روبهروی آینهی قدی باشگاه ایستاده بود و با مهشید صحبت میکرد.
-سینههامو اینجوری کنم شوهرم دوست داره. ببین . پرتقالی . همهش میگه اینجوری دوست داره.
-کون هم باید بیاری
ساعت سه و نیم نصف شب است که راه میافتند.در تاریکی شب . ایستگاههای امیدوار بی آر.تی. متروهای خاموش.چراغهای سرما زدهی خانهها. آپارتمانهای کثیف و دوده گرفته ی خیابان.خیابان بوی کهنگی میدهد.مرجان کلید آپارتمانی در جیبهاش است.بیرون میآورد.
نوشته: کایوگا
یا بی سر و ته بود یا اینکه من چیزی حالیم نشد! ولیکن لایک بخاطر قلم توانا و ذهن متفاوت.
ﻛﺎﻳﻮﮔﺎ ﺩﺍﺩﺵ ﻗﺒﻠﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻮﺷﺘﺘﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﮔﻴﺞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﻀﺎﻳﻪ ﻏﻤﮕﻴﻨﺸﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ
ﻻﻳﻚ ﻧﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﻳﻮﮔﺎﻳﻪ ﻋﺰﻳﺰ
ﺧﻴﻠﻲ ﻛﻢ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻴﺰﺍﺭﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮﺵ ﻛﻦ
ﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺍﻭﻧﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍﺿﻲ ﻧﻴﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﻴﺮ
دوس داشتم داداش…زبون داستانتو هرکسی نمیفهمه ؛ منم جز به جزشو کامل قورت ندادم ولی کلیتشو حال و هواش پرتابم کرد به گذشته ها
این نوستالژیو لمسش حالمو عوض کرد
واقعیت هارو به تصویر کشیدی اما خیلی گنگ
من اون چیزیرو که میخواستم از داستانت گرفتم
لایک
کاش اسم داستان میزاشتی،،، پراید…؟؟ کلمه بعدیش شما بگید…
بعد از چند ماه نشئه کردم امشب اینو با اهنگ داریوش گوش دادم در کل یاد دوران تخمی سربازی خودم افتادم دمت گرم قشنگ بودبقیه داستانا کس شر بود امشب این ارزش خوندنو داشت
فاز جالبی داری
هر کسی نمیپسنده
مث سکینه سه پستون از بعضی کامنتای زیر داستان ناراحت نشو
کار خودتو ادامه بده
الان بايد راست كرده باشيم با اين داستان سكسي. كيرم دهن توهم ديگه. چيكاركنم نميتونم تفاوت قائل شم.
با اینکه یه کمی مبهم بود اما من مدل نوشتنتو دوست دارم.انتخاب کلمه ها،توصیفهای صحنت و بخصوص هم اسم این داستانت خیلی خوب بود.خسته نباشی و لایک
خودت باش، نمیخواد ادای شکسپیر رو درلیاری، قرار نیست مکبث بنویسی، استعدادش رو هم نداری گلم…
این داستان از لحاظ نوشتاری نمیشه اسمش رو سبک گذاشت …بیشتر به پلشت نویسی می خوره تا سبک خاص نگارشی از نویسنده رو نشون بده …افکارت رو میخوای انتقال بدی یا نوع نگارشت رو میخوای نمایش بدی …
چیزی که دیدم …صمد آقایی ست که لباس های عادی خودش تنش مانده …اما گیوه هاش شده کفش چرم دورنگ کلارک گیبلی …و جای کلاه نمدی …کلاه شاپو دون کورلئونه سرش گذاشته شده !!
اگر قرار بود ادبیات لمپنی قاطی ادبیات کتابی و اطوارها و کلاس های دیگه اش بشه که دیگه ادبیات لمپنی بوجود نمیومد و یا لمپنی بهش نمیگفتند !
بعضی از دوستان تعریف و تمجید کردن و حتی گفتن پیام داستان رو هم گرفتن در حالی که اگه صادقانه بخوام بگم فقط یه مشت کلمات دهن پرکن و توصیفاتی که تو رمانهای دهه هفتاد مثلش رو زیاد خوندیم و هرچقدر هم که جلوتر میرفتم ربطشون رو ب هم نمیفهمیدم . تنها نکته ای که توی متن کمی دلخوش کننده و ملموس بود فقط شخصیت سرباز و اون چند خط مربوطه بود
داستان تموم نشده . این قسمت اولش بود . ذکر نشده که دنباله داره گویا . این قسمت یک بود . دو هم میاد . به زودی :) .
نظر دیگه ای هم دارم . اینکه من برای داستان هام لایکجمع نمیکنم . التماس هم نمیکنم . پروفایل فیک نمیسازم برا لایک . پس هرکس دوست نداره، قبلا هم گفتم، نخونه . به همین سادهگی .
فافا و شدو ممنونم که خواندید . و شدو جان من شرمندهام . ولی حسابی گرفتار و بگاییام . قبلا گفتم تمام داستان هام سرپایی و توی موبایل نوشته میشن . بخاطر همین دیربه دیر میذارم اینجا . :)
دریمگرل ممنونم که خوندی . ولی حرفمفت میزنی . مثل تو زیاد دیدم . نقد داری بکن . نداری وِر نزن .نخون . تباه بازی در نیار . ادبیات ادبیات هم نکن برا من . من زبانم و هرچی مینویسم مال خودمه،دلمممیخواد اینطوری بنویسم . شر و ور میگی و حرفهات مجموعه ای ساده لوحانه از نقدهای مجلسی عقده ای هاست .
مرد سکسی ، بچه باز ، ایکس ال ایکس ایکس متشکرم که خواندید .
مستر فاکر ممنونم که خوندی عزیزم . قسمت بعدی هم میاد و مطمعنن معنی ها درست میشن . فدایت
تین وولفممنونم که خوندی . ولی به من نگو چطوری بنویسم .
خدمت اون دسته افرادی هم که اسم شکسپیر آوردن یک سوال دارم، اصلا هملت خوندید؟ اصلا از شکسپیر جز اون شعرش تو کتاب دبیرستان و نسخههای مسخرهی سینمایی نمایشنامههاش چیزی میشناسید؟ اصلا میدونید شکسپیر کی هست و چطور؟ اصلا هملت خوندید؟
واسه لایک خوردن کامنت نمیذارم نظرمو رک میگم.
خوب نبود. الان اگه از من بپرسی داستان چی بود والا هیچی یادم نمیاد خیلی پراکنده نویسی و در هم بر هم بود .
گمونم باید یه چیزی زده باشی تا بفهمی داستانو چون من که چیزی حالیم نشد.
موفق باشی
تین ولف من بهم بر نمیخوره .ولی وقتی جایی برای نظر دادن هست معنیش صاحب نظربودن هرکسی نیست.
نیکبیری جان شما نمیخای یه داستان بنویسی واسمون؟!
گیج کننده و بی معنی