اولین بار... شاید هم نه

1391/03/14

اسم من بهاره س
تو فیسبوک فرندای حشری زیاد دارم… اون موقا که هنوز سابسکرایب و این چیزا نبود یکی به اسم علیرضا ریکوئست داد که هیچ فرند مشترکی نداشتیم. من آدم گیری بودم اون موقعا ولی وقتی یه کم سرک کشیدم تو عکساش خوشم اومد. پسر خوشکل و بانمکی بود. من رو گردن مردونه خیلی حساسم. یادمه همون موقع یه عکس گذاشته بود که داشت آسمون نگا میکرد… گردنش کل عکسو گرفته بود… شایدم چشمای منو! ناخودآگاه یه بوس هوایی حواله گردنش کردم و دلم غنج رفت. ولی هرگز هرگز هرگز فکرشم نمیکردم یه روزی همین گردنو ببوسم. من تا اون موقع سکس نداشتم. تصورشم برام مشکل بود…
کانفیرمش کردم و بعد یه مدت که کاری به کار هم نداشتیم تو چت آنلاین شد و شروع کرد به آمارگرفتن و سر حرفو باز کردن…من اون موقعا تا 6 بعدازظهر سرکار میرفتم و کلی درس و پروژه داشتم و نمونه یه دختر پرکار بودم خیر سرم.
علیرضا ولی حتی سرکارم نمیرفت. من داشتم با شوق و ذوق تعریف میکردم از مشغله هام که دیدم نه… این آدم نه دانشگاه میره نه سرکار. میگفت لازم ندارم. مربی بود فقط. محض تفریح اونم. خلاصه من اونشب داشتم میرفتم با خونواده شام بیرون نتونستم زیاد باهاش صحبت کنم. همینم فرصتی شد که شماره شو بده تا براش میس بندازم و باقی ماجرا… هر از گاهی اس ام اس میداد و زنگ میزد که ببینیم همو. آخر یه روز جور شد و من با کلی تاخیر خودمو رسوندم خونه دوش گرفتم به قول خودمون داف کردم برم ببینمش. خیلی دوس داشتم باهاش باشم چون واقعا بانمک بود… توراه اس ام اس زدم که دارم میام جواب نداد. تماس گرفتم باهاش دیدم خوابه. خیلی تعجب کردم چون تاحالا ندیده بودم کسی تا 10 دیقه قبل قرارش خواب باشه. گفت پاشو بیا شهرک گفتم بلد نیستم سخته پاشو بیا تنبل… بالاخره رسید سرقرار تماس گرفت گفت این ماشینم که فلانجا وایساده. فکر میکردم ماشین بهتری داشته باشه. رفتم نشستم تو ماشین و سلام و این حرفا. قدش از اونی که فکر میکردم کوتاهتر بود. دماغشم انقد تو اسکی شکسته بود کج شده بود. مثه عکساش خوش تراش نبود دیگه. راه افتاد. گفتم بریم کافه فلان خوبه بشینیم حرف بزنیم… گفت بچه ای مگه؟؟ کافه؟؟ همچین گفت که یه آن از گفته خودم پشیمون شدم. حس کردم چه پیشنهاد خزی دادم… بعد سیگارشو درآورد گفت میکشی؟ گفتم نه. گفت آره خب مگه چن سالته که سیگار بکشیی؟! بچه ای دیگه…
همین جوری که اتوبانو میرفت گفتم تو که بچه نیستی برنامه ت چیه؟ گفت میریم حالا ببینیم چی میشه… وقتی پیچید تو ورودیه شهرک فهمیدم میره خونه شون. اما به خودم گفتم بی جنبه بازی درنیار… عجیب اینکه هیچ حسی نداشتم. رفتیم تو پارکینگ و آسانسورو خونه و بعدم اتاق. خونه لوکس چیده شده بود اما به محض اینکه وارد اتاق شدم حس کردم انباریه. ویو خوبی داشت اتاق بزرگی بود ولی دقیقا مثه انباری بود… هرچی یه گوشه همه لباسا رو کاناپه ولو… جعبه ابزار پخش زمین. گفتم وای اینجا بمب گذاشتی؟ گفت تازه اتاقمو عوض کردن… اون طرف بودم قبلا. پرده ی تراسو زدم کنار که نور بیاد. هوا یه کم ابری بود. گفتم من از پرده متنفرم! یه لبخند مزخرف زد که… تازه فهمیدم چی گفتم! منظره خیلی خوبی داشت تراسش.
کتمو شالمو درآوردم و آویزون کردم. علیرضا شیرجه زد روتخت و شروع کرد خودشو لوس کردن: آخیش. چقد خوابم میاد. گفتم منو دعوت کردی که بگیری بخوابی بیشور! یه کم خندید گفت خب توام بیا بخواب. رفت زیر لحاف. رفتم نشستم رو تخت و شروع کردم اذیت کردن اما پا نشد. من هنوز بوت پام بود گفت درشون بیار دیگه ینی انقد سخته؟ نق زنان درشون آوردم که آخه کلی بند داره… رفتم کنارش دراز کشیدم شروع کردیم شرو ور گفتن و اتاقو مسخره کردن. میدونستم چه گهی خوردم ولی علیرضا انقد آروم و راحت بود که فکر کردم حتما میشه پیچوند و جای باریک نرفت. یه کم چرند گفتیم بعد همینجوری که دراز کشیده بودیم دستشو برد زیر گردنم و با دست دیگه ش لحافو کشید روی جفتمون. بین ملافه های سفید نیم علت خوردیم برگشتیم سمت هم. صورتامون انقد نزدیک بود که تنها کار ممکن جز نفس کشیدن لب دادن بود. حتی حرفم نمیزدیم همینجوری لبای همو میبوسیدیم و به هم گره میخوردیم. زبونش داغ و شیطون بود… مدام میون لبام, تو دهنم میچرخید…
دستاش ولی یخ بود. آروم در گوشش گفتم دستات سردن عزیزم. گفت تو گرمشون کن. انگشتای سردشو گرفتم تو دستم و محکمتر از قبل لباشو بوسیدم…
دستشو که برد روس سینه م یه آن استرس همه تنمو گرفت.آروم گفتم علیرضا. علیرضا. گفت جان؟ گفتم واسه سکس نیومدم عزیزم. گفت باشه. بدون اینکه تغییر خاصی تو رفتارش بده ادامه داد. یه کم که گذشت دستش رفت رو کوسم شروع کرد مالیدن از رو شلوار. گفتم علی برای سکس نیومدم. اما دیگه هیچی نمیشنید. همش سعی میکردم مهارش کنم. استرس زیاد باعث شده بود تحریک نشم. وسطش انقد بدقلقی کردم دست کشید گفت عزیزم میتونم برم یه سیگار بکشم؟ منم از خدا خواسته گفتم آره البته. به این خیال که شاید این فاز از سرش بپره… رفت تو تراس سیگارشو روشن کرد رفتم پیشش. همینجوری که پک میزد اشاره کرد بشینم رو پاش. دوباره شروع کرد به مالیدن کوسم. به خیالش داشت آماده م میکرد. نمیدونست از استرس خشک شدم… دود سیگارش برام خوشایند بود. نفهمیدم شایدم سیگاری ای چیزی بود که اینقد نسخ بود و وسط عشقبازی حس کرد باید بره بکشه بیاد. بغلم کرد آورد رو تخت. آباژورو روشن کرد. از پشت بغلم کرد و با یه حالت تند و خشنی شروع کرد سینه هامو چنگ زدن… میخواست نوکشونو بکنه انگار… وادادم که یه کم حرصش بخوابه. صدای اذان میومد از بیرون. آرومتر شد یه حالت لش بی حال دراز کشید و منم با خودش خوابوند. واقعا این حالتو دوس داشتم. شروع کردم گردنشو بوسیدن. همون چیزی که تو عکس دیوونه م کرده بود.
زبری ته ریش شو میکشیدم به لبام به صورتم… لیسش میزدم. لاله گوششو میلیسیدم و میبوسیدم. شده بودم عین یه گربه خونگی که صاحبشو میلیسه. هر از گاهی به خودم میگفتم چه غلطی داری میکنی؟ داری تحریکش میکنی دیوونه! بعد میخوای نگادت؟
خودمو میذاشتم جاش میدیدم داره لذت میبره کیف میکردم… واقعا نمیتونستم جلو خودمو بگیرم. آخرش به خودم گفتم بیخیال خفه شو میخوام لذت ببرم! صدای نفساش که گاهی با صدای مردونه ش همراه میشد کافی بود که بیشتر تحریک شم و عمیق تر ببوسمش. شونه هاشو. گردنشو. گوشاشو. سینه شو. بازوهای سفت و مردونه شو… مست کرده بودم دیگه. اونم چشماشو بسته بود و لذت میبرد. یه کمی هم سیگار گرفته بودش گمونم. خیلی حالت خوبی بود خیلی. زیر گوشش آروم گفتم عزیزم هنوز خوابت میاد؟ یه کم جابجا شد. چشماشو بازتر کرد گفت نه…نه . بعد نگام کرد یه جوری که انگار بگه: خودت داری کرم میریزیا! منم دستامو زدم زیر چونه مو نگاش میکردم. دلم میخواست با ولع نگاش کنم. خل شده بودم قشنگ. الان که چشماش باز بود دیگه نمیتونستم به صورتش زل بزنم. خندم میگرفت. داشت اذیت میشد قشنگ معلوم بود تحریک شده و طاقت نداره. هم خوشم میومد از این حالتش و هم میترسیدم. دستشو آورد رو صورتم لبامو لمس میکرد و خیره نگام میکرد. گفت: خوشت میاد؟ لذت میبری؟ ( از اینکه اذیتش میکردم!) منم فقط خندیدم. گفت : آره؟ دستشو گرفتم تو دستام و بوسیدم. انگشتاشو میبوسیدم. گربه شده بودم قشنگ. شروع کردم لیسیدن انگشتاش. انگشت اشارشو گذاشت توی دهنم. منم چشمامو بسته بودمو لیسش میزدم. بعد آوردش بیرونو شصتشو گذاشت تو دهنم مثل کیر عقب جلوش میکرد… منم با لبام بازی میکردم باهاش. که یهو مثه برق گرفته ها خودشو رو بالش کشید بالاتر و زیپشو باز کرد. طاقتش تموم شده بود. با یه صدای آروم و پر از خواهش گفت کیرمو بمال… منم لیز خوردم کنار پاشو شروع کردم از رو شلوار براش مالیدن… گفتم نمیخوای بخوابونیش؟ گفت هنوز بیدار نشده که بخوابونمش… راست میگفت. منم یه کم خیالم راحتتر شد شروع کردم بوسیدنش از رو شلوار. با همه تنم دلم میخواست بیدارش کنم. بالاخره دید من درش نمیارم شلوارشو داد پایین . کیرش از زیر شورت قشنگ معلوم بود. به یه طرف خوابونده بودش . یه کوچولو سفت شده بود. از رو شورت گرفتمش تو دستم و فشارای کوچولو میدادمش . نوازشش میکردم. دیوونه شده بود. شورتشو داد زیر تخماش و گفت بخورش. من مات نگاه کردنش بودم. گرفتمش تو دستم و نوکشو بوسیدم. نوازشش میکردم و تو دلم میگفتم چقد خوب که زیاد بزرگ نیست… تاحالا کیر کسی رو تو دستم نگرفته بودم اما همیشه کیرای کلفت و بلندو دوست داشتم. همیشه فکر میکردم اگه باکسی ازدواج کنم که کیرش بلند و کلفت نباشه حتما یه روز از شهوت بهش خیانت میکنم. اما حالا که باهاش مواجه شده بودم دیدم همینم به زور تو دهنم جا میشه!! فکر کردم این چه جوری میخواد تو کوسم جا شه؟ کوس ای که انگشت خودمم به زور تو سوراخش می رفت…
حالا کیرش تو دستام بود و من زیر تخماش تا نوکشو با زبون میکشیدم و میبوسیدم. من عاشق تخم ام… نگاه کردن به تخماشم دیوونم میکرد چه برسه به اینکه تو دستام بود و میتونستم بخورمشون. یه آن حس کردم بارها این کارو کردم… انقد که تو تصوراتم تمرین کرده بودم فکر نمیکردم بار اولمه… تخمشو با ولع کردم تو دهنم و همین که خواستم یه کم باهاشون بازی کنم انگار که ترسیده باشه تخماشو جمع کرد تو پوستش… نفهمیدم چرا ولی خیلی خورد تو ذوقم. گفتم شاید بدش میاد از اینکار. دوباره رفتم سراغ سر کیرش و شروع کردم با زبونم زیرشو تحریک کردن… دلم میخواست کلی باهاش عشق کنم که گفت بکنش تو حلقت. یا اون خیلی عجله داشت یا من خیلی حوصله داشتم ولی چون بار اولم بود هر عکس العملی باعث میشد فکر کنم دارم یه کار اشتباه میکنم… یه لحظه به کیرش نگاه کردم و به خودم گفتم کجا اومدی؟ میخوای بخوریش؟ بعد گفتم آره چون اگه نخورم میرم خونه و پشیمون میشم که چرا فرصت به این خوبی رو از دست دادم. چشمامو بستم و گذاشتمش رو زبونم و فرستادمش تو دهنم. اول نوکشو میخوردم و با زبونم زیرشو تحریک میکردم که بازم نالش درومد که بکنش تو حلقت! منم تا ته حلقم بردمش. قبلا میدونستم چطور باید این کارو کنم که عوق نزنم. میبردمش تا ته حلقمو لبامو محکم دورش میگرفتم که دندونام اذیتش نکنه و میکشیدمش بیرون. چنبار که این کارو کردم آه و ناله ش بلند شد. گفت کونتو بده طرف من. اون میمالید و من براش ساک میزدم. یه دفعه شروع کرد خودش تو دهنم تلمبه زدن. نفسم بند اومد. دقیقا داشت همه جونمو از تو دهنم تلمبه میزد… کشیدمش بیرون. نفسم جا اومد دوبار گذاشتمش تو دهنم و اونم شروع کرد تلمبه زدن. محکم و تند میکوبیدش ته حلقم. لذت داشت اما زیاد که ادامه میداد جونم بالا میومد. چون نمیتونستم نفس بکشم.
بلند شد نشست لبه تخت و کیرشو گذاشت تو دهنم. ساک زدن براش واقعا لذت بخش بود. یه کم که ساک زدم شونه هامو گرفت بلندم کرد و عقب عقب هلم داد تا دیوار. کمرمو تکیه داد به دیوار یه لب محکم از لبام گرفت و دکمه شلوارمو بازکرد زیپشو کشید پایین و گفت کیرمو بذار لای پات. من ترسیدم. کاندوم نداشت. و یکی از چیزایی که منو از سکس دور میکرد این بود که با همچین خریتی باردارشم. چون میدونستم اسپرم کافیه برسه به کوس… انقد سمجه که خودشو جا می کنه و… هلش دادم عقب و دوباره نشوندمش رو تخت و ساک زدم براش. میدونست میخوام اینجوری ارضاش کنم. با ناله گفت اینجوری نمیاد پاشو. بعد دوباره بلندم کرد و چسبوندم به دیوار گفتم علی نه کاندوم نداری. دوباره هلش دادم لبه ی تخت و شروع کردم ساک زدن همینجوری که ناله میکرد بلندم کرد و خوابوندم رو تخت. اومد روم. مثل یه پلنگ درنده شده بود. بلیزمو داد بالا و سینه مو از رو سوتین گاز گرفت و سوتینمو کشید پایین سینه هام. باحرص و ولع میخورد و مالید. نمیتونستم جم بخورم زیر دستش… سعی میکرد کل سینمو تو دهنش جا بده. نفس نفس میزد و با هر بار که سینمو از دهنش میاورد بیرون نوکشو یه گاز کوچولو میگرفت. رفت پایینتر و یه کم شکممو لیسید. بعد مثه دیوونه ها تو یه چشم به هم زدن شلوارمو از تنم کشید بیرون و پرت کرد پایین تخت. بلافاصله شورتمو تو یه ثانیه از پام کشید و پرتش کرد یه گوشه. من همینجوری نگاش میکردم که چطور مثه یه پلنگ گرسنه داره لباسامو از تنم میکنه…
پاهامو از هم باز کرد و گذاشت دوطرفش… خیره خیره کوسمو نگاه میکرد. گفتم علی نه خواهش میکنم نه علی… گفت باشه فقط باهاش بازی میکنم. کیرشو گرفت دستش و سرشو مالید به کوسم که از ترس پاهامو جمع کردم و با خواهش گفتم نه علی نه. صدام بلند بود. گفت اوکی اوکی… انگشتشو کرده بود تو کوسمو باهاش ور میرفت. منم نالم درومده بود… کنارم دراز کشید و برم گردوند. پشتم بهش بود. کونمو میمالید از هم بازش میکرد گفت سر کیرمو بذار رو سوراخ کونت. از من میخواست این کارو کنم که استرسم کم شه ولی نوک کیرش دقیقا رو سوراخ کونم بود. یه فشار کوچولو داد که جیغم درومد. حتی تو نرفت. همون درش کلی درد گرفت. بازم صدای نالم همه جارو برداشت علی نه توروخدا علیرضا… گیج شده بود. گفت باشه کاری ندارم بعد برم گردوند و رو به هم بغلم کرد و خوابید روم. آروم و حشری در گوشم گفت کیرمو بگیر… بگیرش… منم محکم گرفتمش تو دستم. اون لحظه هرچی که میگفت حاضر بودم قبول کنم اما نکندم. کیرشو محکم تو دستم بالا پایین میکردم و اونم رو تنم میلغزیر و شونه هامو میبوسید. سرشو کرده بود تو موهامو بو میکشید. ناله میکرد و من در جوابش میگفتم جونم… جونم عزیزم… کم کم ناله هاش بلندتر شد. داد میزد و محکم منو به خودش فشار میداد. منم با دست دیگم سرشو نوازش میکردم و همینجور که سرش و گردنشو میبوسیدم در گوشش میگفتم. جون… عزیزم… هیچ جمله ای تو مغزم نبود. فقط این کلمه ها در جواب ناله هاش بی اختیار میاومد. انقد تحریک شده بود که بعد چند دیقه آبش ریخت رو دستم و بلیزم… تمام عضلاتش منقبض شده بود. عین کوره داغ داغ… تب کرد یهو. تمام تنش خیس عرق شد. آروم که شد ولو شد رو تنم. کیرش هنوز دستم بود و یواش یواش داشت کوچیک میشد و منم آروم نوازشش میکردم. گردنمو چندبار محکم بوسید و آروم تو گوشم گفت دیدی چیکار کردی؟ لباستو کثیف کردی دختر… باورم نمیشد اومده باشه و آبشو ریخته باشم روم. فکر میکردم قبل اومدن بهم میگه و یه جا دیگه میریزدش… آبش موقع ساک زدن میومد تو دهنم… خیلی دوست داشتم بخورمش ولی بجاش تنم خیس شده بود. یه نفس عمیق کشید و گفت اوفف چقد عرق کردم… بذا برم دسمال بیارم. دسمال کاغدی آورد و کیرشو پاک کرد و نشست رو تخت. منم بلند شدم نشستم. یه نگا به کوسم انداخت و دسمال مچالشو پرت کرد طرفش. یه دسمالم به من داد. خودمو پاک کردم.گفتم باید برم.تعجب کرد. گفت بری؟چرا؟ گفتم مهمون دارم امشب… پاشد شورتشو پوشید. بعد دنبال شلوارش میگشت. یه شلوار از رو کاناپه برداشت گفت این مال من بود؟؟ خندم گرفته بود. منم شورتمو پیدا کردم و همین جوری که میپوشیدم نگام میکرد. بعد شلوارمو برداشتم مرتب کردم و پوشیدم چشم برنمیداشت. سیر نشده بود. شایدم چون نزدیک آباژور بودیم میخواست بهتر ببینه با کی خوابیده! گفتم یه لیوان آب اینجا پیدا میشه؟ گفت آره آره. رفت بیرون که آب بیاره. منم بلیزمو در آوردمو مانتومو بدون بلیز پوشیدم و رفتم تو تراس. پشت سرم اومد و از پشت چسبید بهم و محکم فشارم داد. کیرشو فشار میداد به کونم و سرشو میکرد بین موهامو بو میکشید… لبامو به لبش رسوندم و تو همون حالت یه لب محکم ازش گرفتم. ارضا نشده بودم. میخواستم هنوز… اومدیم تو بلیزمو رو تخت دید گفت در آوردیش؟ یه جوری که انگار حیف من دیر رسیدم! : ))) گفتم آره. یه کم آب خوردم و لیوانو گذاشتم رو میز. نشسته بود لبه تخت و حرکات منو نگاه میکرد. وایسادم جلوش سرشو گرفتم تو دستم و گفتم تو خیلی شیطونی علیرضا. لباشو بوسیدم. همون حالت که نشسته بود دستاشو حلقه کرد دور کونم و بلندم کرد و چند بار چرخوندم… میخندیدم. انگار انرژی ش صد برابر شده بود. نه به اون خوابالوی اول نه به این… گذاشتتم زمین و چسبوندم به دیوار و بازم لب… من که سیر نمیشدم. خیلی حشری بود. گفت یه چیزی ریخته اینجا بعد شروع کرد ور رفتن با سینه هام که پاکش کنه… مثه بچه ها. دلش نمیومد ولم کنه. منم همینجوری نگاش میکردم. دوباره گفتم تو واقعا شیطونی علی… خندید گفت بریم؟ گفتم آره. لیوان آب منو سر کشید موبایل و سوییچشو برداشت. منم کت و کیفمو برداشتم و رفتیم. دوستاش همش زنگ میزدن که کجایی…ماهم از بدشانسیشون گیر کرده بودیم تو ترافیک… دستشو که رو دنده بود گرفتم تو دستم داغ بود. گفتم دستات گرم شدنا! گفت مرسی… رسیدیم. دست دادم و یه لب دیگه ازش گرفتم و رفتم خونه. شب دوباره اس ام اس داد فردا بیام دنبالت؟ وقت نداشتم… تا یه هفته سعی کرد یه قرار دیگه بذاره و بیاد دنبالم اما من وقت نمیکردم. واقعا دلم میخواست. ترسم ریخته بود دلم میخواست خود علیرضا پرده مو بزنه. انقد قرار گذاشتیم و نشد که امتحانام شروع شدن. یکی دو بار آخری که بهش اس ام اس زدم یه جور طعنه آمیزی منو با اسم فامیلم خطاب کرد. نمیفهمیدم داره شوخی میکنه یا جدیه.جا خوردم. فقط تو محل کار و دانشگاه اینجوری صدام میکنن. ترسیدم که نکنه آشنا باشه یا دوست یکی از آشناها باشه. فکر کردم شاید کسی خواسته امتحانم کنه و هزار جور توهم توطئه دیگه… از ترسم شمارشو پاک کردم که اگه از حشر مردمم دیگه باهاش تماس نگیرم…

نوشته: بهاره


👍 0
👎 1
50231 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

321334
2012-06-03 04:17:52 +0430 +0430

الان چیکار کنم؟
دلداریت بدم؟
چیکار کنم؟
والا منم نفهمیدم چی شد… :(
ولی تو اصلا به خودت نگیر چون احتمالا من نفهمم (تو گه خوردی که همچین توهمی بزنی و خیال کنی من نفهمم)
نگارش بدی نداشتی یعنی دست به قلمت خوب بود هرچند چندان جذابیت نداشت…انگار صحنه های سکسی یه فیلم بود و دیگر هیچ…
با یه چیز خیلی کیری شروع شد و به یه نحوه ی کیری تر به پایان رسید.
اون یکی دوستمون که f16 داشت نتونست مارو از زمین بلند کنه حالا خدا یه عقلی به تو بده که میخوای سوار زیر دریاییمون کنی و ببریمون تو اوج آسمون.
نمیشه که خواهر من.
داستان سکسی فقط و فقط سکس نیست که توی دو خط آشناییتون رو نوشتی و تو 80 خط سکستون رو.
اگه متن بهتر بزاری تنگ تعریفای سکسیت قطعا داستانت جذابتر میشه.

0 ❤️

321335
2012-06-03 05:18:13 +0430 +0430
NA

داستانت مال نبود هیچ تکونی به کیرمون ندادی.به قول تکاور مثل مسابقه کشتی بود .اهان راستی تو که دفعه اولت بود کیر دستت میگرفتی چه جوری بلد بودی چیکار کنی که عوق نزنی؟؟؟؟؟؟؟دیدی ریدی با این داستانت

0 ❤️

321336
2012-06-03 09:08:04 +0430 +0430
NA

heh dafeye avalet bood kir dastet migerefti bad balad boodi che joori bokhori ke ogh nazani
bad taze mikhasti abesham bohkoriii

0 ❤️

321337
2012-06-03 10:56:51 +0430 +0430

تخمی بود دیگه ننویس. . . . . . . . .
من که نفهمیدم چی نوشتی ولی هرچی بود خیلی لاشی نوشتی. کیرم تو داستان تخمیت. مثل گزارش مسابقه کشتی بود. ولی این لهجه انگلیسیت منو کشته (سابسکرایب، ریکوئست، فرند) باید فارسی مینوشتی که ما هم بفهمیم. چقدر بابام میگفت: الاغ برو زبان یاد بگیر… دیگه ننویس.

0 ❤️

321338
2012-06-03 11:32:54 +0430 +0430
NA

kolan matne dastanet ziyadi zedo naghiz bod
behtar az in mitonesti benevisi be nazaram estedadsho dari
say kon kalamate english bekar nabari

0 ❤️

321339
2012-06-03 13:14:49 +0430 +0430
NA

شرح لحظه خوبی بود اما به هیچ وجه داستان خوبی نبود. ای کاش یه مقدار جریانات بهش اضافه میکردی. فیس بوک،اس ام اس،خونه،سکس و تمام؟ کافی بود این؟
فرض رو بر این میگیرم که غیرواقعی بود.یعنی ای کاش تو این مملکت دخترا این همه راحت با سکس کنار میامدن تا الان بتونم بگم داستان واقعی بود.شاید من درک نمیکنم اما واقعا نمیشه به این زودی به سکس رسید. نه به این آسونی.
بعضی از جاهای متن جمله های خوبی گفته بودی:( کجا اومدی)(شده بودم عین یه گربه خونگی که صاحبشو میلیسه)(واقعا نمیتونستم جلو خودمو بگیرم. آخرش به خودم گفتم بیخیال خفه شو میخوام لذت ببرم)

0 ❤️

321340
2012-06-03 13:21:11 +0430 +0430
NA

kire khar tu kunet
ab2lkosgharne

0 ❤️

321341
2012-06-03 15:35:08 +0430 +0430
NA

Kos nago jende

0 ❤️

321342
2012-06-04 02:59:37 +0430 +0430

داستانت بد نبود. موضوعش که یه موضوع تکراری مثل همه داستانهای دیگه بود. ولی صحنه های سکسی رو خوب تعریف کرده بودی. کاری به اینش ندارم که تو همون برخورد اول رفتی خونشون و براحتی باهاش سکس کردی چون واسه من اتفاق افتاده که با کسی دوست بشم و تو همون برخورد اول باهاش سکس کنم. فقط چیزی که یه مقدار برام عجیب بود این بود که چقدر عاشقانه باهاش برخورد میکردی. این نوع رفتارت برای کسی که واسه بار اول دیدیش و جذابیت جنسی و ظاهری هم نداره یه مقدار ناباورانه ست. معمولا اینجور اتفاقات و اینکه نفسش برات لذت بخش باشه یا چشماتو ببندی و تخمهاشو بکنی توی دهنت رو کسی که عاشق کسی باشه انجام میده. وگرنه یه رابطه جنسی که فقط برای ارضای دوطرف باشه خالی از هرگونه عشق و محبتیه. ضمن اینکه در اخرش خودت هم ارضا نشدی و این نشون میده که طرف چقدر اماتور بوده که حتی نتونسته یه دختر رو ارضا کنه. البته ادمها باهم فرق میکنن شاید تو تونستی توی اولین برخوردت همچین حسی داشته باشی…
در کل بد نبود. بازم بنویس. هرچند نوع نگارشت منو یاد پریچهر انداخت…

0 ❤️

321343
2012-06-04 06:28:31 +0430 +0430
NA

داستانت طولانی بود نخوندم ولی از کامنت بقیه دوستان منتقد مثل کفتارو کاور جون معلوم بود ضعیف بوده یکم کوتاه تر بنویس که ادم حوصله کنه بخونه

0 ❤️

321344
2012-06-04 18:15:03 +0430 +0430
NA

کیر تو کسو کون خودت و کون علیرضا کنم با داستانت
مادر کون ده

0 ❤️

321345
2012-06-04 19:23:53 +0430 +0430
NA

فقط بخاطر زبان؟!
مساله ریاضیه مگه که نفهمیدی؟
بعد نفهمیدی و میگی تخمیه؟
خدا یارت تکاور :))))

0 ❤️

321346
2012-06-04 19:32:10 +0430 +0430
NA

من خواستم کسی کاری کنه کفتارپیر؟ :)))))
موضوع مال مدتها پیشه…همه ی آشناییش همین بود که نوشتم! آشنایی از چندخط بیشتر نمیشد که بخوام آب و تابش بدم…

من نمیتونم درک کنم “نفهمیدم” اونم خطاب به یه خاطره یعنی چی؟ کجاش گنگ بود؟ اینا همش وصفه!

0 ❤️

321347
2012-06-04 19:36:48 +0430 +0430
NA

مثل این می مونه که از یکی بپرسی تو که تا حالا پارتنر سکس نداشتی چطور بلدی جق بزنی؟؟؟ hadi fucker

0 ❤️

321348
2012-06-04 19:41:50 +0430 +0430
NA

اگه دختر باشی برات همچین سوالی پیش نمیاد… چون بدیهیه که آره! Eli JoOoOoN

0 ❤️

321349
2012-06-04 19:47:30 +0430 +0430
NA

من سعی کردم هرچی که از جزئیات یادمه رو دقیق بنویسم… واقعیتا همیشه اونقدرا هم طبیعی نیستن.
فکر نمیکردم این اصطلاحات مشکل ساز بشه چون همه شون متداول هستن. چشم تو داستانای بعدی ازشون استفاده نمیکنم.
saghar.24

0 ❤️

321350
2012-06-04 19:58:37 +0430 +0430
NA

حق میدم بهت چون برای خود من هم هنوز به همین دلیل که خیلی سریع و ساده اتفاق افتاد یه خاطره ی خاصه. منم مثل همه دخترای ایرانی برای سکس هزار اما و اگر دارم… و هرگز فکر نمیکردم تابوی اولین خوابیدن با کسی اینقد ساده بشکنه.
Antonio_bandares

0 ❤️

321351
2012-06-04 20:27:20 +0430 +0430
NA

علیرضا از لحاظ جنسی و ظاهری تو رده متوسط رو به بالا بود اما حس من تو اون لحظه این بود که باید بی نقص مثل تصور من از عکسش باشه… که نبود. نه اینکه بد بود یا بلد نبود. استرس بیش از اندازه باعث شد در حد ارضا شدن تحریک نشم.
تو اولین تجربه نمیشه اسمشو گذاشت یه رابطه برای ارضای جنسی دو طرف… اگه همین خرده تصورات عاشقانه نبود من هرجور شده از وسط راه برمیگشتم.
پریچهر؟
Silver_fuck

0 ❤️

321352
2012-06-04 21:16:07 +0430 +0430

آهان…
فکر کنم آخرین کامنت پای داستان عشق و نفرت من مال شما باشه…
درسته؟؟؟
که البته همون جا مفصل براتون توضیح دادم.
به جدت قسم اونجا وقتی کامنتت رو میخوندم و میرفتم جلو فقط منتظر تموم شدنش بودم ولی وقتی آخرش رسیدم زدم رو ترمز به خودم نهیب زدم میخای چه غلطی کنی؟؟؟(آخه یه خورده مسخره بودن البته فقط نظر من این بود :) )
به خوم گفتم داستان نوشتی اونم ایراداتی که به چشمش اومده رو نوشته.(که البته اگه زحمت خوندن کامنت های قبلی رو میکشیدی مساله ای برات پیش نمیومد.)
ببین حالا که آشناییتون کم بوده مثلا میتونستی در حال سکس یا نه در حال عشقبازی و این چیزا یه فلش بک بزنی به عقب و مثل اینکه داره یه چیز یادت میاد نحوه ی آشناییتون رو هم تعریف کنی.
میفهمی چی میگم؟
یعنی از اول با همون سکس خواننده رو در گیر کن چون مطمین باش این دو خطی که اول گفتی یه خورده آزار دهنده است.
توی کامنت قبلی هم گفتم دس به قلمت خوبه و باید سبکت رو پیدا کنی.
سعی کن بهترین راه رو برای نوشتن پیدا کنی.
اینجوری خواننده هم خسته نمیشه برعکس واسه خوندن بقیه داستان تشنه تر میشه که ببینه چطوری اینا به هم رسیدن.
مثلا میتونستی از وقتی که جلوش قرار گرفتی رو برای اول داستانت انتخاب کنی و شروع به توصیف احساساتت کنی…دقیقا همون حالاتی که داشتی رو میگم…ترس…هیجان…دلهره…عرق کردن کف دست…باید همه صفات رو با هم ترکیب کنی.
موفق باشی.

0 ❤️

321353
2012-06-04 21:26:50 +0430 +0430
NA

الان جوابتتو خوندم کفتار!
من بقیه کامنتارو نخوندم ولی راست میگی منتظر بودی فقط تموم شه بعد بنویسی دوس داشتم عشقم کشید و بقیه رو هم بپیچونی :)))) بیخیال من دیگه کامنت نمیذارم برات. تو فقط خونسرد باش. :))

متوجه شدم که خط های اول مقدمه اصطلاح انگلیسی داشته و تو ذوق خواننده زده… ولی من حتی تصور نمیکردم کسی که در این سطح با اینترنت کار میکنه که بیاد اینجا و بنویسه و بخونه با این اصطلاحات آشنا نباشه. اما باور کن فارسی نوشتنش خیلی مسخره میشد!!
درخواست اشتراک/ دوستان حشری/ درخواست دوستی!!! مضحکه خب :)))
ولی هیچ داستانی نخوندم از سکس شروع کنه فلش بک بزنه… امتحان کن نتیجه رو به ما هم بگو!
من به شخصه از مقدمه ی کشدار خوشم نمیاد. اینجا پر از داستاناییه که از دو سه صفحه نوشته فقط سه چهار خطش وصف سکسه… این از نظر من داستان معمولیه. نه داستان سکسی. مثه این میمونه که یه فیلم رمانتیکو به اسم فیلم پورن بهت قالب کنن!!!

0 ❤️

321354
2012-06-05 00:47:37 +0430 +0430

اگه داستان رو مثل یک فیلم در نظر بگیریم ، ماجرا در لوکیشنهای مختلف اتفاق میافته .

ضعفهای داستان :

داستان وقتی جذاب میشه که فراز و نشیب داشته باشه و خواننده رو جذب کنه .
مقدمه کشدار اگه خوب نوشته شده باشه ، به تصور صحنه سکس توسط خواننده خیلی کمک میکنه .
خیلی زود وارد خونه علیرضا شدی و باهاش خوابیدی .
اتفاقی که تو هر لوکیشن افتاده خوب توصیف شده ولی انقدر که باید سکسی باشه نیست .(خواننده کیر و کس به دست رو ارضا نمیکنه ) .
یه جا نوشتی" قبلا میدونستم چطور باید این کارو کنم که عوق نزنم. " مگه تجربه قبلی داشتی ، خودت گفتی بار اولت بوده .

نقاط قوت :

نثر روان و توصیف خوب لوکیشنها ، باعث شد تا آخر داستان بخونم .
غلط املایی نداشتی و سعی کرده بودی غلط تایپی هم نداشته باشی .
توصیفاتی که از بدن سکس پارتنرت داشتی ناب و دسته اول بودن .
اسم داستان رو زیبا و هوشمندانه انتخاب کردی .

منتظر داستانهای قویتر و با کلمات (انگلیسی/فارسی)کمتر از شما هستم .

0 ❤️

321355
2012-06-05 01:07:22 +0430 +0430

بزار این داستان سریالی که امروز قسمت دومش آپ میشه رو تموم کنم بعد اونم امتحان میکنم و نتیجه اش رو بهت میگم… :)
حتما یکی اونجوری هم مینویسم.
خوشحال میشم پای داستانم کامنت بزاری.
میدونی اشکالت چیه؟؟؟
اصلا بحث چهارتا کلمه انگلیسی نوشتن نیست.
درسته اول داستان میتونه تو ذوق آدم بزنه و یه شروع خوب میتونه خیلی ذهن خواننده رو در گیر کنه.
اما حتی اگه شردعت هم خوب نباشه توی جریان داستان میتونی شروع رو حذف کنی یا اینکه کمرنگش کنی.
دختر خوب داستان سکس با فیلم پورن فرق داره…
توی فیلم پورن تو فقط صحنه های سکسی میبینی در صورتی که توی یه داستان سکسی فقط بحث صحنه های سکس نیست…
پیشنهاد میکنم کامنت های پای همه ی داستان هارو از این به بعد بخونی تا سلیقه ی بچه ها دستت بیاد چون تو داری واسه این بچه ها مینویسی.
مثلا تکاور بخور بخور همراه با عشق دوست داره و بقیه چیزا چندان براش مهم نیست :)
و بقیه هم سلیقه های مختلفی دارن
یکی طنز یکی خشن یکی گی.
حالا فکر کن ببین سلیقه ی اکثر بچه ها چیه و واسه اونا بنویس.

0 ❤️

321356
2012-06-05 01:40:50 +0430 +0430

اتفاقا توی این چند روز روی اسم این داستان خیلی فکر کردم. اولین بار…شاید هم نه یعنی چی؟ یعنی قبلش سکسی داشتی که اینجا نخواستی اسمی ازش بیاری؟ یا شاید بهتر بودمیذاشتی اخرین بار… شاید هم نه. در این صورت خواننده متوجه میشد که در اینده بازهم داستانی سکسی ازت خواهند خوند. ولی برای بار اول اسم مناسبی نبود. چند بار اسمش رو تکرار کنی متوجه میشی که معنی خاصی نداره.
در مورد فلاش بک، داستانی رو که الان چند وقته شروع کردم و هنوز تموم نشده یه مقداریش رو برای درک بهتر خواننده از اتفاقات پیش رو به عقب بردم. این کار داستان رو دوپاره میکنه و خیلی سخت میشه جمعش کرد. یا اینقدر باید جذاب باشه که خواننده تا اخرش بخونه یا اینکه بی خیال اخرش میشه که میتونه به کل کار لطمه بزنه. یه جورایی مثل فیلم نجات سرباز رایان یا نمونه ایرانیش دوئل از اب در میاد. ولی تجربه خیلی جالبیه. اگه اطلاعیه ادمین در مورد داستانهای برتر ماه اعمال بشه میشه امیدوار بود که نوشته های سریالی رو زودتر خوند…

0 ❤️

321357
2012-06-05 02:01:39 +0430 +0430
NA

بهاره خانم همه چي مردونه داريم در خدمتتون هم هستيم

0 ❤️

321358
2012-06-05 09:37:57 +0430 +0430
NA

بهاره جان قلمت خوبه عزیز، امـــــــــا همة داستانت حول یک محور گذشت ( که تو می ترسیدی و اون می خواست).
توصیفات کامل بود نمیشه از اینکه داستان چی شد و از کجا شروع شد و کجا تموم شد ایراد گرفت، امــــــــــا وصف کردن صحنه ها هیچ جدابیتی برای خواننده نداشت انگار داری یه انشاء میخونی که طرف حوصلش سر رفته و میخواد زود تمومش کنه.
اون چیزی که داستان رو دلنشین میکنه لذت بخش بودنشه، امـــــــا همیشه توصیف کردن بی عیب و نقص باعث دلنشین شدن داستان نمیشه…

0 ❤️

321359
2012-06-05 10:12:37 +0430 +0430
NA

بهار اعصابمو خورد کردی با جواب پس دادنات.قرار نیست اینجا از خودت دفاع کنی تو داستانت رو بنویس بچه ها هم نظر میدن تو بخون و عیب وایراداتو برطرف کن. اگه اشکال بچه هارو وارد نمیدونی محل نده به تخم چپ هرکی.
به تکاور جون وکفتار پیر هم احترام بذار این دوتا از پیشکسوتای شهوانی هستن.

0 ❤️

321360
2012-06-05 18:45:56 +0430 +0430
NA

پیشکسوت :)))))))))))

0 ❤️

321361
2012-06-06 04:38:37 +0430 +0430
NA

بهاره جان دنبال چی میگردی
منتظری یکی کامنت بذاره توام جوابشو بدی بی خیال بابا کوتاه بیا
اها ها بدو بدو زود باش دیر نکنی یه کامنت جدید رسیده زود باش جواب بده کجایی پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

0 ❤️

321362
2012-06-06 04:45:27 +0430 +0430
NA

راستی خانوم شادی جوجو شما خیلی واسه نظرات زحمت میکشی
این خخخخخخخخخخخ یعنی چی؟ همیشه همینه
میشه یه لطفی کنی بگی تا منم بدونم.

0 ❤️

321363
2012-06-06 05:45:16 +0430 +0430
NA

بد نبود
باید دید میتونی فراموشش کنی یا نه
من که تجربه خیلی بدی از آشنایی توی وب دارم
نتونستم ازش بگذرم

0 ❤️

321364
2012-06-06 05:52:13 +0430 +0430
NA

بد نبود
باید دید میتونی فراموشش کنی

0 ❤️

321365
2012-06-06 06:04:12 +0430 +0430

اگه واقعی بوده باشه معلومه خیلی برات خاص بوده
حالا ممکنه چون بار اولت بوده یا چون استرس داشتی
به هر حال جزییات خاصی رو رعایت کردی . آفرین
اگه هم که تخیل بود واقعا آفرین چون قلمت خوب بود

0 ❤️

321366
2012-06-06 09:13:46 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بود.قلمتو دوست دارم.ولی یه خورده کسل کننده بود.منظورم اینه که اوج نداشت.میدونم داستان واقعی بود.چون واسه خودمم یه همچین اتفاقی افتاده.کاش یه ذره بهش شاخ و برگ میدادی.البته فقط یه خورده،درکل خوب بود.بد نبود

0 ❤️

321367
2012-06-06 10:38:35 +0430 +0430
NA

چنگی به دل نزد. اما تخمی هم نبود
به نظر من به کار بردن اصطلاحات رایج انگلیسی هیچ خدشه ایی نمیتونه به اصل ماجرا و داستان وارد کنه.
بعضا لازمه که اصلا مطلب هم ادا نشه و …

از داستانت جالبتر این بود که برای کامنتها اومدی و جوابیه صادر کردی :D

خوشمان آمد.

دوست داشتی بازم بنویس. حال نداشتی هم ننویس

پاهات همیشه تمیز و لاک خورده باد! (شاهپور خبری نیست ازش :) )

0 ❤️

321368
2012-06-06 18:10:50 +0430 +0430
NA

شاید اینجا جواب کامنت دادن مرسوم نباشه ولی از نظر من احترام به خواننده ایه که وقت گذاشته و نظرشو نوشته. حتی اگه فحش نوشته باشه!
من تمام کامنتا رو میخونم و اگه نظرات برام مهم نبود اصلا لزومی نداشت اینجا داستان شر کنم!!
به هر تقدیر مرسی از همتون

0 ❤️

321369
2012-06-06 19:40:09 +0430 +0430
NA

بهاره جان خوشکل من ( این قسمت رو زیاد جدی نگیر من تو سازمان روحیه کار میکنم )
خوب گوشاتو وا کن هر دختری ایرانی از هر قشری پولدار فقیر باسواد بی سواد مذهبی غیر مذهبی شهری روستایی و غیره را که در نظر بگیری بعد اولین سکس امکان نداره دچار عذاب وجدان نشن البته با درجات مختلف و زمان میبره تا باهاش کنار بیان متاسفانه .
در ضمن تو اول داستان گفتی من بار اول سکسیدنم بود و قبلا تو بسته بندی و کاملا فریز شده زندگی میکردم اما نمیدونم چی شد که یهویی دست راست و چپ و وسط دوستت رو از پشت خوردی. آهان تو راست میگی من به معجزه اعتقاد دارم بهت الهام شد وگرنه تو بار اولت بود ولی همین تناقض گویی هات باعث شد از خیر داستانت بگزرم .
نه شوخی کردم بی نظیر بود عالی محشر ( اینم جدی نگیر چون من از سازمان روحیه مزاحم شما شده ام )

0 ❤️