اولین تجربه بردگی با بانوی افغان (۴)

1401/04/21

...قسمت قبل

سلام
من فرهادم و با اسم pesarake barde فعالم
توی داستانای قبلی توضیحات کلی و مفصل از اولین تجربه بردگین دادم براتون
بریم سراغ ادامش

بیدار شدم و گوشی را برداشتم دیدم چنتا پیام اومده:
آفرین سگه خوب آبرو ریزی نکردی
_خوشم اومد ازت میتونی خوب سگی باشی
_به محض بیدار شدن زنگ بزن بهم کارت دارم بی ناموس
فوری بهشون زنگ زدم
_به به به سگم زنگ زده چیکار میکردی حیوون؟
+ملکه تازه بیدار شدم به محض اینکه پیامتونو دیدم تماس گرفتم مزاحمتون شدم
_با صدای خنده…چه سگی شدیییی باریکلا. ببین خوب بودی و خوشم اومد ازت…همه مخصوصا رویا تاییدت کردند. میتونی موفقیتای بزرگی زیر دست ما کسب کنی سگه…خب برو توالت تماس تصویری بگیر که کارت دارم
+چشم سرورم
رفتم هندزفری را برداشتم و رفتم دسشویی قبلشم پیام دادم که سرورم با عرض معذرت من نمیتونم صحبت کنم مامانم میفهمه
زنگ زدم و دیدم وااای چقدر زیبا یه ذختر افغانی با مقنعه مشکی چشمای بادومی موهای مشششکی و فرق وسط گوشیو جواب داد
_خب خیوون گوشیو بذار یجا که کامل پیدا باشه و گمشو عقب
+چشم ملکه
_لباساتو در بیار ببینم
لباسامو در آوردم
_خب حله میخواستم ببینم شورتو کرستت سر جاشه یا نه😂😂😂
دراز بکش کف توالت و بشاش روی خودت
انجام دادم
گفت دستم بنده من سر کارم پیامت میدم و بدون توجه به من قطع کرد
منم بلند شدم رفتم حمام و آماده شدم رفتم سر کار
توی مغازه بودم که پیام اومد
_سگه …نمی‌خوام به درآمدت و کارت لطمه بخوره…باید خرج خودتو حسابی در بیاری که نیاااازه…تا ساعت چند مغازه ای و کلا ساعت کاریت چطوریه
+ملکه من از ۹/۵ هستم تا ۱ و عصر از ۴ تا ۸/۵_۹ مغازم
_خیلی خوبه پس یک تا یکو ربع میای دنبالم دم خیابون شمس آبادی محل کارم اینجاست و نزدیکم و باید هروقت خواستم بیای
+چشم ملکه ی من
ساعت یک و ربع بود تقریبا رسیدم سر قرار زنگ زد و گفت سگه امروز دکتر زود رفت و ماشینتو بذار یجا و بیا فلان ساختمان
+چشم ملکه
رفتم…یه مطب فیزیو تراپی بود… دیدم ایشون با ناهید و یه خانوم دیگه اونجا بودن
خیلی مودب سلام کردم بهشون
گفت شما بشینین الان کارم تموم میشه میام
اون خانومم رفت و درو بستن

من کاملا شق کرده بودم دوباره و فکر کردم برنامه داریم
_ببین سگه.کلا اینجوریه که ما میخوایم تو یه سگ جقی و بی غیرت و زنپوش باشی و حق مخالفت نداری…فقط روی من و هرکی من دستور بدم غیرتی میشی و واق واق میکنی …هر جنده ی دیگه حتی مادرت جز غیرتت نیستن و مهم نیست برام چقدر اذیت میشی وقتی بهشون میگم جنده…ببین سگه…من دوست دارم به محض اینکه اسم من میاد یا با من صحبت میکنی و تحقیرت میکنم فورا دودولت شق بشه…دوست داذم روزانه حد اقل یکبار جق بزنی و اوتم زمانی باشه که داری تحقیر میشی …نمیخوام اصلا فکر و ذهنت بجز من جایی بره…فهمیدی سگه؟
+بله سرورم چشم
_خب گمشو برو بیرون اینجا دوربین هست…مام میایم دنبالت میریم توی ماشین
رفتیم بیرون بهشون گفتم ماشین کجاست و پشت سرشون راه افتادم رفتیم توی ماشین
_من گرسنمه و تا ساعت ۴ آزادم برو یجا توی یه پارک من غذام دنبالم هست بشینیم بخوریم و برگردیم که به کارم برسم
+چشم خداوند من
_آفرین خیوون خوووووب بلدی کارتو
رفتیم توی یه قسمت پارک نزدیکای بیمارستان چمران که خیلیم خلوته همیشه
نشستن غذاشونو خوردن و اصلا اهمیت ندادن که منم گرسنمه
دست آخر گفت بیا کف ظرفارو لیس بزن
انجام وظیفه کردم و ایشون گفت بشیت نا توجیهت کنم
_ببین حیوون گفتم بیای محل کارمو ببینی بخاطر اینکه من بزای اون همکار خانومم توضیح دادم در مورد ارباب بردگی ولی اون یکم مردد بود و میخواستم فقط تورو ببینه و ببینه یه سگ چقدر قشنگ حذف گوش میده وگرنه نمیگفتم بیای اونجا و نقشه دارم یبارم سگ اون بشی تا دستش راه بیفته…
+ملکه خودتون که مکان دارید تیمتون کامله اونو میخواید چیکار
_دکتر خیلی بهش اطمینان داره و برای ویزیتای خونگی دستگاهو در اختیارش قرار میده و من میخوام دستگاهو بیارم و وصلش کنم به دودول یا سینه ها یا هرجایی از برده ها که دلم میخواد
_راجع به دختر عمتم بگم که مطمعن باش سگش میشی و این آرزوت بر آورده میشه …قراره تو کاملا واضح سگ باشی و تعارفیم در کار نیست
+چشم سرورم من که بجز چشم چیزی نمیگم
ناهید یهو گفت هب بسه دیگه هودتو لوس نکن گمشو بریم توی ماشین و یه توف خسابی کرد توی دهنم
بلند شدیم رفتیم
توی راه بوذیم که همکار مریم خانوم زنگ زد
مریم خاتوم کوشی را گذاشت روی اسپیکر و گفت زر نمیزنی
#سللم مریم جان …چیکار کردین پسره را؟
_ردش کردم رفت خورمم اومدم بیرون ناهار و برگردم الان توی راهم
-واقعا شما اینو کردین بردتون؟
_اره خب چیه مگه
-جالبه …راستش کیف کردم دیدم جرات نکرد بهت نه بگه و همون کاری که گفتی را کرد…دلم میخواد تجربش کنم…نظرت چیه؟
_وااای ببین عالیهههه ارضا میشی کااامل‌…شب میخوای برات بیارمش؟ خونتون کسی نیست؟
-شب میاد واقعا؟؟؟
_اره میارمش …مادرشو میگام اگه نیاد…یعنی کاریش کردم که جرات نمیکنه رو حرفم حرف بزنه
-خب من امشب میاونم خونه را اوکی کنم…فقط مادرمه که میبرم میذارمش پیش داداشم و میام خونه تا صبحم کسی نیست
_خب باشه عزیزم میارمش برات اومدم مطب صحبت میکنم باهات
من حسابی داشت بهم خوش میگذشت…روح و جسمم به آرزوش رسیده بود توی فکر این بودم که امشب قراره چیکااارم کنند که یه پس کله ای محکم خوردم
ناهید بود
حیوونی شدیااا میشی اسباب بازی ما هرکاریم خواستیم باهات میکنیم
برو توی پارکینگ هرچی زودتر
+چشم
چند دقیقه بعد رسیدیم توی پارکینگ رفتم یه گوشه پارک کردم که ناهید گفت خب حیوون …الان باید چیکار کنی؟
+سرورم پاهاتونو بدین ببوسم
& نه الاغ…جق بزن
+اینجا سرورم؟
& بله…دقیقا همینجا…یالا بینن…جقی …‌‌یادبگیر جوری جقی بشی که ما بهت نگین…خودت خودکار جقتو بزنی و بدبخت و حقیر بشی
+چشم سرورم

_هوشم اومد…‌س گ خوبی هستی…یالا دودولتو در بیار
مریم خانوم یه توف انداخت روی دولم پ گفت بزن
راستش به محض اینکه توف کرد روی دولم شقققق شد حسابی جق زدمو ناخودآگاه آون چند قطره آبی که اومد را ریختم کف دستم و خوردم(میدونستم همین کارو میخواند)
بلند خندیدن و مریم خانوم گفت
_ذیدی…اینجوری شدی سگه من و کم کم خودت همه کاراتو میکنی
شب برو خونه کاراتو بکن و بیا دنبالم که بریم پیش ارباب جدیدت …میخوام کاری بکنی که خوشش بیاد و جذب بشه
+چشم ملکه
پیاده شدن رفتن و منم رفتم مغازه
از طرفیم توی فکر دختر عمم بودم…
شب شد رفتم خونه و کارامو کردم و پیام مریم خانوم اومد
سر ساعت رفتم سر قرار
سه تایی راهی شدیم سمت رفتیم
توی راه مریم خانوم گفت
_من خیلی توضیحات برای دوستم دادم
رضایتشو جلب کن
به محض اینکه رسیدیم اونجا فوری لخت میشی با شورت و کرست زانو میزنی جلوش و آماده میشی دستور بهت بده
+چشم سرورم
رفتیم تا رسیدیم به محل
رفتیم اوی ساختمان
در باز شد
دهنم باز موند…
صحته ای دیدم که اصلا و ابدا فکرشم نمیکردم…
😮😮😮

چه زن خوشگلی بووووود…معرکه
تاپ و شلوارم مشششکی آرایش کرده
رژ قرررمز
-بیاید تو …
فووووری لباسامو در آوردم و دوییدم کنار پاش زانو زدم و منتظر دستور بودم که یه صدایی اومد
صدای مرد بود
دلم ریخت…

ادامه...

نوشته: فرهاد برده


👍 23
👎 2
42001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

884483
2022-07-12 01:12:12 +0430 +0430

فرهاد برده شیرکلفتم تو وجودت

1 ❤️

884484
2022-07-12 01:13:29 +0430 +0430

اخه من موندم یم و دو و سه ش چی بود که چهارش رو نوشتی

1 ❤️

884505
2022-07-12 01:33:58 +0430 +0430

اوسکل این چیه آخه

1 ❤️

884518
2022-07-12 01:50:56 +0430 +0430

خاک بر سرت که یه عده خارجی از مملکت باید تو کشور خودت بهت زور بگن حقت همینه احمق البته که دویصد درصد این داستان کسشری بیش نیست

1 ❤️

884521
2022-07-12 01:54:03 +0430 +0430

عالیه
زود زود بزار

3 ❤️

884575
2022-07-12 05:33:37 +0430 +0430

ممنون فرهاد جان لطفا ادامشم زود بذار🍓🍓🍓

3 ❤️

884579
2022-07-12 07:09:43 +0430 +0430

خوب بود. میسترس از استانبول ترکیه کسی هست پیام بده؟؟

2 ❤️

884609
2022-07-12 14:45:17 +0430 +0430

عالی بود ، فقط طولانی تر و زودتر بنویس

1 ❤️

884633
2022-07-12 19:25:55 +0430 +0430

دوستان به زودی ادامه ی این داستانو براتون میذارم

3 ❤️

884696
2022-07-13 05:00:48 +0430 +0430

ممنونن بابت اینکه انقدر خوب داستان را پسندیدین

4 ❤️

884885
2022-07-14 04:20:33 +0430 +0430

عالیه بقیه شوهم بزار بی صبرانه منتظرم

1 ❤️

885344
2022-07-17 00:27:16 +0430 +0430

این یک قسمت بد بود اما بقبس بهتر اومد بقیشم بنویس لطفا

1 ❤️

886660
2022-07-23 17:56:49 +0430 +0430

احتمالا دوتا خانوم مارچینی یا لیمجیری نبودند؟

0 ❤️