سلامتی و شاد بودن را براتون آرزو دارم
ندا هستم همسر مجید
مجبورم که آخرین قسمت از رویداد زندگیمو خیلی کوتاه و مختصر و بدون توضیحات براتون تایپ کنم . ولی یکی دو مورد دوستان لطف کردن و نظرشونو با برداشت فکری و سنی مورد انتقاد قرار دادن را جوابگو باشم .
اول اینکه بیست و یک سال پیش تورم مثل امروز نبود ، اجاره منزل تو افسریه دومیلیون و پانصد ودیعه ، ماهی سیصد تومان بود ، از طرفی چون در حین کار شوهرم دچار برق گرفتگی شده بود اداره برق یه سری پوئن هایی برای شوهرم در نظر گرفته بود ، مثلاً تغییر وظیفه شغلی ، اضافه حقوق به خاطر صدمات جسمی و روحی و جلو انداختن وام به مبلغ شش ملیون با کارمزد ناچیز . با توجه به وجود عموی شوهرم که جزو روسای آن اداره بود گه یه پارتی بزرگ محسوب میشد .منزل تو آجودانیه را در یکی از خیابانهایی که آسفالت نشده بود و تک و توک آپارتمان ساخته بودن به مبلغ نه میلیون دویست خریدیم .از طرفی هم ارث پدری که چندین مغازه تو خیابان خاوران بود بین دو برادر تقسیم شد و ادامه آن باید خودتون متوجه بشید .
دوم اینکه من هیچ خیانتی به شوهرم نکردم ، هر دو مرتبه تعرض جنسی به من بود . واگر با دکتر ادامه دادم در چندین نوبت بخاطر نیاز جنسی بود که برای شوهرم در زمان و مکان مناسبی همرو تعریف کردم ، و چون اون حسی که برای شوهرم در اثر برق گرفتگی بوجود آمده بود بدون ناراحتی گفت ، من هیچ گله ای نمیکنم چون من مشکل داشتم . دو سه ماه بعد هم وقتی مورد قشم را تعریف میکردم و بهش گفتم که طعم جدیدی از سکس را چشیدم ، چنان شهوتی در وجودش پدیدار شده بود که هیچ وقت یادم نمیره و با لذت از اولین تجربه کیر کلفت که برام اتفاق افتاده بود ، گفت نوش جونت ، واقعا خیلی دلم میخواست که بدونم تحمل کیر کلفت را داری یا نه ؟ طی این چند سال ده ها بار به درخواست خودش، براش تعریف کردم .
الان که چهل و دو سال سن دارم فانتزی و حرف زدن از سکس هایی که داشتم و تکرار مجدد برای هر دومون لذت بخش . در واقع تکرار و یادآوری آن جزیی از سکس کردنمون شده .
من بعد از جریان قشم به خواست شوهرم و توافقی چهار مرتبه سکس با اشخاص متفاوت داشتم که دو مورد آنرا که خیلی خوب بود را بطور کوتاه تعریف میکنم . البته اینو هم بگم که به این راحتی نبود چند ماهی خیلی دوستانه و بدون دلخوری با یه اعتماد متقابل در این زمینه حرف زدیم و تمام جوانب را در نظر گرفتیم تا به نتیجه رسیدیم . به نظر من علت این تصمیم که برای خیلی از زوجین باور کردنی نیست و با عصبانیت ما را کثیف و خیانتکار میدونن ، عقیم شدن مجید ، و نداشتن بچه در محیط خانواده و پذیرفتن تمام علایق سکسی مجید هست .
دو سه سالی مجید با داستانهایئ که ساخته ذهن خودش بود و اکثرا منو در محتوای داستانش نقش میداد گذروندیم .
و چون با هم مچ شده بودیم کم کم موقع برگشت از عروسی ، یا خرید از فروشگاه ، یا مسافرت در مورد شخص سومی چه مرد و چه زن تو ماشین صحبت میکردیم .
حدودا دوازده سال پیش بود که با مجید یه فیلم سوپر دیدیم مجید هم با شیطنتهای که داشت ازم سوال میکرد که کیر کلفت مرد تو فیلمو دوست داری ؟ و ده مدل از این جور حرفا . با جواب من حسابی داغ میکرد و گاهی هم بطور مستقیم ازم سوال میکرد مثلاً اگه کسی مختو بزنه و متوجه بشی که کیرش کلفته ، میری باهاش . اینقدر تکرار کرد تا منو وسوسه کرد ، تو یکی از سکس هامون به مجید گفتم و درخواست کردم . مجید گفت باشه برات جور میکنم به شرطی که از اول تا آخر ثانیه به ثانیه برام تعریف کنی . چون از شنیدنش خیلی لذت میبرد .
دو هفته بعد وقتی به منزل اومد گفت ندا جون بیا بشین کارت دارم .
– فکر کنم چیزی که میخواستی تونستم برات پیدا کنم
– چی ؟
– خوشگلم ازم چی میخواستی ؟
– من متوجه منظورش شده بودم ولی خودمو زدم به اون راه .
– پدر سوخته کوس کوچولوی من مگه نگفتی خیلی هوس کیر کلفت کردی ؟ …
– شوخی کردم ، باورت شد ، میخواستم تورو شهوتی کنم
– چرا قرمز شدی ، خجالت کشیدی ؟ ، نکش . اگه واقعا دلت میخواد هیچی نگو ، و اگر رضایت داری یه چای برام بریز .
وقتی چایی ریختم ، کلی ازش صحبت کرد . ساعت پنج بعد از ظهر بود و من آماده پذیرایی بدون حضور شوهرم با یه مرد چهل ساله ، که مهندس معماری بود و ده ها پروژه آپارتمان سازی و یه کارخانه سنگبری در پایین شهر داشت را بودم . آپارتمان روبرویی را هم مجید خریده بود فقط برای مهمانی های زنانه و گاهی هم مردانه . تقریبا وسایل کامل داشت . قرار بود که آنجا از این مرد پذیرایی کنم . مدت شش ماهی بود که مجید با این مرد دوست شده بود و در دوهفته اخیر تونسته بود این پیشنهادو بده .که بعد از چندین بار ارتباط تلفنی و دوبار قرار شام در رستوران به همراه مجید روز ملاقات مشخص شد ،
در روز دیدار کارهای لازمه را روی تن وپدنم انجام دادم و موهامو کمی حالت دادم و با آرایش مختصری در صورتم سعی کردم که ساده به نظر بیام و با یه تاپ ساده .و دامن تنگ کوتاه بالای زانو مشکی رنگ ، منتظر بودم تا مهمونم برسه . مجید هم در آپارتمانی که محل زندگیمون بود مونده بود .
پس از اومدن و احوال پرسی ،روبوسی کردیم و چشم در چشم ،خیره شدیم ، دستم را با یک بوسه ، و ابراز علاقه به من فهموند که براش خیلی ارزش دارم و بخاطر شخصیتم اینجاست . حدود دو ساعت با هم صحبت میکردیم که پنج دقیقه آخر به حرفهای عاشقانه کشیده شد .براش قهوه ریختم و کنارش نشستم که بلافاصله دستشو روی شونه هام گذاشت و لبامو با لباش قفل کرد . منم دستمو از روی شلوارش رو کیرش گذاشتم . حس کنجکاوی باعث میشد که زودتر سایز کیرشو ببینم . یه اوهوم کرد و با سینه هام ور رفت
زیپ شلوارشو کشیدم پایین ، و چون دستم داخل شلوارش نرفت کمربندشو باز کردم تا بتونم دستمو ببرم تو شورتش تا کیرشو لمس کنم سر کیرشو که رو به پایین بود راگرفتم ، شل بود اما دراز .
– الهی قربونت برم عزیزم تو زن خاصی هستی و از همون دیدار اول فهمیدم لباشو رو لبام گذاشت نفسهای تندش با نفسهای تند من آمیخته شد . کیرش تو دستم بود و بزرگ شدنشو حس میکردم .–
عزیزم معذرت میخوام من بلوزتو در بیارم . وای عشق منی تو چه بدن سفید با سینه های زیبایی داری ، چه پوست لطیف و صافی داری . دستشو لای پام حس کردم که دامن تنگم اجازه نمیداد تا مانور بیشتری بده . سر کیرش از بالای شورتش منو صدا میکرد . وقتی سر کیرشو تو دهنم گذاشتم اصلا انتظار نداشت و گفت این اولین باره که خانمی از بزرگ بودنش تعجب نمیکنه و بدون درخواست برام ساک میزونه . …
کیف سامسونتش که روی میز بود باز کرد و یک جعبه که روی آن گلی تزیین شده بود درآورد و گفت ندا قشنگم , خوشگله این مال شماست .
– این کارا چیه ، من برای کادو ، تو رو انتخاب نکردم ، ناراحتم کردی
– نه عزیزم میدونم که نیازی نداری ولی فقط یه یادبوده . و اگر دوست نداشتی میتونی بندازی دور . درششو باز کردم و یه سرویس طلا ی بسیار شیک که کار ایتالیا بود دیدم و تشکر کردم . سوتینمودر آورد و به سختی دامنو کشید پایین . از روی شورتم کوسم را بو کشید و لیسید
ای جانم چه بوی خوبی میده .
– بریم رو تخت ؟
– هر چی تو بگی ، منو روی تخت نشوند و از نوک، انگشتان پام بوسید ، تا به شورتم رسید ، بصورت ایستاده از گردنم شروع کردو بعد از سینه هام با زبونش لیس میزد و از لطافت پوستم تعریف میکرد و وقتی شورتمو در آورد ، گفت وای ، من چطوری دلم بیاد کیر کلفت مو تو این کس کوچیک و تنگ کنم . کمی نوازشم کرد و با زبونش از بالا به پایین کوسم میکشید عجب زبون سفتی داشت .
– آماده ای عزیزم؟
– اوهوم . مدتها بود که هوس کیر کلفت کرده بودم و خوشحال بودم که میخوام دوباره تجربه کنم .
ایییییییییییی ،کمی صبر کن ، دارم میترکم ، فشار نده ، اخخخخخخخ ، بعد دو دقیقه خودمو به سمتش حرکت دادم و گفتم آروم آروم بفرستش . ازم پرسید دردش کمتر شد ، گفتم دردش هم خوشمزه .
آخه عزیزم تعجب میکنم که تو با این جثه کوچیکت و کوس تنگت چطور کیر کلفت ، دوست داری گفتم نمیدونم . در صورتی که میدونستم چون مجید در موردش همیشه حرف میزد . خوب میدونستم که این سکسم با دو مورد سکسهایی که قبلاً داشتم، خیلی فرق داره ، چون مجید در جریان این مورد بود . ندا جون میدونی شوهرت خیلی دوستت داره ، گفتم آره . گفت کمتر کسی حاضر میشه که برای هوس زنش ارزش قائل بشه . گفتم یه سوال ازتون بپرسم گفت حتما عزیزم . گفتم مجید از کجا میدونست که شما التی بزرگ داری و چطوری از شما در خواست کرد . گفت بیست روز پیش فرار استخر گذاشتیم . وقتی زیر دوش بودم .از لای در منو دیده بود . فردای آنروز خیلی رک و پوسکنده بهم گفت مهندس یه خانوم سی ساله خوشگل سراغ دارم ،که دلش میخواد با مردی که التش بزرگ باشه تجربه سکسی داشته باشه . من از همه نظر تاییدش میکنم تمایل داری بعد از دیدن و گفتگویی مختصر برای سکس قرار بزاری ؟، با تعجب پرسیدم ، این خانم کیه گفت چیکار داری کیه ، چه فرقی میکنه ، گفتم اشناس گفت بله راستش همسرمه و میخوام خوشحالم کنم چون فک کنم آلت شما بزرگه . گفتم داستان نشه من حوصله گرفتاریهاشو ندارم گفت ابدا .اینطور نمیشود ، نگران نباش . شما منو خیلی وقته میشناسی ولی خواهش میکنم جایی درز نکنه .بعد از تموم شدن صحبتش سرعت تلمبه زدناشو زیاد کرد کیر کلفت و محکمشو حس میکردم و برای دومین بار غرق در لذت و شهوت بودم . ازم خواست مدل داگ استایل بشم ، وقتی که بدنشو به پشتم میکوبید ، نوک سینه ام به اندازه ده سانت روی تخت کشیده میشد که بخاطر لذت زیادش به اوج رسییدم . تمام بدنم به لرزش افتاده بود ودراخر خودشو روی سینه هام تخلیه کرد . نیم ساعتی کنار هم بودیم و از سلیقه های مجید و علت بوجود آمدن این تمایلات را براش توضیح دادم و در آخر با یه بوسه به من گفت ، قدر این لحضاتو همیشه در نظر داشته باش. لباساشو پوشید و تشکر کرد و رفت . من هم کاملا. راضی بودم و از اتفاقی که مجیدی برام بوجود آورده بود هیچ نگرانی نداشتم
وقتی به خونه اومدم مجید گفت خسته نباشی ، خوش گذشت . خجالت کشیدم و رفتم حمام .
در چند سطر بالا گفته بودم که دو مورد سکس را براتون تعریف میکنم ولی خیلی طولانی شده . از شما اجازه میخوام که مورد دوم را چند روز آینده با تیتر آخرین تجربه سکسی بعد از ازدواج براتون بفرستم .
یکی از دلایل بزرگی که گذشته ام را براتون تعریف کردم این بود که با نوشتن کلی نکات فراموش شده ، یادآوری میشه و برای تعریف مکرر فانتزیهامون کمک میکنه .
اگر نپسندید ید و خسته شدید ، عذر خواهی میکنم و مجددا برای همتون شادی و لذت زیاد بدون حاشیه و بوجود آمدن رویاهای زیبا براتون آرزومندم .
خدا نگهدار
پایان
نوشته: ندا
خوب بود.آفرین.اما شما هنوز طمع سکس واقعی رو نچشیدین
عجب جنده ای …ببین اینا که میگی همش کوس و شعره …کوست میخاره
منم کیرم کلفت هست اگه باز خواستید ادامه بدید حضوری هستم
با سلام خدمت شما
من یک ابهام که برام هست اینه که چطور یک خانم حالا منظورم شما نیستین کلی میگم مثلا تو سن ۳۹ و ۴۰ بعد از ۲۰ سال شوهر داری از درد شدید واژن حین رابطه میگه!!!
من همسر ندارم ولی تجربه سکس رو دارم متاسفانه اولین تجربه جنسی من خیلی وحشتناک بود و من با دختر یکی از بستگانمون مورد تعرض چند نفرکارگر که تو یک ساختمان در حال ساخت که اونجا کار میکردن و همونجا هم محل اسکانشون بود و میخوابیدن مورد تعرض و قرار گرفتیم و بزور کشوندمون تو همون ساختمان و… من چیز زیادی از اونروز یادم نیست حالا نمیدونم بخاطر وحشت زیاد و استرسم بود یا هرچیز دیگه فقط از زمانیکه که ما رو چند نفره گرفته بودن که دست و پا نزنیم و سر و صدا نکنیم و میبردنم سمت ساختمان دیگه چیزی یادم نیست تا زمانیکه چشمام رو باز کردم دیدم تو بیمارستان هستم اون دختربرام تعریف کرد که یهو بیهوش شدم و اونا که فکر کرده بودند من مردم ما رو رها کرده بودن ودیگه سر کارشون هم نیومدن و پلیس آگاهی تو یکی از شهرهای غربی گرفتشون
ولی چند سال بعد با یکی از دوستای داداشم و اونم خیلی اتفاقی وارد رابطه شدم خانواده ام رفته بودن مسافرت کسی خونه نبود میخواستم لباسمو اتو کنم یهو پریز یه جرقه زد و برقمون قطع شد به داداشم زنگ زدم ، گفت که تهران نیست و طول میکشه تابیاد ولی یه دوست صمیمی داره که خیلی خونه ما اومده بود و ما میشناختیم گفت بهش الان زنگ میزنم بیاد درستش کنه ، راستش من از زمانیکه ۱۳ ، ۱۴ سالم بود عاشق این دوست داداشم بودم و چند باری هم سعی کردم بهش نزدیک بشم ولی بهم محل نمیذاشت و هرچی من بهش نزدیکتر میشدم اون بیشتر منو پس میزد و یروزم که از دبیرستان میومدیم با همکلاسیهام با چندتا پسر کل کل میکردیم یهو این سبز شد جلوی من خلاصه کم مونده بود کتکم بزنه راستش دوستام هم ترسیده بودن اینو که دیدن اونقدر عصبانی هست ، پسرا که یهو غیب شدن ولی نکته مثبت این بود که به داداشم نگفته بود و کلا از اونروز دیگه منم تحویلش نمگرفتمو و حتی سلام هم بهش نمیکردم ولی حقیقتا برام عقده شده بود و یجورایی رابطه با این برام حیثیتی شده بود
بهرحال تا داداشم گفت فلانی میاد یهو ضربان قلبم ۵۰ برابر شد هیچوقت فکرشم نمیکردم که تو اینجور موقعی که خونه کسی نیست و تنها هستم یهو این با پای خودش بلند شه بیاد و تو یکساعتی که گذشت تا بیاد من نقشه کشیدم اونقدر هیجان زده بودم که نشسته بودم پشت در تا بیاد تا تقه اولی به در خورد من باز کردم دیدم با تعجب گفت پشت در بودین ؟ یهو موندم چی بگم ، منتها زودی طبیعی کردم وگفتم برق نبود گفتم یموقع پشت در نمونین گفت خوب تماس میگرفتم دیگه
خیلی کش نمیدم اونروز موفق شدم رامش کنم و نهایتا با اینکه خیلی سعی میکرد به من نزدیک نشه ولی اخرش مقاومتش شکست و من بی اغراق اونروز حسی رو تجربه کردم که تصور نمیکردم سکس چنین حسی داشته باشه با اینکه مرتبه دومی بود که رابطه جنسی داشتم و سالها هم بعد از بار اول بود ولی چنین دردی که گاها تو داستانها مینویسن رو من احساس نکردم در مقابل یک لذتی داشت که تا کسی تجربه نکنه نمیتونه تصور کنه
دمت گرم ایول دم مجیدهم گرم که اینقدر باهات پایه هستش💞
با خوندن این داستان دوباره زنم هوس کیر کلفت کرده و داریم برنامهریزی میکنیم برای یک ضربدری داغ
عالی هستی ادامه بده دوست داشتی ما هم هستیم بیا پی وی