امیدوارم از داستان اولین تجربه من خوشتون بیاد. سعی کردم با جزئیات بنویسمش.
من مبینم و 21 سالمه، دختر خالم هستی 3 سال از من بزرگتره و با اینکه قدش کمی کوتاهه اما اندامه بشدت جذابی داره بخصوص پاهای سفید و خوردنیش.
وقتی 17 سالم بود هستی دانشگاه شهرما قبول شد و اومد خونه ما یه سه چهارماهی باما بود، من اولش هیچ حسی بهش نداشتم چون کم دیده بودمش اما کم کم باهم صمیمی شدیم، همیشه باهم شوخی میکردیم منم خیلی ماساژش میدادم یا به بهانه قلقلک به پاهاش دست میزدم. اکثر اوقات تو خونه کناره هم میشستیم و وقتی میخواستم یه چی نشونش بدم کامل خودشو از بغل میچسبوند بهم نرمی سینش رو میتونستم حس کنم موقع روبوسی سعی میکردیم گوشه لب همو ماچ کنیم یا زمین هم که میشستیم میومد پیشه من و یه پاشو میذاشت رو پای من، یه چندبارم اومد اتاقم میومد کنارم یه چی میپرسید من دراز کشیده بودم موقع رفتن یه دستشو میذاشت رو کیرم و بلند میشد خلاصه هر دو بهم آمار میدادیم ولی از اونجایی که من درونگرا و خجالتیم کاری نمیکردم.
بعد چندماه طبقه پایین خونمونو کرایه کردن و دخترخالم قرار شد تا آخر دانشگاهش اونجا بمونه. رابطمون صمیمیو صمیمی تر شد. یبار پدر ومادرم قرار شد برن یه سفر یه روزه به شهرستان سفر کاری. دختر خالم گفت من و مبین پیشه هم میمونیم بهش میگم بیاد پایین پیش من. ظهر پدرو مادرم رفتن و موقع ناهار صدام زد من رفتم پایین. دیدم یه شلوارک پوشیده با یه تی شرت گشاد که وقتی دولا میشد سین هاشو راحت میدیدم. منم نشستم فضا سنگین بود. ناهارو زدیم و بعدش لش کردیم جلو کولرو تلوزیون دیدیدیم. گفتم خیلی ماساژش میدادم گفت مبین میتونی ماساژم بدی. منم گفتم آره و دراز کشید و شروع کردم ماساژ دادن، رسیدم کف پاهاش بعد یه دیقه کیرم راست شد واییی پاهاش عاولی بودن تو چند سانتی صورتم با اون بوی بخصوص و حشری کننده هواسم نبود خیلی صورتمو به پاش نزدیک کردم. گفت مبین! یچی بهت میگم، نفست داره به پام میخوره خیلی وقته میدونم فوت فتیش داری ضربان قلبم یه لحظه تندتر شد اما لحنش آروم بود من مونده بودم چی بگم به تته پته افتادم که گفت اگه میخوای میتونی مزشون کنی، تا اینو گفت جفت پاهاشو آوردم بالا و صورتمو گذاشتم بینشون یه نفس عمیق کشیدم اوووووهههه خیلیییی حال دادم کم کم شروع کردم لیسیدنشون وای انگار تو بهشت بودم دیگه آمپر چسبونده بودم کیرمو درآوردم گذاشتم لای پاهاش گفت واستا بینم این چیه، پشتش به من بود، از بغل گوشش یه نگاه کرد گفت انتظار داشتم بزرگتر باشه، منم گفتم 14 سانته گف کار راه بندازه، کیرم داشت منفجر میشد به آهو اوه افتاده بودم فهمید داره آبم میاد گف صب کن برگشت روبه من شلوارکش آبی کمرنگ بود خیس خیس بود. بلند شد رفتیم رو تخت اتاق به پشت خوابید سرش برعکس از کناره تخت آویزون بود با اشاره گف بیا و تخمامو آروم گرف کیرمو کرد دهنشه وای گرمای دهنش عالی بود، 10 ثانیه نشد که آبم
تو دهنش اومد و همه رو خورد خواستم درش بیارم نذاشت باسنمو گرفت و هل داد به سمت صورتش وای باز کیرم شق شد یخورده تلمبه زد تو دهنش صداش عالیییییی بود. کیرمو درآورد از دهنش گفت بیا دراز بکش دراز کشیدم اومد روم دید زیاد نفس نفس میزنم گف اروم باش، ضربان قلبم فک کنم رو دویست بود با دستش کیرمو گرف و آروم آروم کرد تو سوراخ کونش یه آه عمیق کشید ترکیب آه هستی و حس و گرمای کونش حشری ترم کرد، یه ده ثانیه همینجوری بی حرکت بود بعد یواش یواش شروع کرد بالا پایین شدن باز به ده ثانیه نکشیده آبم اومد، آبم که اومد یه چندتا آه کشید آبت خیلی گرمه، من داشتم نفس نفس میزدم بلند شد از رو کیرم و گف من هنوز ارضا نشدم دراز کشید گفت بیا برام بخور بوی کصش عالی بود من 2 3 دیقه براش خوردم و ارضا شد من باز شق کرده بودم. منو کشید سمت خودش زبونو همو میخوردیم و اون با یه دست کیرمو میمالید و من باز ارضا شدم اما آب زیادی نیومد، هردومون دوست داشتیم ادامه بدیم ولی دیگه من نا نداشتم، حتی نمیتونستم از جام بلند شم پاهام میلرزید تو اتاق کولر نبود هردو خیس عرق بودیم فقط دست همو گرفتیم و لش کردیم.

نوشته: Berlin