سلام من امیرم دومین داستان من ۲۲سالمه
خانوم مدیر سن بالا
عید ۹۷ بود ک عموم بهم زنگ زد ک پاشو بیا شمال رستوران کمکم منم ۱۵روز عیدو بیکار بودم پاشدم رفتم شمال رستورانش وقتی رسیدم اونجا ی خانومی بود ۳۹ ساله ک مدیر رستوران بود اسمش لاله بود
هیکل درشتی داشت دو برابر من شوهر لاله همون حوالی مدیر ی برج بود ک ی سره اونجا میپلکید خیلی ازش بدم میومد دیوس یبار حال منو گرفت ومنو ضایع کرد منم ک بشدت ادم کینه ای گفتم بزا دهنتو سرویس میکنم ، تقریبا سه چهار روز اول خیلی طبیعی بود بیشتر وقتا میرفتیم خرید با لاله تو این چن روز و این کمن صبا میرفتم دنبالش شبا میبردمشخونه همینجوری داشتیم زندگیمونو میکردیم ک ی سری سیگنال دریافت کردم مصلا این ک وقتی میرسوندمش برمیگشتم خونه اس میداد ک رسیدی؟ نگرانم
یا مثلا بیرون میرفتیم بستنی و فلان و اینا فک کنم روز دهم بود ک شب ساعت ۱۰ بود باهم بیرون بودیم رفته بودیم ی شهر دیگه برنج بخریم برگشتنی بهش گفتم دسشویی دارم کجا هس بریم گف بریم رستوران گفتم نمیشه خیلی مونده گف میخایی بریم خونه برو دسشویی بدم نیومد رفتیم خونه وقتی از دسشویی برگشتم دیدم مانتو تنش نیس با بلوزه ازش ی لیوان اب خاستم گلوم خشک شده بود ابو ک خوردم جلو اینه قدی پشت ب من وایساده بود نزدیکش شدم تو اینه چش تو چش شدیم فضا عرفانی تو کسری از ثانیه از پشت بغلش کردم منتظر همین بود چن ثانیه بعد فیس تو فیس شدیم لبا چسبید بهم سینه های لاله ۸۵ بود کون خیلی بزرگ پوست سفید فیسشم معمولی بود ی دیقه نشد ک انداختمش رو مبلی ک کنارم بود دست انداختم شلوارشو دراوردم مخالفتی نکرد ولی گف الان ن استرس دارم کاندومم ندارم منم گفتم را نداره سریع و با هزارتا بدبختی کاندومو پیدا کردو دادو زدیمو دو دیقه شد کلن فککنم ابم اومد ب دلیل این ک ساعت یازده شوهرش میومد شلوارمو پوشیدمو پاشدم رفتم منم وسیله هارو بردم همه چی عادی بود اون ارضا نشده بود فردا صب اصن چش تو چش نمیشدیم ی حالت تخمی داشت اصن ولی چنبار تو رستوران مالوندمش بعد دوباره اوکی شدیم بعد نهار بود ک ب عموم گف فلان چیزارو نداریم میرم خرید عمومم سویچ دادو پاشدیم رفتیم مستقیم خونه اونجا ی نیم ساعتی کردمش دوبار پشت سر هم ارضا شد منم که کدکس تاخیری زده بودم پیشنهاد میکنم استفاده کنید خوبه بعد لاله ارضا شدم کلی حال میکرد همیشه بهم میرسید معجون کباب پیتزا غذاخونگی
کلن نمیخاست از دس بده منو خلاصه برنامه هرروزمون بود یه روزم ک پلاستیک کاندومارو گزاشته بودم تو جیبم ک بندازیم سطل اشغال تو ماشین افتاده بود عموم دیده بود گزاشته بود کنار دنده ولی خب چیزی نگف بم گزشتو پونزدهم شدو خاستم برگردم تهران لالهم گف منم میام میخام برم خونه مامانم و اینا پاشدیم باهم دگ دو روز رفتیم رامسرلاهیجان اینا گشتیمو تفریحو انواع اقسام سکس هاو اینا بعدش من رفتم تهران اون برگشت رستوران بعد اون رابطمون قط نشد سه ماه باهم بودیم چهارشنبه عصر میومد دنبالم تهران میرفتیم شمال خداییش خیلی خوب بود کلن تا شنبه صب برم میگردوند تهران دوباره بعد سه ماه دعوا کردیم سر ی موضوعی کات کردم من ک پشیمونم هستم تو این سه ماه زندگییی کردم یجور زندگی متاهلی بود انگار تموم شد
نوشته: امیر
اینجوری ک امثال شما ب کصا میرسید اسنپ ب مقصد نمیرسه
چهارشنبه عصر میومد میبردت شب میرسیدید تا شنبه صبح سه شب اونجا میخوابیدی یعنی سه شب شوهرش خونه نمیومد؟
شاه ایکس عزیز: شوهرش میومده،این زیر شوهره میخوابید
خخخخ سیگنال داد که تو بکنیش دیوث
احتمالا شوهرش بوده گذاشته توی کونت
داروی امام 16هم به صورت رایگان برای افراد جقو در اختیارشان قرار میگیرد .(وزارت جق)
دسته کیر همون شوهره تو کونت
اخه الدنگ پ این شوهرش این وسط چیکار بود
نمیگم از چهارشنبه تا شنبه کجا میری میدی
راستی با اسنپ میومد این نگفتیاااااا
اینو که مطمئنیم خواب دیده بودی، نمیخوای از واقعیت و بیداریت و شوهر لاله بگی که چجوری حالتو گرفت و چیکارا کرد باهات؟؟؟ اونو تعریف کن…
خوب چاقال از اول میگفتی شوهرش کونت گذاشته تو هم تو توهم در حال کردن زنش بودی که داییت میفهمه کونی شدی
یه داستان بی سر و ته کسشعر هول هولکی انگار داری واسه رفیقات شیش تایی میای که کس کردی
کیر