منتظر منه ک ی حالی ب تن و بدنش بدم نمیدونی دست و پام داشت میلرزید خلاصه کار نداریم ک مشت و مال رو شروع کردم و مقداری روغن زیتون ریختم رو بدنش و شروع کردم ب ورز دادن بدنش خیلی بدن قشنگی داشت یا شاید برای من خیلی زیبا بود اندامش کارمون تموم شد و تشکر کرد و رفت دوش گرفت منم حقیقتا حسابی آلتم راست شده بود ک مورد مضحکه جمع قرار گرفتم دوش گرفتم و خدافظی کردیم و اون شب تمام شد اصلا فکره این دختره از سرم بیرون نمیرفت ک نمیرفت قاطی کرده بودم فقط میخواستم زیر دستام ماساژش بدم و لذت ببرم هر جور شده شمارش رو پیدا کردم و تماس گرفتم معرفی کردم خودمو و بابت اون شب خیلی تشکر کرد و … و در کمال ناباوری من از من دعوت کرد ب ی جمع دوستانه با نهایت میل قبول کردم و خودمو رسوندم ب محل یا حضرت عباس اینجا دیگه کجاست اصلا انتهای منزل این خانم معلوم نبود تا چش کار میکرد درخت گل و …
رسیدم با استقبال گرمی هم روبرو شدم و ب جمعشون اضافه شدم خانم تو جمعشون ی جوری من رو معرفی کرد ک انگار سالیان سال با هم در ارتباطیم ریختیم خوردیم پاشیدیم رقصیدیم و استخر روبازی هم داشت ابش هم خیلی سرد بود ولی مست مست بودم ی قدی شنا و اب بازی و اون خانم هم پرید تو استخر اما خیلی سرد بود ک ب پیشنهاد اون لب استخر نشستیم و گپ زدیم اونجا فهمیدم ک خانم اسمش هستی تو کشور خارجی تحصیلات داشته و پدر و مادرش هم خارجه اقامت دارن خودش هم برای انجام کاری ب ایران اومده و تا چن روز دیگه برمیگرده…
خیلی سردمون شده بود و رفتیم داخل یکی سیگاری میکشید یکی با دوست دخترش وسط میرقصید یکی پیک میچسبوند و … اوضایی بود
ی قدی ک گرم شدیم هستی گفت من ماساژ میخوام منم با کمال میل قبول کردم روی تختی دراز کشید و من هم شروع کردم خیلی لذت میبردم مجرد هستمم و حتی سکس هم نداشتم ولی تو ماساژ کار بلد بودم میدونستم بیشتر با کدوم نقطه از بدنش بیشتر بازی کنم ک خوشش بیاد تو این هیری ویری عرشیا سر رسید با دیدنش جا خوردم و شوکه شدم خودمو کشیدم کنار عرشیا پوزخندی زد و گفت ای شیطون راه افتادیا ب کارت برس و راحت باش فقط بپا شرتت پاره نشه هستی وسط حرفش پرید و گفت کامران امشب مال منه میخوام از وجودش لذت ببرم و … ی مقدار شارژ شدم ولی گفتم ن زیاد مزاحمتون نمیشم و رفع زحمت میکنم در کمال ناباوری گفت خفه شو دیگه کامران چقدتو حال بهم زنیمیخوام امشب مزه ی کیرت رو بچشم عاقا منو میگی خشکم زد ب پتته پتته افتادم ولی بیشتر شارژ شدم دیگه شرم و حیایی نداشتم و با جون و دل ماساژ میدادم تو ماساژ استادمو تا حد مرگ داشت لذت میبرد عرشیا راست میگفت شرتم کم کم داشت پاره میشد کیرم اکبند بود تو بگو ی جق هم ما نزده بودیم با دستم رفتم سمت با سنش خیلی خوش فرم نرم بود حسابی با روغن زیتون آغشتش کردم و ب کارم ادامه دادم لخت عریان بود رفتم پایینتر و برگشتم رسیدم ب کسش ی دست کشیدم ی آه جانانه از ته دلش کشید و گفت ب کارت ادامه بده دیگه زدم ب سیم آخر گفتم هرچی باداباد شروع کردم ب مالیدن کس و … خندش گرفت گفت خیلی ناشی هستی باید رات بندازم بهم میگفت چیکار کن تقریبا دوزاریم افتاد ک باس چیکار کنم شروع کردم با ولع تمام سینه هاشو خوردن طعم روغن زیتون حالمو بهم میزد اما شلش نکردم ادامه دادم همونجور اومدم پایین تا رسیدم ب کس حاج خانم بد مزه بود ولی تا تهش رفتم جوری لیس میزدم ک نزدیک ارضا شدنش هوار میکشید ک کامران مکش بزن بخورش بعد از چند ثانیه رفت رو ویبره و لرزید آب کسش تو دهنم جمع شده بود و احساس حالت تهوع داشتم ریختم تو گلدون و گفت دراز بکش ما هم کشیدیم دراز شروع کرد ب لب گرفتن و ساک زدن تجربه خوبی بود خیلی قشنگ ساک میزد و منم اخ و اوخم بلند شد و ابم اومد دوباره شروع کرد ب ساک زدن و خوردن داشتم دیوونه میشدم کیرم دوباره راست شد و هستی گفت حالا این شد کیر بلدی کسم رو جر بدی یا یادت بدم رو کاناپه ولو شد و پاهاشو داد بالا کم و بیش ی چیزایی حالیم شده بود ی مقدار روغن زیتون ریخت رو کیرم و گفت شروع کن همچین فشار دادم ک برق از چشاش پرید و هوار زد اروم کامران جر خوردم شروع کردم ب تلمبه زدن سرعتم هی بیشتر و بیشتر میشد و صدای ناله های مستی سر ب فلک کشید فهمیدم ارضا شده امونش ندادم ب کار خودم ادامه دادم عجب کس تنگی داغ داغ کیر میرفت توس هات داگ میومد بیرون اصلا انگار اب کیرم قصد اومدن نداشت ب نفس نفس افتادم اما ادامه دادم هستی خیلی لذت میبرد و قربون صدقه کیرم میرفت بکن جرم بده پارم کن و … من هم عجیب لذت میبردم ک ی دفعه درب اتاق باز شد ی خانم دیگه بود ک من باهاش اشنا نبودم اونم مست پاتیل گفت هستی اقا کی باشن گفت بیا کامران از خودمونه بیا ببین چ کیری داره و چ کمری عاقا ما سرخ شده بودیم نمیدونم چیشد چجوری شد ک اومد شروع کرد ب ساک زدن نمیدونی با چ ولعی میخورد من هستی رو ول نکردم و شروع کردم ب تلمبه زدن ک اصلا انگار کمر ما قصد خالی شدن نداشت تلمبه تلمبه دیگه نا نداشتم اما چون برام لذت بخش بود ولش نمیکردم صدای اه و ناله هستی هم ب لذتم اضافه میکرد کاری نداریم عرشیا رسید خیلی عادی اومد لخت شد و ترتیب اون خانم رو داد دیگه داشتم منفجر میشدم گفتم هستی دارم میترکم گفت بکش بیرون من هنوز با این نازنین کیر و این کمر سفتت کار دارم ی اسپره ب ما داد استفاده کردیم ی مقدار سوخت اما بی حس شد دوباره شروع کرد ب ساک زدن و ب پشت خوابید دو زانو گفت بکن توش شروع کردم ب شلپ و شلپ زدن وای چه لذتی داشت هستی با دستش با چوچولش بازی میکرد و ارضا میشد دیگه زانوهام ساییده شدن امونش نمیدادم انگار ی مسلسل گرفتن جلوی کسش رگباری شلیک میکردم صدای جیغ دادش ب عرش میرسید و من هم ب سرعتم افزایش میدادم ی آن دیدم شل شد و عجیب ارضا شد اما همچنان کیر ما پابرجا بود کیری ک چند روز پیش با ی بدن لخت عریان مواجه شد خودشو خراب کرد
الان بخخواب نیست ک نیست دوباره شروع کردم ب تلمبه زدن دیگه هستی خسته شده بود وصداش دراومد ک تمومش کن دارم نفله میشم اما کمرم خشکیده بود و …
عرشیا اومد کنارم دید دارم سخت تلمبه میزنم گفت ی دور از کون بکنش جارو برقیه لامصب منم دیگه زده بودم ب سیم اخر پیشنهاد دادم و قبول کرد ب پشت خوابید و منم پریدم روش نهایت ناشی گری فشار دادم توش خیلی تنگ و صدای جیغش پرده ی گوشم رو پاره کرد و شروع کرد ب غر غر کردن و من هم ی گوشم در ی گوشم دروازه امپر چسبونده بودم و ب کار خودم مشغول بودم تا خایه جا کرده بودم و با نهایت سرعت پیش میرفتم صدای گریه هاش تبدیل ب اه و ناله شد و راه باز و جاده دراز واقعا جارو برقی بود دیگه داشتم ارضلگا میشدم و اخ و اوخم رفت بالا خالی کردم تو کون مبارک هستی خانم و افتادم روش لب بگیر و بمال بخور و …
شب عجیب و بیاد موندنی بود دیگه هم تکرار نشد اما من از اون موقع ب بعد دیگه اون ادم سابق نبودم تا کسی اشاره میکرد چراغ سبز نشون میداد امونش نمیدادم و روکار بودم
هستی ب خارجه برگشت و این خاطره سکسی رو برام ب یادگار گذاشت

نوشته: کامران ماساژور


👍 1
👎 5
72167 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

559417
2016-10-06 20:43:26 +0330 +0330

فلان و بیصار.فلان و بیصار…اسکل

0 ❤️

559428
2016-10-06 21:17:15 +0330 +0330

پلیکای چهاراینچ ورودی استخربافلان وبیصارتوکون مبارکت با این داستان جلقونانه ات…

0 ❤️

559432
2016-10-06 21:28:53 +0330 +0330

او مای کامپیوتر

0 ❤️

559455
2016-10-06 23:13:32 +0330 +0330

ریدم پس کلّت با این الفاظت مسلسل رگبار شلیک جارو برقی بابا کیرت تو لوله جارو برقی در بیار خلاصه کار نداریم ولی با براورد من بالای یک میلیارد جمعیت مقیم خارج داریم کارر نداریم یه زنه دیگه اومد تو اتاق اومد ساک زد همینطوری مامانت نبوده احیانا …

1 ❤️

559472
2016-10-07 01:17:05 +0330 +0330

مطمعنی استخر بوده یا سمساری مسلسل و جارو برقی روغن زیتون همه چی دم دست فلان بیصار.

1 ❤️

559518
2016-10-07 09:07:01 +0330 +0330

خب بعده فلان وبیصار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄

0 ❤️

559613
2016-10-07 22:55:36 +0330 +0330
NA

سلام فلان و بیصار !
من کامران هستم فلان و بیصار !
ماساژور هستم فلان و بیصار !
کیــر کلفت هستم فلان و بیصار !
شنا میکنم فلان و بیصار !
اولش فاز مذهبی میگیرم بعد کــونِ هستی خانوم میذارم فلان و بیصار !
ا
مثل مردم 60 سال پیش به خارج میگم خارجه فلان و بیصار !
ای کیـــــــر به قبرت بباره با این همه فلان بیصار گفتنت !
یاد علی دایی افتادم که تو هر جمله اش به ببخشید هم میگه !
باور کن اگر همه ی فلان بیصار گفتن هات رو از داستان حذف کنی هیچ کمبودی تو درکِ مفهوم و نوشتار احساس نمیشه و باز خواننده معنی جملات رو متوجه میشه !

سلام دادن در ابتدای داستان هم واقعن یه چیز خنده دار و مسخره هستش !
آخه کدوم داستان نویسب اول داستان سلام میگه ؟!
مگه دارین با کاربرانِ شهوای حضوری دیدار میکنین که سلام میدیدن ؟!
حتمن ما هم باید در جواب بگیم عیلک سلام !

0 ❤️

559617
2016-10-07 23:10:33 +0330 +0330
NA

واقعن نمیدونم شمایی که تا حالا یه جق هم نزدی ، تو این سایت چه کونی میدی ؟
و حتی اومدی داستان هم نوشتی در مورد تخیلاتِ جق گرایانه ات و جق هایی که نمیزنی و تا حالا نزدی !

مست مست بودم ی قدی شنا و اب بازی و اون خانم هم پرید تو استخر

کلمه ی قدی در این جمله دقیقن چه مفهومی رو القا میکنه >
آیا منظورِ نویسنده در واقع یه قدری بوده !
و یا منظورش به قـد بوده و با قـد کاملش شیرجه زده تو استخر !

0 ❤️

559641
2016-10-08 01:06:06 +0330 +0330

دهنتو انقدر خندیدم دندونام افتاد تو چرتمو فلانو بیصار

0 ❤️

560639
2016-10-15 08:40:43 +0330 +0330

کسخل جارو برقی کردی 🙄
یه دقیقه نکن ما نظر بدیم بریم بعدش “ارضلگا” شو 🙄

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها