اولین تجربه با دختر فامیل

1400/09/26

تازه ۲۰ ساله شده بودم یه جوون سرشار از انرژی و پایه همه چی
واقعیتش دورم برم پر کس بود مثلا کسمغز، کس شعر، کسخول همه چی بود جز کس اصلی
ما با یکی فامیلامون که قبلا تو یه کوچه زندگی میکردیم یه دختری داشت به اسم نگین(مستعار) من از نگین خانم ۲ سال بزرگتر بودم و بچگیمون با هم بزرگ شده بودیم و همیشه من تو درساش کمکش میکردم شاید قشنگ بگم هفته یی یکی دو شب خونمون بود با آبجیام بازی میکرد
من خدایش تا اون موقعه فکر بدی دربارش نمیکردم و اصلا فکرو خیالی واسش نداشتم تا اینکه نگین خانم دو سال قبل خونشون از محله ما به یه شهر دور تر از ما برای همیشه رفت و من تو این دو هیچ ندیدمش و پای درس و مشق و زندگی بودم تا اینکه تو ایام کرونا و درسای آنلاین آقا محسن(پدر نگین) زنگ بابای ما زد و بهش گفت که منو بفرسته خونه آقا محسن بابامم قبول کرد گفت میفرستمش وقتیم که بابام به من این پیشنهادو داد واقعا از ته قلب ناراضی بود چون من ۲ سال بود اونارو ندیده بودم و تو خونشون احساس غریبی میکردم ولی خوب دیگه بابامون گفت باید بری و رو حرف پدر هم نمیشه حرف زد!
منم شال و کلاه کردم و لپتاپ و موبایلمو برداشتم دلو زدیم به دریا رفتیم که یکی دو ماهی پیش آقا محسن برای در بچه هاش بمونیم
ساعت ۱۱ صبح حرکت کردم و ساعت ۴ عصر رسیدم خونه آقا محسن ! خونه آقا محسنینا واقعا بزرگ بود و سنتی با همشون سلام علیک کردمو دیدم نگین اومد ! چه دختری شده بود چه اندامی و چه صورتی واقعا کف کرده بودم منی که صحبت کردنام مثه خبرنگارای تلوزیون هستش جلوش به پته پته کنان افتاده بودم فقط تونستم بگم سلام ، مرسی ،شما خوبید؟
خلاصه سرتون درد نیارم یکی دو شب که موندیم خونه آقا محسن برام یه اتاق جدا دادند و با رخت و تشک ولباس خواب آقا محسن ۳ تا بچه داشت که بزرگیشون نگین بود خودش انبار دار بود ۳ شب در هفته باید انبار میموند مادرشم خانم خونه دار که بنده خدا از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب تو خونه کار میکرد
روزا درسای آنلاین بچه ها شونو همشونو بهشون یاد میدادم و آخر سر هم مال نگین بود که واقعا روزی ۳ الی ۴ ساعت صرف براش وقت میزاشتم ، یه شب بعد از شام بچه های کوچیک آقا محسن بهم گفتند یه سریال براشون پیدا کنم که شبا با هم نیگا کنیم من اولش قبول نکردم ولی نگینم گفت ترو خدا فقط شبی نیم ساعت برامون یه سریال بزار گفتم خو ماهواره دارید اونجا ببینید اونام با خنده گفتن:آیا از کچلی مو های خود رنج میبرید! (منظورشون تبلیغات این شبکه های ماهواره یی بود) منم که دو هزاریم افتاد که اینا از تبلیغات زده شدن گفتم باشه همون شب فیلم زامبی واکینگ دد بود فک کنم دانلود کردمو براشون هر شب یه قسمتشو تو لپتابم میزاشتم اینام زامبیا به تخمشون بود و نیگا میکردن هر شبم تو اتاق من بودن.
اتاق من یه فرش داشت و بیستا تشک متکا اون آخرش و تقریبا هر شب بچه ها یکیشون در میاورن میزاشتن زیر پاشون مینشستن پای لپتاب
یکی از همین شبا پای فیلم دیدن بودیم و من به پهلو دراز کشیده بود که از خستگی پامو که تکون دادم مستقیم خورد به باسن نگین در جا خشکم زد نگین دراز کشیده بود و دستشو بلند کرده بود گذشته بود زیر سرش که بتونه فیلمو راحتتر ببینه من فاصله ۱ متری ناخواسته لگد زده بودم بهش واقعا خجالت کشیده بودم
نگین هم از شب بعدی میرفت رو به روم مینشت لپتاپ سمت راست من بود و بچه ها هر کدوم از بغل کنار دراز کشیده بودن لامپ خاموش بود همه محو تماشای فیلم
اون شب یخورده خسته و منگ بودم که دیدم یه چیزی خورد به پام فهمیدم پای نگین بود یخورده پامو جمع کردم ولی بعدش یه فکر کیریانه گفت بازم پاتو دراز کن منم پامو دراز کردم که خورد به پای نگین ولی این بار نگین پاشو جمع نکرد دقیقا پام به پاش چسپید منم نامردی نکردم کف پاشو با انگشتم خاریدم اونم پای دیگشو هم گذاشت روی پام اینجا یه شوک عجیبی خوردم مغزم هنگ کرد یعنی اونم آره؟ منم پامو تو همین حالت نگه داشتمو تکونش ندادم تا اینکه ۱۰ دقیقه گذشت با خودم گفتم بزار انگشتمو بزار لا شصت پاش ببین چیکار میکنه وقتی این کارو کردم هیچ ممانعتی نکرد واقعا هم اونم آره بود شیطون داشت هزار نقشه برام تو نسخه میپیچید تا اینکه فیلم تموم شد من با جمله بچه ها خیلی حال دادید همه رو از اتاق بیرون کردم شاید با جرات میتونم بگم تا صبح بخاطر کار شب چشام خواب نرفت فردا هم طبق معمول درسای بچه های کوچیک و بعد از اون ماله نگین شد نگین اون روز یخورده سرخ و سفید شده بود نمیدونم چرا ولی دلم میخواست هموجا مثه بستنی زمستونی بخورمش منو نگین تو اون زمان درس اصلا به رمون نیاوردیم و تا زمان که تایم فیلم دیدن میشد صبر کردم فیلم شروع شد و نگین اومد جلو روی من دراز کشید و پشتش افتاد به من نگین وقتی پاهاشو دیدم آروم پامو چسپوندم به پاش اونم با رضایت خودش بیشتر پاشو چسپوند منم که شیر شده بودم آروم رفتمو از پشت یه دستمو گذاشتم پشت کمرش نگین یه لحظه برگشت و نیگام کرد یه لحظه ریدم به خودم که شاید بدش اومد ولی دیدم خودشو کشید عقب که بهم بچسپه و اینجا بود که برگ برنده ما رو شد جواب اوکی رو با زبون بی زبونی گرفتم من سریع گوشمو مثه شمشیر جومونگ درآوردم تو واتساپ رفتم سراغ شماره نگین که هیچ پیامی با هم دیگه نداشتیم جز تماس اونم تو این چند روز برای درس . اومدم آروم در گوشش گفتم واتساپتو باز کن اونم باز کرد و اومدیم تو چت گفتم نگین میدونی چیکار میکنیم ! گفت باشه بازیه مگه چیکار کردیم؟ منم با شوخی گفتم آخر و عاقبت این بازیا میشه ۶ ماه بعد یه بچه بغلت! اونم گفت عرضه این چیا رو نداری ، منم اِز اِز اومدم گفتم حیف که مهمونم وگرنه برات داشتم ؟ اونم گفت :اگه چیزی داشته بودی تا الان باید کارتو میکردی ! من واقعا دیگه عصبی شده بودم و گوشی رو گذاشتم کنار
نگین حشری بود و ما هم کسخول تو این چند شب حالیم نشده بود
رفتم لامپ حیاطو خاموش کردمو و به بچه ها گفتم امشب ۲ قسمت سریال رو میبینیم بچه ها هم تو ماتحتشون عروس شد و بالشاشون رو محکم تر گرفتن و همه پشت به ما نشستن پای فیلم! منم مستقیم اومدم آخر دراز کشیدم پشت نگین و از بغل چسپیدم بهش هیچ واکنشی نشون نداد ولی وقتی دستمو برد لای پاش کمی مقاومت کرد ولی من دسشو کنار زدم مسقیم دست کردم تو شلوارش شروع کردم با مالیدن کسش ، من تا اون وقت هیچ کس ندیده بود یعنی نه جنده و نه دوست دختر داشتم منم برای اولین بار چشمون به کس نخورد ولی دستم خورد !
نرم بود خیلیم نرم بود لبای کسشو با انگشتام کنار میزدم خلاصه نیم ساعتی مالیدم که یهو منم پایین تنمو چسپوندم به باسنش که کلفتی کیرم رو تو باسنش حس کنه اونم دقیقا مثه خودم دستشو آورد پشت سرشو کیرمو محکم گرفت آروم سرشو برگردوند بهم گفت همش ماله خودته منم گفتم امشب که ماله تو هست منم شلوارشو کشیدم پایین و کیرمو گذاشتم لای پاش از پشت میکشیدم لای کس و کونش از شناختی که ازش داشتم امکان نداشت اوپن باشه و منم بدون مقدمه گذاشتم در کونش و همینجور خشک خشک فشار میدادم ولی امکان داخل شدن نداشت منم یه آخ تف آروم و سایلنت سر کیرم زدم و یه تف معمولی در کون نگین و آروم گذاشتم در کونش ،نگین از حشریت بی حال بی حال بود.
نه میتونستیم جلوی اون ۲ تا بچه صدا دربیاریم و نه میتونستم ساکت بمونیم منم آروم آروم شروع کردم به فشار دادن که حداقل کیرم بره داخل کونش ولی واقعا تنگ بود وقتی نگین تلاشای منو دید که چه فشاری دارم میدم خودشم دستشو گذاشت باسنشو زد کنار یه لحظه احساس کردم فشار روی کیرم کم شده یه گرمایی حس میکنم و بله کیرم رفته بود داخل نگین از پشت سر دستشک اورده بود جلوی شکمم که بهم بگه زیاد فشار ندم معلوم بود دردش اومده بود منم دسشتو کنار زدم ازپشت بغلش کردم و آروم آروم کیرمو میبردم جلو تر تا اینکه کیرم تا آخر رفت داخل یه دستم رو کسش بود و یه دستم دور کمرش و یواش یواش تلمبه میزدم نگین هی بیشتر خودشو بهم میچسپوند از حشریت شاید در همون ۳۰ ثانیه اول ارضا شدم ولی من برای داخل کردن کیرم خیلی زحمت کشیده بودم نمیخواستم درش بیارم ولی وقتی کیرم شل شد از کونش اومد بیرون ولی بعد از ۱۰ دقیقه دوباره راست شد (من هیچ نتونستم تو ۱۰ دقیقه ۲ بار جق بزنم) این بار بازم تف زدم و گفتم شاید مثل قبلا سخت باشه ولی به محضه اینکه گذاشتم در کونش با یه فشار کوچیک رفت داخل کونش واقعا کردنی بود هم قلمبه و هم گرم و نرم تازه یه بار توش خالی کرده بودم و پر بود از آب کیرم من هم شروع کردم به تلمبه زدن و نگین هم نفساشو داشتم میشنیدم وقتی دستمو بردم طرف کسش واقعا خیس خیس بود و من همچنان در حال تلمبه زدن این باز نزدیک سه الی ۴ دقیقه دوام آوردم و با سرعت بیشتر از قبل تلمبه زدم وقتی ارضا شدم انگار روح داشت از تنم میرفت کیر شل ول شدنو نیمه جون از کونش درآوردم از کارم پشیمون بودم نگین سریع پاشد رفت و دیگه هم اون شب اتاقم نیومد منم به ۲ تا بچه گفتم برید اتاقاتون که خستم و میخوام بخوابم
فردا صبحش که گوشیمو نیگا کردم نگین پیام داده بود بهم گفته بود اگه اهلش باشی هر شب برامون میتونه شب خوشی باشه من جای ۲ ماه ۳ ماه موندم و برگشتم خونه ولی منو نگین هنوز با هم کانکت هستیم اگه دوست داشتین بازم براتون از سکسای منو نگین براتون مینویسم
همدیگر را بدون قید و شرط دوست بداریم 😘

نوشته: Mr.Enrique


👍 41
👎 21
99401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

848299
2021-12-17 02:46:22 +0330 +0330

خدا شفات بده مرتیکه کسخول جقی.

1 ❤️

848311
2021-12-17 05:42:49 +0330 +0330

ن دوست نداریم دیگه نذار

2 ❤️

848328
2021-12-17 10:00:05 +0330 +0330

تو دهات شما زنا 6 ماه زایمان میکنن؟

5 ❤️

848331
2021-12-17 10:51:15 +0330 +0330

تنها جمله راستی که تو این داستان خوندم این جمله بود…
“نگین حشری بود و ما هم کسخول تو این چند شب حالیم نشده بود”
صداقت این جمله نفس منو گرفت …
اما این دلیل نمیشه من وتو همدیگرو دوست داشته باشیم
آبم با کون کن های کصمغز متوهمی چون تو یه جوب نمیره…راست میگن کصخل ها بعضی وقتها تو یه سری کارها از جمله سکس رودست همه خایه دارها میزنند اما دیگه نه در این حد جلوی خواهر و برادرهای طرف …تا خرخره بکنی تو کون بدبخت اونهم دوبار؟! اگه صدا خفه کن داشتی …بما هم بگو از کجا خریدی ؟ اصلا کی اختراع شده ما بیخبر بودیم ؟ کیرت تو سوراخ موش بره و گردنش رو تله موش بگیره که دیگه نتونی ازش داستان دربیاری.

2 ❤️

848346
2021-12-17 13:39:06 +0330 +0330

طرفای شما بعد 6 ماه بچه دار میشن کسخول جقی!!!

0 ❤️

848349
2021-12-17 14:09:17 +0330 +0330

دروغ بود ننویس لطفا

0 ❤️

848381
2021-12-17 19:32:26 +0330 +0330

کسخل کم ببند همیشه ببند

0 ❤️

848386
2021-12-17 20:00:47 +0330 +0330

تو به کصصصصصص ننت خندیدی پسره کونی😂😂😂✋🏽
کون همه مث خودت گشاد نیست با چنتا فشار بره توش
بعد مثل جق های تو ۳۰ ثانیه ای یارو ارضا شه
کونی توهمی🍆🍆🍆🍆

0 ❤️

848393
2021-12-17 20:17:06 +0330 +0330

دوبار کون یارو گذاشتی اون دوتا بچه خر بودن ندیدن؟آقا محسنم که بنده خدا هفته ای ۸ روز شب کار بوده اصلا نمیومده

1 ❤️

848472
2021-12-18 02:25:43 +0330 +0330

یکی از تخمی ترین داستان‌ها بود.

آقا محسن زنگ زد به بابات گفت پسرتو بفرست دو ماه بیاد اینجا خودمو زنمو دخترمو بُکُنه؟!

خُ دیوث یه منطق روایی بهتر برای روایت داستان پیدا میکردی؟!

1 ❤️

848678
2021-12-19 03:46:28 +0330 +0330

ای کیر سگ تو کص ننت با این تخیلات تخمیت

0 ❤️

849036
2021-12-21 11:51:38 +0330 +0330

تا باشه از این تجربه ها باشه 😀

1 ❤️

849476
2021-12-23 23:05:28 +0330 +0330

لایک بخاطر جمله اخرت بود

0 ❤️

849517
2021-12-24 04:28:12 +0330 +0330

واقعیتش دورم برم پر کس بود مثلا کسمغز، کس شعر، کسخول همه چی بود جز کس اصلی
میدونی چرا چون خودتم کص مغزی 😂😂
بعد آخه شیش ماهه لاشگوشت

1 ❤️

849531
2021-12-24 08:35:18 +0330 +0330

اخه جقی تو نر خر رو یه پدری که دختر بزرگ داره چرا باید بگه ۲ ماه بیا خونمون

1 ❤️

850083
2021-12-27 19:59:22 +0330 +0330

لبیک یا خمینی

0 ❤️

850100
2021-12-27 21:57:11 +0330 +0330

اون قسمت از داستانت که از پشت چسبوندی به نگین برای منم پیش اومده قدیما مهمونا که میموندن همه بچه ها رو تو ی اتاق میخوابوندن یکی از پسرای فامیلمون خیلی تو کف من بود نصفه شب اومد و یواش پشتم خوابید کم کم شورت منو کشید پایین بیدار شدم و منتظر حرکت بعدیش که دیدم خودش قبلا کشیده پایین کیرش باریک، گرم و چرب بود و راحت تا نصفه کرد تو کونم از درد به خودم پیچیدم ولی صدام در نیومد کارش که تموم شد بوی گند منی هیکل و شورتمو پر کرده بود همونطور که یواش اومده بود یواش هم بلند شد رفت سر جای قبلیش اون اتفاق هنوزم مثل ی کابوس تو ذهنم مونده لعنت…

0 ❤️

865572
2022-03-26 12:16:09 +0430 +0430

باید عرض کنم که خیلی کیری و تخمی بود هیچ جا از داستان به هم نمی‌خورد ، چرا یک آدم غریبه که چند وقت ندیده بودیش یک دفعه باید بگه دو ماه بری خونشون و بخوابی 😐😒

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها