انبردست هالیوودی

1397/12/08

مدتها بود که حالم خراب و گرفته بود افسرده بودم روزها و شبها را توی اتاقم زندانی بودم گفتم زندونی نه اینکه درها رو رو خودم ببندم نه
اصلا میل به چیزی یا کاری نداشتم
تا اینکه یک شب بی حوصله از روزهای تکراری پر از کسالت وروزمرگی روی تختم دراز کشیده بودم چشمهام رو بسته بودم و مردمک چشمهام رو توی چشمهای بسته ام میچرخوندم هیچ نوری نبود که به من بتابه چون لامپ اتاق م خاموش بود توی این دور زدنهای دنیای تاریک چشمهای بسته ام یکباره متوجه نور زرد رنگی در ته چشمهام شدم و تصویری که از توی ان نقطه بیرون امد نزدیک ونزدیک تر شد تا جایی که تمام فضای چشمهای بسته ام را پر کرد یه عکس سه درچهار پرسنلی از یک دختر و یا زن بود موهایش فر بودو از کنار صورت جذابش به پایین ریخته بود
حوصله نداشتم به ان قیافه فکر کنم چون نشناخته بودمش اصلا . نه تو اشنایان چنین کسی با همچین قیافه ای دیده بودم نه در اطرافم توی خیابانها .قیافه عجیبی داشت .از روی تختم بلند شدم لامپ را روشن کردم رفتم ببینم چیزی برای خوردن پیدا میشه که زن بابام منو دید و گفت امنه شام رو حاضر کرده بیا سر میز با خودم گفتم امنه کلفت بیچاره
رفتم توالت ریدم و برگشتم رفتم تو سالن غذاخوری همه روی صندلی هاشان نشسته بودند ومثل یک ناجی منو انتظار میکشیدن طبق رسم روی صندلی روبروی پدرم نشستم وسط های غذا خوردن بابا بهم گفت پسر تکلیف فاز 9999 شهرک صنعتی رو روشن… صدای آمنه در امد که میگفت موقع غذا خوردنه ممنوعه در باره کار حرف بزنید یه نگاهی به بابا کردم وبه 17 تا زن دیگه اش که سر میز حاضر بودن وتو دلم گفتم آمنه راست میگه .
لباسهام رو پوشیدم و سوار اسانسور شدم 120 طبقه پایین رفت رسیدم به پارکینک .
لیموزینی که از قبل اماده کرده بودم دم اسانسور منتظرم بود با در باز
سوار شدم راننده در را بست واز طریق گوشیم ادرس را به گیرنده ماشین که از فناوری های بروز بود فرستادم اینطوری راننده از مقصد مطلع شد وارد دفتر دوستم که شدم بلند شد تا کمر جلویم خم شد وگفت الحضرت قدمرنجه فرمودید گفتم نفرمایید .دوستم خرش خیلی میرف تو تلویزیون هم زیاد دیده بودمش بعدمدتی احوالپرسی رسیدیم به اصل موضوع و بعد از اینکه با او درمیان گذاشتم بیسیم زد و بعد چند دقیقه تو مانیتوردیدم که یک هلکوپتر بالای پشت بام نشست و یک مرد ازهلکوپتر پیاده شد پالتویش در باد تکان میخورد یک دقیقه بعد تو اتاق بود و بهش گفتم که چه مرا به اینجا کشانده البته ناگفته نماند
که دست راست شماره 784 به من پیشنهاد داد به این دوستم مراجعه کنم بهر حال او لب تابش را در اوردو مشغول چهره نگاری شد یک دوساعتی وقتم را بیهوده گرفت دوستم دستی به گردنش
کشید ومن سرم را به عنوان جواب منفی تکان دادم وگفتم بهتره بریم تو اتاق من اینکارو بکنیم
دوستم هلکوپتر وی ای پی را برایم خبر کرد و ما را تا خانه برد .
یک ماه در تلاش بودیم و توی این سی روزاو سی چهل تا لب تاب سوزونده بود
ریش هامون بلند وکثیف شده بود بو گرفته بودیم گاهی که حوصله نداشتیم گوشه اتاق میشاشیدیم تا اینکه یک روز وقتی امنه غذایمان را اورد گفت جعفر ببین چیه افتاده تو لباسم نگاه کردم دیدم غلاب سوتینش برگشته بهش گفتم غلاب سوتینته برگشته پشتت رو خراش انداخته لباسهاش رو در اورد وبهم گفت که درستش کنم
وقتی لخت شد ناباورانه دیدم ان قیافه ای که این همه مدت دنبالش بودم روی پشت اوخالکوبی شده بود تا تصویر را دیدم به طراح قیافه ،گفتم مرخصی خدافزی ورفت
از امنه پرسیدم این عکس کیه خالکوبی کردی رو پشتت امنه گفت سوتینم رو درست کن تا بهت بگم گفتم شهرک تولید لباس زیر زنانه مال تو گفت نه گفتم واردات لباس چین یک سال واسه تو قبول نکرد
گفت فقط یکی خودم التماس کردم قبول نکرد زاری کردم راضی نشد زنگ زدم به تمام دست راستیهام نتونستن غلاب سوتین امنه رو درست کنن زنگ زدم به دوستهام که خرشون خیلی میرفت نشد که نشد .
به امنه گفتم بیا بریم حموم من خیلی کثیف شدم وتو هم کمی بومیدی قبول کرد دیده بودم که یک شیر حمام خراب بود و یک انبردست اونجا گزاشته اند با اون میتونستم سوتین امنه رو درست کنم و بفهمم اون عکس کیه که منو اینهمه مدت الاف خودش کرده یه جورایی بزانو درم اورده بود
با ژیلت صورتم را صافو صوف کردم
من پشت امنه رو لیف کشیدم وامنه هم پشت منو حسابی تمیز شده بودیم و قت بیرون رفتن دم در دست امنه خورد به کیر من و کیرم حسابی راست شد شهوت سوزانی در درونم موج زد نمیدانم چطور چسبیدم به امنه
امنه اولش هیچی نگفت اما بعد که ناشیگریم رو دید گفت یه لحظه وایسا
امنه رو رها کردم ونگاهش کردم که گفت انگار یادت ندادن با زن جماعت چطور رفتار کنی زن موجود ظریفیه .
گفت دراز بکش کیرم راست راست بود و دراز کشیدم یک لحظه فکر کردم مثل جالباسی های قدیمی شدم که یه سنگ برای سنگینی کف ان میگزارن
امنه با کسش نشست روی دهنم کس کوچولوی تمیزش رو خوردم کسش خیل ی نرم بود بلند شد بشینه روی کیرم تاشهوت سوزانی که در رونم موج میزد را با کسش خاموش کنه امنه کسش را گذاشت روی کیر راست راستم چه گرم وچه نرم بود اه امنه این کس نرم وتنگ رو کی تو بدن تو گذاشته؟کسش به اهستگی در حال جادادن کیرم در خودش بود کس تنگ مثل پنبه نرم وسفیدمثل پنبه اه با چه ظرافتی امنه این کار را میکرد امنه امنه این ظرافت را از مادرت به ارث بردی ؟کیرم سفت و راستم توی کوس تنگ و چسبنده امنه جاگرفته بود وگرمای کسش ازکیرم صمیمانه پذیرایی میکرد کسش را که به هیکل ورزیده وسفید مثل برفش در ان میان پا
هایش چسبیده بود را بالا برد وهمین که کلاهک کیرم میخواست از توی کس امنه بیرون بیاید امنه با ظرافت ارثی اش دوباره گذاشت تا کیر سفت و راستم درون کسش جابگیرد کم کم سرعتش رو بیشتر کرد موهای خیسش از دور سرش اویزان بود وبا تکانهای امنه مثل شاخه های بید در باد تکان میخوردند امنه خودش را بیشتر خم کرد طوری که سینه هایش به صورتم میخورد ومن با زبان در عبور از روی دهانم به سینه اش زبان میزدم صدای نفس هامان فضای حمام را پر کرده بود امنه متوجه شد و بیشتر خم شد وسینه اش توی دهانم جاگرفت لذت و کیف سرشاری میبردیم وفضای حمام بطور هماهنگی با مایار بود سینه امنه مزه نعناع
میداد بعد نوبت سینه دیگرش شد در حالی که بالا و پایین میرفت انرا اورد توی دهانم گذاشت ومشغول خوردن وزبان زدن به سینه سفید نرم مثل برفش شدم اه امنه این سینه های نرم وسفید را چه کسی به تو داده ؟سینه دوم امنه طعم گیلاس میداد با اینکه از مزه گیلاس خوشم نمیامد برای این که به فضا و کیفی که در ان پراکنده بود لطمه نزنم چیزی نگفتم.
امنه را به سمت خودم کشیدم و صورتش را به صورتم چسباندم لبهایش را روی لبهایم گزاشتم وزبانم را داخل دهانش دادم صدای هوم ی که از سر کیف از خودش بیرون داد مرا متوجه صدایی کرد که از موتور تحریقی مکانیکی بیرون میایدبنظرم امد لذتی که میبریدم کمتر ازکیفی نبود که سازنده موتور مکانیکی وقتی چرخ دنده ها بواسطه نیروی تولید شده از انفجار های پی در پی در سیلند وفشار تولید شده از این کنش وواکنشها وانتقال نیرو که در موتور به چرخش چرخ دنده ها وتولید نیرو میشد نبود وما در این حمام پاهایمان بهم گره خورده بود وتمام بدنمان به هم متصل شده بودکیر راستم درکس تنگ امنه بود ولبه
ایمان در لبهای یکدیگر وزبانمان هم در دهانیکدیگر بهم گره خورده بود ازین کیف ولذت سرشاری که میبردیم بیش از اندازه راضی بودیم اورا محکم تر در اغوشم فشردم .اه امنه امنه کی تو رو افریده ؟
ابم میخواست بیاد و به امنه گفتم امنه کیر راستم را از توی کس تنگ سفیدچسبنده اش بیرون کشید وانرا توی دهانش گذاشت لبهای نازکی که حالا کیر من لابلای انها بیرون وتوی دهان امنه میرف همین که ابم خواست بیاید کیرم را بیرون کشیدم وابم ریخت روی صورت امنه وتمام صورت امنه را منی سفید رنگ پوشاند امنه هومی از سر کیف کرد و بعدگفت ببین چیکار کردی دوباره باید برم دوش بگیرم .باهم دیگه دوش گرفتیم ومن با انبردست بطور معجزه اسایی غلاب سوتین امنه را درست کردم و به او دادم
پرسید نمیخواهی بدانی صاحب این عکس کیه؟
من که دیگه برام مهم نبود گفتم نه دیگه واسم مهم نیست گفت حالا همین طوری یه حدسی بزن گفتم نمیدونم والا.و همین طوری از سر بازیگوشی گفتم نکنه صاحب عکس خودتی اما موهای توکه فر نیست .خندید و گفت اره درست گفتی اون موقع خودم فرش کرده بودم
دوستان داستان فرشدن موهای امنه رو که منتهی به سکس در…میشود
اگه دوست داشتین بگین واستون میزارم

نوشته: کیبورد


👍 2
👎 11
15038 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

750987
2019-02-27 21:16:02 +0330 +0330

بعد از جابجایی سیلندرها و انتقال به شاتون و بعد آن
اصلا ولش کن میل لنگ تو کونت مهندس

2 ❤️

750988
2019-02-27 21:16:22 +0330 +0330

ملت رد دادن .دیگه خوابشونو میان تعریف میکنن.بعد میگن تحریم ها هیچ اثری نداره مرگ بر آمریکا

2 ❤️

750994
2019-02-27 21:21:24 +0330 +0330

فعلا تا بیسیم و هلیکوپتر خوندم.تا اینجاش ک تو همچی خیلی زیاده روی کردی…خیلی شوره.خخخخخخ لعنتی آخه 17تا زن!!!

0 ❤️

751001
2019-02-27 21:28:27 +0330 +0330

این بنده خدا احتمالا تو تاریکی دنبال شیاف میگشته اشتباها قرص اکس برداشته فرو کرده تو اونجاش!!! وگرنه هیچ حور دیگه نمیشه اینجوری از کون توهم زد!!! ?


751055
2019-02-27 22:42:43 +0330 +0330

ممنون از سایت شهوانی بابت بازنشر اراجیف

0 ❤️

751086
2019-02-28 04:18:11 +0330 +0330

چه جالب بود واقعا

0 ❤️

751114
2019-02-28 07:21:33 +0330 +0330

فانتزی خوبی بود کیبورد

0 ❤️

751139
2019-02-28 11:11:26 +0330 +0330

همین قبل که قبل رفتن سرمیزغذا ریدی تکلیف داستان مشخص شد. در کل به اعصاب همه خواننده های داستانت ریدی چی مصرف کردی مشخص نیست ولی شدیدا احتیاج به بستری درمراکز روانی وتیمارستان داری

0 ❤️

751179
2019-02-28 16:52:50 +0330 +0330

تو سبک کسشر، اثر زیبایی بود، کسشر مینویسید اینجوری کسشر واقعی بنویسید، تکلیفش مشخصه

0 ❤️

751203
2019-02-28 21:19:45 +0330 +0330

کس مخ ددباره صنعتی وسنتی زدی با مشروب صدبارگفتم کونی باهم نزن

0 ❤️

751216
2019-02-28 21:32:59 +0330 +0330

کس مخ دوباره صنعتی وسنتی زدی با مشروب صدبارگفتم کونی باهم نزن زیدم تو اون دهنت ببخشید دوستان حقشه بی ادب جقی کونی راستی جقی کونی مثل پراید دوگانه سوزه

0 ❤️

751294
2019-02-28 23:09:30 +0330 +0330

نه نذار ممنون

0 ❤️