المیرا (4)

1394/02/13

…قسمت قبل

داستان مربوط به مردی سی و چند ساله به نام اشکان است که در یک میهمانی با دوستان قدیمی خود ، عشق از دست رفته خود به نام المیرا را باز میابد و دچار رابطه ای پیچیده میشود ، برای حل مشکل کاری المیرا راهی کشور امارات میشوند و در آنجا دوست و هم خانه المیرا که سابرینا نام دارد را در حالتی غیرعادی و سکسی ملاقات میکنند.
و اینک ادامه داستان…

با حالتی شرمگین از اتفاقی که افتاده بود ، لباسهام رو پوشیدم و سمت سالن رفتم ، سابرینا روی کاناپه لم داده بود و تلویزیون میدید ، با دیدن من لبخندی زد و گفت خسته نباشی ، میذاشتی برسین بعد عشق بازیتون رو شروع میکردین .
از جسارتش شوکه و عصبی بودم ، اروم و با خجالت پرسیدم حمام کجاست؟
خندید و گفت میخوای غسل کنی ، یا ترشحات اونو بشوری ؟
با خودم گفتم ، اگر جوابش رو ندم این روند حاضرجوابی ادامه دار میشه ، برای همین پرسیدم برای تو فرقی میکنه؟
ناخن لاک زده اش رو دور لبش حرکت داد و گفت ، آخه میدونم المیرا حین ارضا شدن ، ترشح زیادی داره ، گفتم شاید از خشک شدن ترشح دور آلتت اذیت هستی!
نگاه من به حرکت سکسی دست سابرینا بود و زیبایی صورتش مسخم کرده بود ، آروم رفتم سمت کاناپه و گفتم ، ولی انگار شما اذیت میشی؟
با عشوه خندید و گفت وقتی بعد از ارگاسمش لبام رو میخوره ، چیزی از اون ترشح باقی نمیمونه که اذیت بشم .
گفتم پس تو انگار آتیشت خیلی تنده ؟
نگاهی تحقیر آمیز بهم کرد و گفت صدالبته نه به تندی تو .
گفتم ببین ، هدفت رو از این حرفها و طعنه ها نمیدونم ، فقط بهم توصیه کردن ، خیلی بهت نزدیک نشم.
بلند شد ، لباسش رو که یه تاپ حریر بود از تنش دراورد ، سینه های فوق سکسیش نمایان شد ، اومد به سمت من ، نزدیک نزدیک ، جوریکه نفسش به صورتم میخورد .
خیلی آروم بهم گفت بهت گفته از من دوری کنی برای اینکه کسی نمیتونه در برابر هوس خوابیدن با من مقاومت کنه.
یه قدم به عقب رفتم ، با خودم گفتم این دختر یا دیوونه است یا خود شیطونه.
خندید و گفت چی شد؟ ترسیدی نتونی از بوسیدن من صرفنظر کنی ، عقب نشینی کردی!
واقعا تو بد موقعیتی گیر کرده بودم ، گفتم لطفا حمام رو نشونم بده .
با دست راهرو و درب حمام رو نشون داد.
بی معطلی رفتم و شیر آب سرد رو تا ته باز کردم ، کاملا عصبی و دستپاچه بودم .
بیش از حد معمول دوش گرفتن رو طول دادم.
وقتی برگشتم دیدم با یه لیوان آب میوه و ظرف شیرینی تو سالن منتظرمه ، محلش ندادم و رفتم سمت اتاقی که چمدونها رو گذاشته بودیم.
چند لحظه بعد دیدم ، پشت سرمه و داره لبخند میزنه.
گفت ببخشید ، برخورد اولمون خوب نبود ، فکر کنم برات سوء تفاهم پیش اومده ، منو المیرا مثه دو تا خواهریم ، مثه دو تا زن و شوهر ، رابطمون پیچیده و به شدت صمیمیه ، بخاطر همینه که طاقت نمیاریم کسی دیگه ای تو این رابطه نقشی داشته باشه ، علت عصبانیت المیرا هم وقتی ماجد، پسر شیخ عبدالکریم رو با من دید همین بود.
گفتم ، خوب اینا رو برای چی به من میگی؟
گفت میخوام بدونی که نمیذارم المیرا رو از من بگیری .
خندیدم و گفتم یاد داستانهای شرلوک هلمز افتادم ، نکنه اگه اصرار کنم ، منو میکشی؟؟
باز ردیف دندونهای سفید و نازش از پشت دو تا لب قلوه ایش پیدا شد و گفت ، نه نمیکشمت ، ولی بهت ثابت میکنم که تو المیرا رو فقط برای سکس میخوای و اگر بهتر از اون گیر بیاری باهاش میخوابی ، حتی بهت قول میدم که حین سکس با نفر دیگه ، حاضری هر کاری بگه براش بکنی.
لبخند عصبی زدم و گفتم حتما اون نفر دیگه هم تو هستی ، اونم کسی که حاضره مثه یه فاحشه حتی با یه عرب بخوابه.
لبخندی زد و گفت البته که تو نمیتونی المیرا رو با من مقایسه کنی ، ولی بدون اون عربی که من باهاش خوابیدم ، صدتا مثه تو رو میخره و آزاد میکنه ، ضمن اینکه بهتره بدونی ، المیرا جون تو هم کم با این عربهای پولدار نخوابیده .
گفتم البته در مورد المیرا مطمئن نیستم ولی کسی که تو رو گایید ، رو از نزدیک دیدم.
بلند شد و گفت ببین ، من برای آشتی اومده بودم ، و اینکه بهت بگم ، بهتره رابطه ات با المیرا مثه یه دوست باقی بمونه ، وگرنه کاری میکنم که از اومدنت پشیمون بشی ، چون مطمئن باش در صورت اصرارت ، المیرا رو حتی به عنوان دوست هم نمیتونی داشته باشی.
از اتاق که بیرون رفت ، حس کردم خیس عرق شدم ، خدایا این چه جور موجودیه؟؟!!
شب ، بعد از آشتی کنان خنده دار المیرا و سابرینا ، با اصرار المیرا و بهمراه سابرینا به سمت کمپ صحرایی رفتیم، هوا کمی خنک شده بود و عطر قلیون تو‌کمپ پر بود.
المیرا باز هم زیبا و معصوم بود ، اما سابرینا چهره اش یه جورایی منو به وحشت مینداخت ، نمیدونم چرا هربار نگاهش میکردم ، زیباییش رو ده برابر قشنگتر از المیرا میدیدم.
حتی لباس پوشیدن و آرایشش هم تحریک کننده تر از المیرایی بود که برای من نقش الهه شهوت رو داشت.
موقع نمایش هر دوشون سمت چپ و راست من نشسته بودن ، و دستای هر کدوم توی یکی از دستای من بود ، المیرا خیلی ساده میخندید و هیجان زده میشد ، اما سابرینا ، فقط به نمایش نگاه میکرد .
موقع رقص عربی ، رقاصه سمت ما اومد و سابرینا رو بغل کرد و با هم خوش و بش گرمی کردند، سابرینا گفت ازم میخواد باهاش برقصم ، منم قبول کردم ، با اجازه برم آماده بشم ، المیرا سری تکون داد و من هاج و واج موندم.
وقتی رو صحنه هر دوشون شروع به رقصیدن کردند ، من دیگه داشتم از شهوت حرکات اون بدن سکسی و روغن زده میمردم.
المیرا توی گوشم گفت ، بدجوری میخکوب شدی ، خندیدم و گفتم فوق العاده میرقصه.
گفت ، سابرینا خودش معلم رقص این دختره بوده.
سری تکون دادم و گفتم تبحرش کاملا مشخصه.
اون شب با موسیقی و رقص و قلیون و بوسه های عاشقانه المیرا تموم شد ، وقتی رسیدیم خونه ، سابرینا گفت میره دوش بگیره ، المیرا هم گفت صبح جلسه مهمی با شیخ عبدالکریم داره وباید زود بخوابه.
من که خوابم نمیومد گفتم ، بیدار میمونم و چند نخ سیگار و چند پیک مشروب میزنم.
پای تلویزیون کانالها رو عقب جلو میکردم و سرم بخاطر مشروب سنگین سنگین بود ، تو همین حین دیدم ، دو تا دست لطیف ازپشت بغلم کرد ، رنگ لاک ناخنهای المیرا رو شناختم ، دستهاش رو بوسیدم ، اروم توی گوشم گفت چشمات رو ببند و با من بیا ، لبخندی زدم و بلند شدم ، یه لحظه حس کردم با یه پارچه نازک چشمام بسته شد ، گفتم چیکار میکنی؟
آروم گفت سوپرایز.
منو برد و روی تخت کاملا لخت شدم ، سینه ام رو لیسیدو سمت کیرم حرکت کرد ، و دوباره ساکهای عمیق و خیس ، سرش رو با دستام گرفته بودمو و حرکت ش رو کنترل میکردم ، سعی میکردم تمام کیرم رو تو دهنش فرو کنم ، وقتی با نوک زبونش بیضه هام رو لیسید متوجه شدم ، تمام کیرم به صورت کامل تو دهنشه، بعد از چند لحظه حس کردم اروم نشست روم ، و کیرم رو تو کس خودش فرو کرد ، با این پوزیشن ، دسترسی به سینه هاش راحت تر بود ، برای همین وحشی و گرسنه به سینه هاش حمله کردم و صدای شهوت انگیز آهش ، خیالم رو از بابت لذت دو طرفه راحت کرد.
با دو دستش سرم رو به سینه هاش فشار میداد و خودش رو روی من بالا و پایین میکرد ، دیگه طاقتم تموم بود ، داشتم فوران میزدم ، بهش گفتم و با چندتا آه و ناله جوابمو داد ، ناله هاش بیشتر تحریکم کرد و انقباض کسش و فشاری که با بدنش بهم وارد میکرد باعث شد ، کیرم در حد انفجار خودش رو تخلیه کنه، من بی حال با چشمهایی بسته ، روی تخت ولو شدم ، چند لحظه بعد حس کردم ، داره باز هم کیرم رو ساک میزنه ، یه لحظه تعجب کردم ، المیرا ، تا حالا این کار رو نکرده بود، یعنی بعد از تخلیه شدن من هیچوقت کیرم رو ساک نزده بود ، یه لحظه پارچه رو از روی چشمهام برداشتم .
سابرینا ، در حالیکه کاملا لخت بود ، بین پاهای من خیمه زده بود و کیرم رو میلیسید و با نگاه خمار و صورت سرخ شده اش به من نگاه میکرد.
از شدت ضعف و شهوت ، سرم رو گرفتم و دوباره روی تخت ولو شدم…

ادامه …

نوشته:‌ اساطیر


👍 2
👎 1
81169 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

460870
2015-05-03 16:00:09 +0430 +0430

ممنوووووون عالی give_rose

2 ❤️

460872
2015-05-03 16:18:14 +0430 +0430
NA

اوکی داری

1 ❤️

460873
2015-05-03 16:50:53 +0430 +0430
NA

بسیار بسیار عالی و جذاب
امیدوارم هرچه سریعتر قسمت جدید رو منتشر کني give_rose

1 ❤️

460875
2015-05-03 18:34:31 +0430 +0430
NA

ادمین این خراب شده کیه؟
داستان من باس بره رو صفحه!!! اداستان خوبه به قولی نویسنده قلم خوبی داره ولی خواهشا یکم خلاقیت بده، موضوع داستان مثل سریال های آبکی ایرانه فقط از شبکه شهوانی پخش میشه در ضمن با شخصیت اصلی داستان هم اصلا حال نکردم یجورایی کیر به دسته :)))

0 ❤️

460876
2015-05-03 20:37:30 +0430 +0430

حنا بیا غذاته بوخور

0 ❤️

460877
2015-05-03 21:52:49 +0430 +0430
NA

همش که شد سکس سکس سکس،داستانت جذابیتی توش نیست که آدمو جذب ادامه ی داستان بکنه از اولی که داستانت شروع شد سکس شد تا آخرین جملش،ناگفته نماند دس به قلمت خوبه خوب شرح میدی ولی هیجان و موضوعی خوبی نداره کسل کنندش کردی،یه هیجانی یه تکونی به داستانت بده همش بکن بکن شد که.موفق باشی

1 ❤️

460878
2015-05-04 02:49:47 +0430 +0430

خیلی خوب بود فقط دنباله شو زودتر بنویس / دمتم خیلی گرم کارت درسته موفق باشی

1 ❤️

460880
2015-05-04 04:35:39 +0430 +0430
NA

خیلی عالی بود داداش اما یه سری تکرار های اضافی داشت مثل رنگ لاک یا چیزای مثل این رو خیلی تکرار کردی اما واقعا قشنگ بود…

1 ❤️

460882
2015-05-04 06:27:17 +0430 +0430

معلومه فن نگارش رو بلدی
افرین

1 ❤️

460883
2015-05-04 08:32:34 +0430 +0430

کلا" به تخمم

0 ❤️

460884
2015-05-04 09:52:58 +0430 +0430
NA

خوشم اومد
قشنگ بود
چهار قسمتش رو یه دفعه خوندم
منتظر ادامه اش می مونم

1 ❤️

460885
2015-05-04 10:23:48 +0430 +0430
NA

با حرف اخر وکیل موافقم:))

0 ❤️

460886
2015-05-04 13:26:23 +0430 +0430

عالی ی ی ی ی ی ی ه
دمت گرم
ایام نوروز هتل ساهارا، واقعاً ایرانی های خوشگلی توش بودن

1 ❤️

460888
2015-05-04 16:23:46 +0430 +0430
NA

اخه کس مغز توگوشت حرف میزد بعد بات سکس کرد نفهمیدی کیه.بعدبه من میگن کوسخول

0 ❤️

460889
2015-05-05 00:22:56 +0430 +0430
NA

خیلی هم عالی بود دمت گرم کاشکی همه داستانها اینطوری بود به جای محارم وگی…

3 ❤️

533661
2016-03-18 11:14:23 +0330 +0330

اشکان چه کمری داره که روزی 2وعده سکس میکنه.ماشاالله

0 ❤️