الناز و من عاشق فوت فتیش

1399/11/28

سلام اسم من سمیراست و 23 سالمه یه دختر معمولی، قبلا هم داستان (لزبازی همراه با فوت فتیش) رو نوشتم که خیلی ازش استقبال شد، اما این داستان برمیگرده به حدود شش سال پیش زمانی که تابستون بود بعد از امتحانات نوبت دوم من کلاس زبان میرفتم، کلاس زبان ما مختلط بود و تقریبا نصف کلاس دختر بودن و نصف دیگه پسر، بعد از همون جلسات اول کم کم کل کلاسمون با هم صمیمی شدیم و جو خوبی تو کلاسمون حاکم شد بچه های کلاسمون مث بچه های کلاسای دیگه ندید بدید نبودن و با اینکه پسر و دخترا با هم تو کلاس بودن و سن و سالمونم تقریبا کم بود اما همگی خیلی راحت و عین چنتا دوست بودیم با هم، این وسط به مرور زمان من با یه دختر تو کلاسمون از بقیه بیشتر صمیمی شدم اسمش الناز بود و دختر خوشگلی بود اکثرا بعد از کلاس زبان با هم یه دوریم میزدیم، راجب الناز بگم که یه دختر با قد متوسط و چشم ابرو مشکی بود و از لباس پوشیدنش خیلی خوشم میومد، اما نکته دیگه راجب الناز پاهاش بود، من معمولا به پا خیلی توجه میکنم و همیشه دوس دارم ناخنای پام مرتب و لاک زده باشن و اکثرا تابستونا با صندل میگردم النازم دقیقا عین من بود از این نظر، هر جلسه صندل میپوشید و همیشم ناخناش لاک زده بودن و این همیشه توجه منو به خودش جلب میکرد بعضی وقتا متوجه نگاه پسرا روی پاهامون میشدم من قبل از اون هم با فوت فتیش اشنا بودم و میدونستم که خیلی از پسرا و حتی دخترا به پا علاقه دارن خودمم جزو همون دسته بودم، کم کم خیلی رفتم تو کف پاهای الناز و دوس داشتم باهاش فوت فتیش کنم دوس داشتم  اونم هم حس من باشه و با هم پای همو بلیسیم و پامونو بمالیم به هم… تو ذهنم نقشه کشیدم که با پرسیدن سوال و حرف زدن راجب پاش سعی کنم ببینم اونم ایا به این کار علاقه داره یا نه هرچند که زیاد امید نداشتم چون دخترا معمولا حتی اگه فوت فتیشم دوس داشته باشن دوس دارن یه پسر پاشونو بلیسه نه اینکه با یه دختر دیگه پای همو بلیسن با این وجود چون میدیدم اونم بعضی وقتا پای منو نگاه میکنه با خودم گفتم شاید دوس داشته باشه و بزار هر جوری شده مطمن بشم که دوس داره یا نه… یه روز سر کلاس قبل از اومدن معلممون  سر کلاس نشسته بودیم و الناز یه لاک قرمز جیغ به پاهاش زده بود که بخاطر سفیدی پاهاش خوشگلی پاشو دوچندان میکرد منم طبق معمول لاک مشکی زده بودم، به خودم جرات دادم و بهش گفتم :الناز چقد لاکت به پاهات میاد چقد خوشرنگه.
الناز:مرسی عزیزم چشات خوشگل میبینه هر چند به خوشگلی پاهای تو نمیرسه
من:نخیرم جدا به نظرم پاهات خیلی قشنگ تره
الناز:اتفاقا منم این نظرو راجب پاهای تو دارم، مخصوصا با لاک مشکی خیلی نازه پات
من:مرسی عزیزم، خوشم میاد توام به پاهات میرسی اخه من خیلی رو پاهام حساسم و همیشه دوس دارم لاک داشته باشه کلا از پای بی لاک خیلی خوشم نمیاد…
الناز:اره دقیقا منم مثل توام بات موافقم، راستی دقت کردی پسرا چقد پامونو نگا میکنن سر کلاس؟
من :اره متوجهم کلا یه سری از پسرا خیلی به پا علاقه دارن مث اینکه رامین و احسانم(هم کلاسیامون) از اون مدل پسران.
الناز :راستش یه بار داشتم با رامین چت میکردم برگشت یه اشاره هایی کرد…
من:چطور؟ چی گفت؟
الناز:هیچی طبق معمول داشتیم همینجوری چت میکردیم وسطش به اینم اشاره کرد که پاهات خیلی خوشگلن و بعد اونم چند باری مستقیم و غیر مستقیم بهش اشاره کرده
من:پس که اینطور جالب شد😅
الناز:میدونستی به این حس فوت فتیش میگن؟
من:اره
الناز:إ جدی فک نمیکردم بدونی، به نظرت جالبه؟
من:راستشو بخوای به نظرم جالبه بدم نمیاد تو چی؟
الناز:منم بدم نمیاد، ینی خوشت میاد یکی پاتو بخوره؟
من:اره و اگه یکیم باشه پاهاش خوشگل باشه خودمم تحریک میشم
الناز:چجالب سمیرا راستش منم تقریبا اینجوریم، اصلا اون چند بارم که رامین راجبش حرف زد خودمم خوشم اومد و خیلی وقتام متوجه نگاه بقیه رو پام میشم حس میکنم باید جالب باشه فوت فتیش ولی تا حالا تجربش نکردم…
ادامه بحثو نتونستیم بکنیم چون بقیه بچه ها اومدن سر کلاس  اون روز سر کلاس مدام فکرم پیش حرفای الی بود و باورم نمیشد اونم خوشش بیاد حالا نمیدونستم چجوری بهش بگم که دوس دارم با هم تجربش کنیم، میدونستم که نمیشه مستقیم گفت که بیا فوت فتیش کنیم یا اینکه دوس داری با هم فوت فتیش کنیم برا همین باید غیر مستقیم اینو بش نشون میدادم که دوس دارم با هم انجامش بدیم هرچند که حس میکردم اونم مث منه و دوس داره با هم تجربه کنیم ولی رومون نمیشه به هم بگیم…
دو روز بعد از اون الناز بهم پیام دادن و یکم که سلام احوال پرسی کردیم و شروع کردیم به حرف زدن و اینا که گفت رامین ازش عکس پاشو خواسته و اینم نداده بهش منم به شوخی گفتم بیچاره گناه داره خیلی تو کفه بهش میدادی خب یکم دیگه باهم حرف زدیم و راجب پاهامون و… تصمیم گرفتیم برا روز یکشنبه که میریم کلاس لاکمون ست باشه، سر همینم جفتمون زرشکی انتخاب کردیم و عکس گرفتیمو برا هم فرستادیم که مطمن بشیم دقیقا شبیه همه، لاکو رو ناخنمون زدیمو عکسشو برا هم ارسال کردیم وقتی عکس پاشو فرستاد واقعا با دیدنش دوس داشتم بلیسمش به شوخی بهش گفتم جووون، اونم گفت جووون به پاهای خوردنی تو ادم وسوسه میشه بخوره، همین حرفای ظاهر به شوخی کافی بود تا بحثو به شوخی ادامه بدیم و در نهایت بحثمون جدی تر شد و تا به خودم اومدم دیدم راجب این حرف میزنیم که پا چقد برا جفتمون جذابیت داره از لابه لای حرفاش فهمیدم که دوس داره پاشو به پام بماله و پا کنیم دهن هم و… این حرفا بخشیش تو قالب شوخی و بخشیشم کاملا جدی زده میشد، الناز دختر واقعا شیطونی بود و تهش گفت سمیرا میخوای فردا پسرا رو دیوونه کنیم؟
گفتم:چطور؟
گفت:پامونو بمالیم به هم جلوشون
گفتم:دیوونه ای؟ خب همه میفهمن
گفت:اونجوری تابلو نه که، وسط کلاس جوری که مثلا حواسمون نیس زیادم نمیخواد طولانی باشه…
خلاصه قرار شد فردا سر کلاس این کارو بکنیم.
فردا با لاک های ست شده و صندل پامون رفتیم کلاس، اینم بگم تو کلاس چون 10نفر بودیم و تعدادمون زیاد نبود صندلیا رو دور کلاس رو به هم چیده بودیم که معمولا دخترا و پسرا رو به روی هم میشستیم…
سر کلاس وقتی کنار الناز بودم واقعا نمیدونستم قراره چی بشه حرف زدن راجبش راحت بود ولی انجام دادن اصلا راحت نبود و حس میکردم الان کل کلاس با کوچیک ترین حرکت پاهام توجهشون به اون جلب میشه سر همین بل کل بیخیال شدم که دیدم الناز حین گوش دادن به حرفای معلم با یه حالت بیخیال که انگار پاهاش خسته شده یکی از پاهاشو از تو صندلش کشید بیرون و رو صندلش گذاشت، سعی کردم زیاد توجه نکنم که کسی نفهمه، بعدش معلم بعد از یکم توضیح چنتا تمرین بهمون داد و خودشم از کلاس رفت بیرون و گفت تا حل کنید میام سر کلاس تو همین حین من توجهم به حل تمرینا بود که پای النازو روی پای خودم حس کردم، لنتی یه جوری بیخیال روشو کرده بود به من و راجب سوال میپرسید که انگار نه انگار برا این حرکت قبلا برنامه ریخته یکم که گذشت سرمو بلند کردم که مثلا تخته رو نگاه کنم و متوجه نگاه رامین و احسان رو پامون شدم، راستش بیشتر از اینکه هدفم کرم ریختن باشه هدفم لذت بردن از لمس پاهای الناز بود به هر حال اون روز گذشت و بعدش کلی با الناز به این کار خندیدیم الناز میگفت رامین تا اخرین لحظه که پامو ور دارم زل زده بوده به پامون…
بعد این یه روز مامان بابای الناز خونه نبودن پدرش رفته بود یه شهر دیگه مامانشم رفته بود خونه خواهرش اینم به بهونه تمرین کلاس زبان و کارای دیگش خونه مونده بود و به مامانش گفته بود که قراره برم پیشش این اولین باری بود که قرار بود من و الناز با هم تنها باشیم و یه حس عجیبی داشتم ته ذهنم به این موضوع فکر میکردم ینی ممکنه امروز بتونم به پاهاش برسم و پاهاشو بخورم، قبل رفتن یه دوش گرفتم و حسابی به خودم رسیدم و پاهامو با دقت خیلی زیادی لاک مشکی زدم و رفتم خونشون…
حدود ساعت 12 رسیدم خونه الناز و قرار بود نهارو با هم بخوریم و بعد یکم با هم باشیم و عصری هم بریم کلاس زبان، رسیدم دم خونه، خونشون تو یه آپارتمان بود زنگ زدم و درو باز کرد و گفت بیا بالا طبقه چهارم، رسیدم طبقه چهار تو چارچوب در منتظرم بود و یه لبخند رو لبش بود سلام دادیم و روبوسی کردیم و رفتیم تو یه تیشرت سفید بلند تنش بود با یه شورت سفید، تازه از حموم دراومده بود و موهاش هنوز یکم خیس بود و پاهاشم لاک نزده بود، بهم گفت لباساتو عوض کن و راحت باش منم موهامو خشک کنم و لاک بزنم بیام پیش رفیق خوشگل خودم. با هم تو اتاق بودیم و اون مشغول خشک کردن موهاش بود و منم لباسامو عوض کردم یه تاب و شلوارک صورتی ست پوشیدم و موهامو دم اسبی بستم و نشستم رو تختش تا سشوار کشیدنش  تموم شه کارش که تموم شد پا شد برا جفتمون یه نوشیدنی خنک آورد و گفت من به پام لاک بزنم و بریم تو هال بشینیم همزمان اهنگم گذاشت، رفت سراغ کمد لاکاش و یه نگاهی انداخت انگار انتخاب براش سخت بود بعد برگشت رو به من گفت:سمیرا به نظرت چه رنگی بزنم بیا یه نظر بده، منم رفتم پیشش و همینجوری که لاکا رو نگاه میکردم یهو برگشتمو گفتم میخوای توام مشکی بزنی باهم ست شیم، با نظرم موافقت کرد و لاک مشکیشو ورداشت بیاد بزنه رو تخت نشست و خواست بزنه که برگشتم گفتم:الی میخوای من برات بزنم یه لبخند زد و گفت زحمتت نشه
گفتم:نه بابا چه زحمتی بده من
لاکو دستم گرفتم و پاشو گذاشتم بغلم و شروع کردم به لاک زدن به پاهای خوشگلش، حس خوبی داشتم از اینکه داشتم پاهاشو لاک میزدم دوس داشتم خم شم و تک تک انگشتاشو بزارم تو دهنمو بلیسمشون، بعد از تموم شدن لاک زدن به پاهاش، پاشو همینجوری تو بغلم گرفته بودم یه نگاهی بهش انداختم و لبخند رضایت از کارم اومد رو لبم سرمو بلند کردم دیدم النازم داره لبخند میزنه
سرمو نزدیک پاهاش کردم و شروع کردم به ارومی فوت کردن ناخناش تا لاک خشک شه، بعدش الی پاهاشو گذاشت زمین و سرشو بم نزدیک کرد و یه بوسه گذاشت رو گونم و محکم بغلم کرد و ازم تشکر کرد بعدش برگشت و گفت :الان اگه رامین یا احسان اینجا بودن احتمالا حسابی شق میکردن برا پامون و جفتمون زدیم زیر خنده…
برگشتم گفتم : حقم دارن از بس پات خوشگله آدم دوس داره بلیستشون
چشاش یه برق شیطنت زد و گفت :اگه اینجوریه که منم باید پای تو رو بلیسم
تو همین لحظه تلفن خونشون زنگ خورد و پا شد بره تلفنو جواب بده، مادرش بود یکم با هم حرف زدن راجب اینکه اره سمیرا یه نیم ساعتی میشه اومده و یه سری حرفای دیگم زدن که خیلی متوجه نشدم و سعیم نکردم چیزی بفهمم، بعد از حدود پنج دقیقه برگشت و عذرخواهی کرد و گفت :سمیرا گشنت نیست نهارو بخوریم؟
گفتم:راستش یکم دیر بیدار شدم و صبحونرم دیر خوردم برا همین فعلا زیاد گشنم نیست، ولی اگه خودت گشنته مشکلی نیس نهارمونو بخوریم
الناز:نه راستش منم دیر صبونه خوردم اصلا گشنم نیست بخاطر تو گفتم.
بعدش اومد کنارم نشست و گفت:ناقلا پس حالا اگه رامین و احسان شق کنن رو پامون حق دارن؟
من:اره مگه نظرت غیر اینه؟
الی:نخیرم اصلا، سمیرا یه سوال بپرسم؟
من:بپرس
الی:تا حالا فوت فتیش انجام دادی ؟
من:نه ولی خب به نظرم جالبه به تجربه کردنش میارزه، نظر تو چیه؟
الی:منم نداشتم تا حالا ولی خب راستش دوس دارم تجربش کنم
تو این حین پاهاش کنار پام بود و خیلی نامحسوس پاشو چسبونده بود به پام.
میدونستم که دوس داره با هم انجامش بدیم اما واقعا به زبون آوردنش برا هر دومون سخت بود بالاخره با کلی کلنجار رفتن با خودم سعی کردم دلو بزنم به دریا و بهش بگم…
من:الی دوس داری با هم انجامش بدیم؟
الناز چشماش برقی زد و لبخند زد و گفت:اممم ینی میگی باهم انجامش بدیم؟
من:اره
الناز با یکم مکث:سمیرا راستش موافقم
با همین حرف بهم نزدیک شد و لبشو گذاشت رو لبم و خیلی اروم لبمو مکید همزمان منم همراهیش کردم همراهی من باهاش کافی بود تا جفتمون بیشتر به خودمون جرات بدیم، شروع کردیم به لب گرفتم از هم و مکیدن لب هم، خم شد رومو من به پشت خوابیدم و اونم اومد روم و کامل به هم چسبیده بودیم دهنمون تو دهن هم بود و زبونمونو میمالیدیم به هم، واقعا باورم نمیشد که این اتفاق واقعیه، زبونش تو دهنم بود و زبونشو تو دهنم میچرخوند، زبونامون به هم گره خورده بود و دهنمون پر آب شده بود، همزمان سعی میکردم پامو بمالم پاش، پامون داشت رو هم کشیده میشد… تو همین حین ازم جدا شد و نشست پامو بلند کرد و گرفت جلو صورتش و زبونشو اروم کشید به کف پام، آروم آروم زبونشو رو پام و کف پام حرکت میداد، لای انگشتامو زبون میکشید و انگشتامو میکرد تو دهنش واقعا حس خوبی داشتم و رو ابرا بودم یکم خودمو اوردم عقب که به حالت نشسته در بیام ولی همچنان پام تو دهن الناز بود، صدای آه کشیدنم بلند شده بود لا به لای نفس زدنام و اه کشیدنام که واقعا از لذت بود گفتم الی پاتو بده من، همزمان اونم پاشو بلند کردو آورد سمت من و منم شروع کردم به لیسیدن پاش، پاشنه پاش تو دهنم بودو اونو میمکیدم و زبون میزدم، زبونمو میکشیدم به کف پاش، پنجه پاش رو میمکیدم تف مینداختم رو پاش و برا انگشت بزرگ ساک میزدم پر تف، الی تقریبا دست از لیسیدن پام ورداشته بود و فقط داشت لذت میبرد چن دقیقه ای همینجور مشغول لیسیدن و خوردن تک تک انگشتاش و کف پاش بودم زبونمو دور قوزک پاش میچرخوندم و ساق باش رو لیس میزدم واقعا حس عالی بود، جفتمون دراز کشیده بودم به پشت و پامون جلو دهن اون یکی بود اونم دوباره لیسیدن پامو شروع کرد، متوجه شدم اون یکی پاشو میماله به کوسم این واقعا عالی بود منم اون یکی پامو رو کوسش میمالیدم با این حرکت صدای اه کشیدنش بلند تر شد و حالا جفتمون آه و اوف میکردیم، بعد هردو به حالت نشسته رو به روی هم قرار گرفتیم کف پاشو چسبوند به کف پام و تف انداخت رو کف پامونو با حرکت پامون تف رو کامل پخش کردیم و منم همین کارو تکرار کردم حسابی پامون خیس شده بود و راحت رو هم کشیده میشد بازم دراز کشید و فقط کف پاشو میمالید به کف پام و پنجه هامون سفت شده بودن به هم انگشت بزرگمونو به هم فشار میدادیم، یکم که مالوندیم الی بلند شد و تیشرت و شرتشو دراورد و منم همین کارو تکرار کردم، الی منو هل داد به پشت افتادم رو تخت خودش اومد روم و شروع کرد مکیدن سینه هام سوتینمو در اورد و سینمو گذاشته بود تو دهنش و داشت عین وحشیا سینمو میخورد، منم تف کردم رو سینم، تفمو با زبون رو نوک سینم پخش میکرد بعد نوک سینشو چسبوند به نوک سینم و حالا نوبت من بود برا اون بخورم کامل بالا تنشو خوردم دوس نداشتم سینه هاشو از تو دهنم دربیارم و همچنان مشغول خوردن بودم… الی رو انداختم به پشت دراز کشید و حالا سرمو برده بودم لای پاهاش و داشتم کوسشو میلیسیدم زبونمو رو کوسش حرکت میدادم و زبون میکردم تو کوسش داشت لذت میبرد و دستشو کرده بود تو موهام و سرمو به کوسش فشار میداد از بس لذت میبرد که پاهاشو از دو طرف به سرم فشار میداد و من برا اینکه بهتر بتونم کوس لیسیشو بکنم مجبور بودم با دستم پاهاشو از هم باز کنم، صدای ناله هاش به اوجش رسیده بود که سرمو از لاپاش در اوردم و گفتم 69 شیم، به حالت 69 قرار گرفته بودیم و من زیر بودم و الی بالای من و حالا همزمان  داشتیم برا هم میخوردیم و جیغ میزیم واقعا عالی کوسمو میخورد مطمن بودم قبلا هم لز انجام داده وگرنه بعید بود کسی که لز نکرده اینجوری حرفه ای کوسمو بخوره، ترشحات جفتمون به اوج خودش رسیده بود ولی باز به خوردن ادامه میدادیم الناز واقعا حشری شده بود و وسط کوس خوردن  حرف میزد قربون صدقم میرفت و حتی فحشم میداد، از فحش دادنش نارحت نمیشدم بلکه بیشتر حشریم میکرد مدام داد میزدم جنده بخور، کوست دهنم کوسکش و… الناز بلند شد و من و چرخوند و حالا نشسته کوسشو جلو کوس من گذاشت منم بلند شدم رو به روش نشستم و کوسمون رو به کوس هم چفت کردیم، الی واقعا حشری شده بود و این مدل حشری شدنو فقط تو سوپرا دیده بودم حرکاتش تند شده بود و محکم کوسشو به کوسم میمالید بدنش خیس عرق بود و موهاش کامل ریخته بود تو صورتش و به صورتش چسبیده بودن صورتشو نزدیک صورتم اورد و شروع کرد لیس زدن صورتم زبونشو میکرد دهنم داد میزد تف کن دهنم، دهنشو باز کرده بود و منم تف کردم دهنش بعد با اشاره صورت بهش فهموندم که اونن تف کنه، تفمونو میکردیم دهن  هم و تو اوج لذت بودیم محکم کوس میمالیدیم به هم انقد فحشاش زیاد شد که منم شروع کردم به فحش دادن بش و به نقطه ای رسیدیم که فقط صدای جیغمون میومد انقد کوس مالیدیم به هم که بدنم لرزید و ارضا شدم واقعا اوج لذت بود برام و تا اون لحظه همچین لزیو تجربه نکرده بودم، به پشت افتادم بی حال اما هنوز الی ارضا نشده بود برا همین با کوس اومد رو دهنم و کوسشو میمالید به زبونم من نای خوردن نداشتم اما سعیمو میکردم که بتونم ارضاش کنم عاقبت انقد کوس مالید به زبونم که اونم به اوج رسید یکم از رو صورتم بلند شد و دستشو مالید به کوسش و ارضا شد و همزمان جیغ میکشید و درنهایت کنار من افتاد   هردو بی حال افتاده بودیم بغل هم، باورم نمیشد، یکم کنار هم دراز کشیدیم…
الی:سمیرا عاشقتم ازت مچکرم
من با لبخند صورتمو کردم طرفشو بوسیدمش
اون روز واقعا فوق العاده بود،بعدا الی بهم گفت که همون اوایل با رامین دوس شده و رامین خیلی مستقیم بش گفته از پات خوشم میاد و اینا از خیلی قبل تر با هم فوت فتیش کردن و رامین چندین بار پای النازو لیسیده و اعتراف کرد اون حرکت که پامو سر کلاس بمالم به پات پیشنهاد رامین بوده مث اینکه پسره عاشق دیدن این مدل صحنه ها بوده، در ادامه الناز پیشنهاد سکس سه نفره رو داد که هیچوقت قبول نکردم، راستش نه اینکه خوشم نیاد بلکه اون زمان میترسیدم و دوس نداشتم اون کارو با رامین انجام بدم چون هیچ حس سکسی بش نداشتم، داستانی که تعریف کردم در کلیاتش هیچ دروغی وجود نداشت اما اسما، دیالوگا و یه سری چیزا تغییر کرده بود که هم کسی نشناسه و هم داستان براتون جذاب تر باشه، درنهایت اگر از داستان خوشتون اومد بگین و اگه بدتون اومد و حالتون به هم خورد ضعفا رو بگین فقط بی احترامی نکنین که ادم از نوشتن داستان دل سرد نشه لطفا، به هر حال من نویسنده حرفه ای نیستم که انتظار داشته باشین مطلبو بدون نقص بنویسم.

نوشته: hastilezly


👍 16
👎 5
37901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792114
2021-02-16 01:52:43 +0330 +0330

من سربازم 24سالمه
عاشق فوت فتیشم
اگ دوس داشتی میتونم کمکتون کنم هرچندنفرم باشید مشکلی نداریم پاهاتون میلیسم

0 ❤️

792206
2021-02-16 13:27:06 +0330 +0330

ریدم به سر صحبتو وا کردنت
کیرم تو کصتان نوشتنت جقول

0 ❤️

792223
2021-02-16 15:33:24 +0330 +0330

قشنگ بود ادامه بده به نظرات منفی هم گوش نده

0 ❤️

792245
2021-02-16 19:11:25 +0330 +0330

منم فوت فتیشم ولی پاگیرم نمیاد

0 ❤️

792288
2021-02-17 00:58:32 +0330 +0330

بچه کرجی اره کلاس زبانتم بگم

0 ❤️

792407
2021-02-17 12:40:20 +0330 +0330

ارباب خانم از شیراز میخام

0 ❤️

810956
2021-05-21 12:55:29 +0430 +0430

خوب بود جیگر هندی

0 ❤️

893476
2022-09-03 15:56:24 +0430 +0430

پایه فوت فتیش از اصفهان بیاد

0 ❤️