اولین آشنایی من با عزیز دلم

1396/11/18

درود بر شهوانی های عزیز من اولین باره که می‌خوام داستان بنویسم.اسمم رضاست قدم ۱۸۵سفید پوست ویکمم جذاب حدوداچهل سالمه این داستان واسه تقریبا سه سال پیشه بتازگی بصورت مجردی منتقل یکی از جزایر جنوب کشور شدم و بعد از چند ماه تونستم تو تلگرام مخ یه خانم بیوه که سه چهار سالی ازم کوچیک تربود رو بزنم وبا کلی خایه مالی دعوتش کنم که هفتم عید واسه گشتن و تفریح بیاد تهران چون همسرم که فکر میکرد من تمام تعطیلات عید تو جزیره ام از اول عیدرفت خونه پدرش تو شهرستان ومنم مطمین از سفر همسرم هفتم عیدباکلی دوندگی یه بلیط هواپیما گرفتم بسمت تهران که باتاخیر چهار ساعتی سا
عت ۵غروب رسیدم خونه و یه دوش گرفتم و منتظر رسیدن عزیزدلم شدم اسمش مینا بود گوشتی و تپل و خیلی خوشگل ومثل خودم پرحرف خلاصه مینا جونم که کلی تو ترافیک جاده هراز مونده بود ساعت ۸شب رسید ترمینال شرق ومنم که منتظرش بودم نشت تو ماشینم جوری هنگ کردم که ماشینم خاموش شدو باچند تا استارت روشن شد سر راه دوتا پیتزا واسه شام و یکمم میوه خریدم رسیدیم خونمون که مینا گفت سرش خیلی درد می‌کنه لباس راحتی پوشید و رفت کنار بخاری خوابید منم با دیدن هیکل سکسیش حسابی راست کردم و منتظر تا ساعت ۱۱شب بیدار شدوشام خوردیم بعد چایی گفت خوابش میاد منم گفتم برو رو تخت تا چشمش به کی
ر راست شدی من که از زیر شلوارک تابلو شده بود افتاد خندید وازم خواست تا یکم ماساژش بدم منم کار بلد قبلش گفتم که بشرطی ماساژت میدم که اگه تحریک شدی هرچی من گفتم گوش کنی اونم با خنده گفت که عمرا تحریک بشه تا دستم از رو لباس خورد بهش دیدم صورتش سرخ شد و نفسش به شماره افتاد چند دقیقه که ماساژش دادم دستم رو گرفت و منو به یه هل کشوند رو خودش چالش رو گذاشت رو ابهام منم از خدا خواسته اولش همراهی کردم و دستم رو گذاشتم از رو شلوارش روی کس توپل و گوشتیش که آروم صداش در آمد و یه اییییی کشیده گفت منم لبم رو از لبش جدا کردم و بهش ذل زدم صورتش از شهوت وخجالت سرخ شده بود بهش گفتم چی شد تو که گفتی تحریک نمیشی با خجالت گفت اگه جای من بودی توهم حالت خراب می‌شد تا آمد ادامه بده لبم رو چسبوندم رو لبش و نزاشتم حرفش رو ادامه بده و هم زمان لباسهاش رو از تنش در آوردم رنگ پوستش گندمی بود یه سینه توپ ۸۵ با نوک ممه درشت باد کرده قهوه ای رنگ تا چشمم به ممه هاش افتاد دهنم رو گزاشتم روش وشروع کردم به خوردن و لیسیدن از پایین تا بالا آروم و با احساس دیدم حسابی بدنش داغ شده و خودش شلوار و شورتش رو از پاش کشید پایین چشماتون ایشالله به بهشتی که من دیدم بخوره رونهای درشت وسط پاش هم یه کس شیش تیغ شده اندازه دوتا کف دست تپل و گوشتی نفهمیدم چجوری کسش رو گرفتم به دهنم حالا نخور کی بخور آنقدر خوش طعم و خوش بو بود که نگو یه چوچول درشتم داشت که تا زبونم میخورد بهش نفس عزیزدلم بند میومد نفهمیدم چقدر کس مارو ابدارش رو خوردم که با صدای بلند به ارگاسم رسید سرم و آوردم با دیدم چشماش هنوز خماره یه بوس از چشماش گرفتم و کنارش دراز کشیدم و دستم رو گذاشتم روسیه اش آنقدر مست بودیم هر دوتامون که فقط بانگاه حرف می‌زدیم بعدچندمین که حالش جاامدیه لب کوچیک ازم گرفت و دستش روگزاشت روکیرم که داشت شلوارکم رو جرمیداد خودم از بزرگی کیرم تعجب کردم از یه طرف شهوت واز طرفی شرم و حیا مانع حرف زدنمون میشد بهش گفتم دیدی تو کم آوردی با خنده گفت معلومه و همون‌جوری که با دستش با کیرم بازی میکردمن رو خوابوند وامد زیر پام شلوارکم رو کشید پایین و آروم و ناشیانه شروع کرد واسم ساک زدن دو سه باری که بالا پایین کرد دیدم ابم داره میادکشوندمش روی خودم بادستش کیرم رو تو کس تنظیم کردو بایه حرکت کل کیرم رو فرو کرد تو کس تنگ و داغش وتند تند بالای پایین شد آنقدر تنگ و داغ بود که تو یکی دو دقیقه دیدم ابم داره میاد تا خواستم حرکتی کنم که ابم رو تو کسش خالی نکنم دیدم کار از کار گذشت و همه ابم رو تو کسش خالی کردم ولی مینا جونم دست بردار نبود وباچند تاحرکت دوباره ارگاسم شد که مجبور شدم بادستش جلوی دهنش رو بگیرم تاصداش رو همسایه‌ها متوجه نشن. این سکس باهمچین زن بیوه ای خیلی برام لذت بخش بود و تا چهار روز بعدشم هر روز بین یک تا دوبار باهم سکس داشتیم الان هم که دارم این داستان رو براتون می‌نویسم توشمالم خونه مینا جونم که الان شده عزیز دلم وداره بهم می‌خنده .ببخشید که یکم طولانی شد این داستان نیست واقعیته اگه خوشتون امده بگید تا از سکس های دیگمون که تو شمال و مشهد اتفاق افتاده و جذابتره بازم براتون بنویسم مخصوصا اولین دفعه ای که از کون باهاش سکس کردم ایشالله شادو پیروز باشید.

با سپاس فراوان شب برهمگان خوش.
نوشته: رضامهر


👍 1
👎 7
6218 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

672680
2018-02-07 21:31:35 +0330 +0330

بیوه ثواب داره

0 ❤️

672681
2018-02-07 21:31:45 +0330 +0330

چس ناله یه جقی

0 ❤️

673088
2018-02-10 15:18:01 +0330 +0330

چقدر کثیف،چقدر چندش آور…
بنظرم هیچ کاری،هیچ کاری،از خیانت به همسر زشت تر نیست
عزیز دلت؟!
چهل سالته منی که نصف سن تو رو دارم اصلا میشه نصیحتت کنم؟!
فک میکنی زنت نمیفهمه؟خرد نمیشه؟نمیشکنه؟نمیمیره؟
حیف…

0 ❤️