سلام دوستان
برای اولین میخوام بنویسم.
بهار هستم 19ساله از مشهد، امسال یکی از دانشگاه های تهران قبول شدم و با کلی دردسر رضایت خانوادرو گرفتم ک بیام دانشگاه و خوابگاهی شم.
برای بار اول بودم تهران میومدم، خییلی برام جذاب بود، شلوغی، ماشینا، نسبتا محیط لوکس تر از شهر خودم، خلاصه اکثر وقتم توی پارک لاله میگذشت.
خانواده فقیری نداشتنم اما، توان ی سری خرجای من رو قطعا نداشتن، خیلی وقت بود شهوانی میومدم، اما عضو نبودم.
گوشیم زیاد مالی نبود، دوس داشتم عوضش کنم، عکسای بهتر بشه بگیرم برای اینستا و این چیزام، کلا تحت تاثیر دوستام تو دانشگاه قرار گرفته بودم.
خلاصه ب طمع پول درآوردن عضو شدم و گفتم سکس چت مجازی میکنم، کمی ک پول دراوردم، دست ازین کار برمیدارم، ی مدت گذشت، یا همه حضوری میخواستن، یا بعد از اینکه لخت میشدم و بدن نشون میدادم و خرشون از پل میگذشت میرفتن بدون این ک پولی بدن!
تا ی روز ی آقای تقریبا مسن ک 47سالش بود اومد پی وی و بعدم واتس اپ، چن روزی تو مخم بود ک فقط با من باش تا دنیارو ب پات بریزم و ازین حرفا، خلاصه تونست خرم کنه و من اولین قرارم تو تهران رو از طریق سایت رفتم.
من قبلا تو شهرمون دوس پسر داشتم، در حد دست مالی و لبم باشون بودم، اما دیگه بیشتر نه!
خلاصه رفتیم سر قرار و اون آقام کلی تعریف، خدایی خوبم هستم، سینه 75 163 قدم، 65وزنم،کاملا سفید و بچه گونه.
ی دوری زدیم و غذا خوردیم رفتیم برام ی مانتو خرید و من دیگه فک کردم این شاهزاده رویاهامه.
قرار بعدی گفت بریم خونه ما، کمی شک. کردما، اما گفتم خیلی جنتل منه، چیزی نمیشه.
خلاصه رفتیم تو ی خونه تو پونک، اسم اون آقا احمد بود، همین ک رفتیم تو دیدم عه دو تا آقای دیگه هم سن خودش دارن تخته بازی میکنن، جا خوردم، گفت اینا دوستامن نگران چیزی نباش.
خلاصه کم کم یخم باز شد، کلی شوخی و خنده و خوش گذروندن، تا رفتیم تو اتاق با احمد، ی خورده دستمالی و لب گرفتن، ک ب هو دیدم داره لختم میکنه، مقاومت کردم اما هی میگفت انقد میدم بهت، زندگیتو عوض میکنم و ازین حرفا، راضی شدم، لخت شدیم هر دو، کمی سینه هامو خورد، کس و کونم رو لیسید، دیگه داشت خوش میگذشت، رفتم براش ساک بزنم دیدم خییییلی بد مزست، هر کار کرد نخوردم، خوابوند منو، کرم زد پشتم و یواش یواش شروع کرد فرو کردن، دقیقا حس اینو داشتم ک دارم از وسط نصف میشم، نعره میزدم، آخر نتونست تو کنه، سرش فقط تو بود و عقب جلو میکرد، خیییلی درد داشت، هیچ لذتی هم نداشت،
کارش ک تموم شد ابشو خالی کرد همون تو و بلند شد.
انتظار داشتم ی بوسی ی بغلی اما کاملا ی آدم دیگه شد، بهم گفت گمشو اونور میخوام برم بیرون، گفتم چرا اینجوری صحبت میکنی، ی اخمی کرد و رفت بیرون.
اون دو تا دوستش اومدن تو، کپ کردم، لخت بودم هنوز، از جام تکون نخوردم، قفل شدم، اومدن دو تایی بغلم کردن و شروع ب شوخی کردن، ی هو زدم زیر گریه و التماس، میدونستم خودم دیگه کار تمومه، فقط خواستم دلشون بسوزه و ی وقت پردمو نزنن، یا از پشت محکم ترتیبمو ندن.
هیچی با دست مالی بوس و مالوندن همه جام شروع کردن، این بار سکس سه نفره بود، بهم میگفتن سعی کن لذت ببری، اما ترس اجازه نمیداد، ساک ک اصلا نزدم، نوبتی یکی سینه چپمو میخورد، یکی سینه راستمو، یکی کسمو میخورد یکی کونمو، دیگه از خود بی خود شدم بعد این کارشون، وسط کار بودیم ک دیدم 8شب شده، 9 خوابگاه نمیرفتم ز میزدن ب خانوادم و دردسر میشد برام، بهشون گفتم، گفتن اکی، یکیشون خوابید روم و گذاشت لای پام، اون یکی هم دستمالی میکرد منو، آخرم ک آبش اومد ریخت کف دستش، بعدی ولی اصرار ب سکس از کون داشت، چاره ای نبود قبول کردم، این کمی بیشتر از احمد تو کرد، درد عجیبش اصلا کم نشد، خیلی جیغ جیغ کردم، اونم فقط جون میگفت تا آبش اومد و خالی کرد توم، پاشدم با گریه رفتم حموم و سعی کردم آبو از تو کونم خالی کنم.
بعد ک اومدم بیرون احمد ک اصلا نبود، اون دو نفر دیگم غذا گرفته بودن، گفتم فقط منو برسونین خوابگاه، با گوشیشون ی ماشین گرفتم و رفتم خوابگاه، تا چن روز سوراخ کونم هم ورم داشت هم خیلی درد میکرد.
خییییلی تجربه بدی شد، هیچی هم گیرم نیومد، باز خداروشکر دختر موندم، بعدش خطمو عوض کردم و دیگه تصمیم گرفتم تو تهران به هیچ عنوان سر قرار نرم!!
نوشته: Bahar. Khanoom
یه جوری نوشتی تهران لوکس تره انگاری مشهد روستاس
کجای مشهد مگه ساکنی شما
فقط به خاطر پول خودتو سپردی به دست 4 تا پیرپاتال
خداروشکر و اشکال نداره
دیگه اومدی تهران و تهران گرگ زیاد داره.باید حواستو جمع کنی و گولشونو نخوری
درسته پول نداری ولی هیچکس نداره.سعی کن خودت و خرجتو محدود کنی تا ریسک کنی برای پول دراوردن
پیشنهاد میدم که بری یه جایی کار کنی که کمک حالت بشه.اگه خواستی میتونم من جایی رو پیشنهاد بدم بهت که شروع به کار کنی
بازم میگم که تو تهران خیلیی باید حواستو جمع کنی.بیش از حد
اکثر افرادی که از یِ شهر کوچیک میرن یِ شهرِ بزرگ یخ تو کوناشون آلاسکا میشه و حسِ آزادی مفرط بهشون دست میده و هم خودشونا آباد میکنن هم شهرِ جدیدا.
کاشکی بعد قبولی دانشگاه,یِ عده روانشناس و روانپزشک میومدن قبولی ها را از بُعدِ تعامل اجتماعی تحت بررسی قرار میدادن که ایا شخص مورد نظر توانایی مواجهه با جریاناتی که پیشِ روشِ و ممکن براش اتفاق بیفته را داره یا نه…
تهران یه ذات ملسی داره اونم اینکه تو با کسی کاری نداری ولی همه باهات کار دارن
تذکر دوم ، تهران پررو میطلبه پررو باش
تذکر سوم خودتو دست بالا نگیر تو زرنگی دست بالا دست بسیار است
و اینکه بخاطر پول لخت شدی ، آفرین به پدر و مادرت یه جندِ ی تمام و عیار تحویل جامعه دادن
لوکستر اره؟؟همچین ی عده میگن تهران !انگار اروپای!!تهران دیگ
چه تهران چه هر شهر دگ بری سرقرار همینه… سعی کن ازدواج کنی
کسمشنگ
اکر داستانت واقعیه لطفا عکس کون و کوس و هیکل خوبت را همانطور که در اینستا گذاشتی، در اینجا برای بچه های خوب سایت بذار تا همه مطمئن بشوند و مشت محکمی هم به آمریکا زده باشی. فقط این رو بدون که جنده فقط خودتی و بقیه اداتو در میارن.
**برای نان، اینستایت براه است
تو دانی کون و کس دادن گناه است
اگر لخت میشوی باکی نباشد
بزودی هر دو سوراخت بگا است
ها کوکا**
وقتی از چیزی که داری راضی نباشی،اینطور میشه.باید بدونیکی هستی و کجایی،چقدر دارایی داری و بر اساس اون نیاز هاتو به زبون بیاری.بازم میتونست بدتر بشه این اتفاق که خداروشکر نشد،و باکره بودنت رو نگرفتند. اینم بدانید که حرمت دختر بودنتون،از یه مشت اسکناس ،خیلی بیشتره…حتی قبول نکنید بخاطر پول هر ادم بی شخصیتی باهاتون حرف بزنه …چه برسه سکس چت و لخت شدن تصویری و …موفق باشید،همه ی دخترای این سرزمین.
خدا بهت رحم کرده
ادم در حالت عادیشم جرات نمیکنه به کسی اطمینان کنه بعد تو بخاطر یه مانتو و پول اعتماد کردی
دست ننه بابات درد نکنه
ديگه به خيلي از اقايون اعتمادي نيست،،گاهي ازمرد بودنم خجالت ميكشم
اینجا تهرانه لعنتی شوخی نیستش.خبری از گل و بستنی چوبی نیستش
به نظر من اکثر جمعیت تهران آشغالهای شهر های دیگه هستن که جم شدن اونجا البته خب هر جایی ادم حسابی داره ادم بدرد نخور هم داره ولی میشه گفت بیشترین ادم بدرد نخور اشغال تو تهران جمع شدن دور هم.
ولي همين الان كه ما داريم این كسشرات رو میخونیم ، رييس كارخونه پرژك داره فكر ميكنه چه جوري با دونه انگور و بلغور ذرت شامپو بده بيرون و بتركونه
شانس اوردي دختر حون!!!
ميتونست داستانت خيلي خيلي بدتر تموم بشه!!!مثلن همونجا خفه ات كننن احمق جون و بندازنت زير پل گيشا!!!
تا دنيا دنيا بود هيچكي نميفهميد ك چي شدي!!!كودن خانم شهرستاني،اينجا تهرانه!!!ايندفعه رو خدا ب حماقتت خنديد و ازت گذشت!!!
فعلن برو اون خونه رو پيدا كن و از اون مرتيكه شكايت كن!!!