اسپنک و ديپ تروت (۵ و پایانی)

1400/01/21

...قسمت قبل

تكست اومد كه دم دره. رفتم در رو براش ياز كردم. اومد تو, ژاكتش رو آويزون كرد. بغلم كرد و شروع كرد به آروم بوسيدن لبهام. شوكه شدم كه چرا اينقدر مهربون شده. كوله پشتيش رو برداشت و از توش يه ساک كوچيک درآورد. ‘مال توئه. بازش كن’. پر از شكلات بود. با اين كه خيلى آدم بى احساسيم يكم ذوق كردم. با عشوه پرسيدم براى اينه كه دفعه پيش دختر خوبى بودم؟ با سر تاييد كرد. آروم در گوشم گفت برو تو اتاق و كامل لخت شو ولى قبلش جلوم زانو بزن. جلوى پاش زانو زدم. قدش واقعا بلند بود. بايد سرمو مياوردم بالا تا صورتشو ببينم. ‘اين هفته خيلى سخت بود’ مكث كرد, ‘ميدونى وقتى توى هفته بهم سخت بگذره يعنى چى؟ يعنى قراره به اسباب بازى كوچولوى قشنگم هم سخت بگذره. سيف وردت يادته, نه؟’ با سر تاييد كردم. ‘برو تو اتاق, لخت شو و به شكم بخواب گوشه تخت. كمر قوس, باسنت رو به بالا’ آروم گفتم بله ارباب و چهار دست و پا رفتم تو اتاق. لباسامو كامل در آوردم, روتختى رو كشيدم كنار و روى شكم خوابيدم روى گوشه تخت. كمرمو تا جايى كه ميشد قوس دادم. شنيدم كه داره مياد سمت اتاق. مطمئن بودم امروز قراره خيلى سخت باشه. حس كردم كه پشت سرمه. دستشو آروم كشيد روى باسنم. ‘سافت ليميتت چى بود؟’ با ترس جواب دادم آنال سكس. ‘اگر دختر خوبى نباشى چى ميشه؟’ سافت ليميتم ميشكنه. آروم اسپنكم كرد. ‘دختر خوب’. دور تخت قدم مى زد. ‘امروز ميخوايم يه بازى بكنيم, اگه اسباب بازى من بتونه يه دور سكس خشن رو بدون سر و صدا و تكون خوردن تحمل كنه ليميتش شكسته نميشه. اما اگر نتونه, اربابش با انگشتاش شروع ميكنه و كم كم ميرسه به اين’ كيرشو از روى شلوار فشار داد روى كونم. ‘فهميدى؟’ گفتم بله ارباب. ‘اول اسپنكت ميكنم كه يكم خيس شى. دلم نمياد وقتى بايد وزنمو رو بدنت تحمل كنى خشک هم باشى. دردت بيشتر ميشه’ زير لب گفتم ممنونم ارباب. اولين داميننتى بود كه ازش حساب ميبردم و ميترسيدم. اولين ضربه رو زد. با دستش. ٢,…٣…,٤…٥… ده تا براى گرم كردنم زد. از يازدهمى ضربه ها شديدتر شد. هر از گاهى كليتوريسم رو ميماليد يا انگشتم ميكرد كه بيشتر تحريک شم. به ٣٠ كه رسيد واقعا خيس شده بودم. گفت كافيه. شلوارشو در آورد بعد هم تيشرتشو. گفت چهار دست و پا شو. چهار دست و پا شدم و كمرمو قوس دادم. بى هوا كيرشو فرو كرد. اولين ناله از دهنم اومد بيرون. موهامو محكم كشيد ‘بهت چى گفتم جنده؟ نميخوام صداتو بشنوم. نميخوام تكون بخورى. ميخوام فقط براى لذت بردن من درد بكشى. مفهومه؟’ گفتم بله ارباب. كيرشو تا ته فرو كرد. شروع كرد تلمبه زدن. درست جايى كه فكر كردم اونقدر هم وحشى نيست موهامو گرفت توى دستش. سرمو محكم كشيد سمت خودش كه قوس كمرم بيشتر شه. اينجورى كيرش با شدت بيشترى ميخورد به ته رحمم و بيشتر درد ميكشيدم. محكم جلو و عقب ميكرد. انگار من فقط يه وسيله براى ارضا كردنشم. توى دستش تكون ميخوردم اما خيلى قوى بود. واقعا اسباب بازيش شده بودم. اجازه سر و صدا كردن هم نداشتم. تو همين فكرا بودم كه صورتشو آورد جلوى صورتم. ‘زير دستم تكون خوردى, نه؟’ شروع كردم به معذرت خواهى. لبخند زد. ‘حالا كه دوست دارى تكون بخورى ز سر و صدا كنى, هر وقت حس كردى كيرم به كس كوچولوت فشار مياره و دلت ميخواد اينكارارو بكنى ميتونى داد بزنى لطفا محكمتر, بعدش ميتونى يه بار جيغ بزنى يا تكون بخورى.’ موهامو محكمتر گرفت و شروع كرد به محكمتر عقب و جلو كردن. كيرش به ته رحمم فشار مياورد. دردش قابل تحمل نبود. داد زدم لطفا محكمتر. فكر نميكردم واقعا محكمتر بكنه. كمرمو گرفت و شروع كرد عميقتر و محكمتر تلمبه زدن. بلند ناله كردم. ‘مگه همينو نميخواستى؟ محكمتر؟’ و فشارش شديدتر شد. كيرشو كامل در مياورد و بعد محكم فرو ميكرد و تا ته ته فشار ميداد. اينقدر فشار روى رحمم زياد شده بود كه داشتم كنترل ادرارم رو از دست ميدادم. محبور بودم كسمو منقبض كنم كه باعث ميشد تنگتر بشم. محكم تلمبه ميزد. موهامو ول ميكرد و گردنمو ميگرفت. نميذاشت درست نفس بكشم كه مجبور شم ناله كنم و قبلش بگم لطفا محكمتر. با همين لطفا محكمتر گفتنا سكسمون خشنتر و خشنتر ميشد. نميتونستم تحمل كنم. پوزيشنو عوض كرد, منو به پشت خوابوند و پاهامو گذاشت رو شونش. اينجورى ميتونست عميقتر كيرشو فرو كنه. صورتشو ميديدم, هيچ حسى توش نبود جز شهوت. با دستش محكم گردنمو فشار داد و دوباره شروع كرد. اين پوزيشن برام خيلى دردناک بود. با اولين تلمبه اى كه زد شروع كردم زيرش دست و پا زدن. بازى رو باختم. لبخند زد. ‘يكى قراره امروز از دو تا سوراخ شكنجه شه. طفلكى. تا چند روز نميتونه درست راه بره’ خنديد. ‘يه انگشتتو ميبرى اونجايى كه بايد ببرى و كامل فرو ميكنى. اگر نكنى انگشت من ميره اونجا كه خيلى بزرگتره’ انگشتم رو با دهنم خيس كردم و كامل فرو كردم. از اين كار متنفر بودم. درد داشت. ‘انگشتت خيلى كوچيكه, درش بيار’ بي هوا انگشتشو فرو كرد. جيغ زدم و از زير دستش فرار كردم. اتاق تا چند لحظه ساكت بود. صورتش پر از عصبانيت شد. ‘تا ٥ ميشمارم. با كمربند من برميگردى اينجا.’ به ٤ نرسيده با كمربند برگشتم. ‘چهار دست و پا. تكون بخورى محكمتر ميشه. ناله كنى محكمتر ميشه. بعد هر ١٠ تا هم محكمتر ميشه. فهميدى؟’ گفتم بله ارباب. ترسيده بودم. تا حالا با كمربند اسپنكم نكرده بود. منتظر اولين ضربه بودم. اتفاقى نيفتاد. ‘الان كه فكر ميكنم ميبينم تو يه جنده ديوانه اى كه از اسپنک شدن لذت ميبرى. بايد جور ديگه تنبيه شى.’ وسايل بانديج رو از كشو در آورد و دستامو بست به چهار طرف تخت. طاق باز خوابيده بودم و نميتونستم تكون بخورم. اولين ضربه كمربند نشست رو كسم. ‘اينم دوست دارى جنده؟ يا برات زياده؟’ انگار كسم آتيش گرفته بود. ناله كردم ‘زياده’ پوزخند زد ‘عاليه. همينو ميخوام’ بدون توقف با كمربند ميزد روى كسم. حس ميكردم كسم داره ورم ميكنه. التماسش ميكردم كه بس كنه. دردش وحشتناک بود. تا ستون فقرات و كف پام تير ميكشيد. چشمام سياهى ميرفت. با گريه سيف وردمو گفتم. فورا كمربندشو انداخت كنار, دستامو باز كرد و از روى تخت بلندم كرد. مثل بچه نوزاد بغلم كرده بود و تكونم ميداد و تو اتاق راه ميرفت. ‘هيسس عزيزم, چيزى نيست, تموم شده. تموم شد’ سرمو فرو كرده بودم توى گردنش و آروم گريه ميكردم. كسم ورم كرده بود و درد داشت. ‘بذار ببينم چى شده’ خوابوندم روى تخت. با انگشتش لبه هاى كصمو بالا و پايين كرد ‘چيزى نيست, تا نيم ساعت ديگه خوب ميشه’ خودش هم خوابيد كنارم. محكم بغلم كرد. سرمو نوازش ميكرد و دستشو ميكشيد روى بدنم. ‘شكلات ميخواى؟ پرسيدن نداره البته. حتما ميخواى’ لبخند زدم.

نوشته: شراره


👍 12
👎 1
46201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

803367
2021-04-12 00:23:46 +0430 +0430

با یک فلز داغ زدن هم خیلی خوبه

0 ❤️

826273
2021-08-15 16:19:27 +0430 +0430

چرا تموم شد اخه؟ 😓
ادامه بده لطفااااااااااا

0 ❤️

827702
2021-08-22 18:42:10 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

846353
2021-12-05 01:55:14 +0330 +0330

در کل پنج قسمت خوب بود و لذت بردم 😍 😎

0 ❤️