اولین سکسم با زنم

1399/12/29

اسمم علی هستش، 26 سالمه و 6 ماه با زنی زیبا به اسم زینب که هم کار کاریم بود ازدواج کردم. زنم واقعا زیباست. چشماش قهوه ای بود، با موهای کوتاه سیاه. 4 روز بعد از سال تحویل 1396، ساعت اون موقع 10 شب بود. من داشتم با مادرم پشت تلفن درباره یک مهمونی که داییمون دعوتمون کرد با زنم زینب بیام، زنم داشت توی آشپزخانه شام کباب ماهیتابه ای با برنج میپشت.

“چشم مامان، حتما میام. دوست دارم خداحافظ” من تلفن رو قطع کردم، زینب با سینی شام به سمتم اومد، با اون لبخند زیباش. “‌‌ مامانت بود علی؟ چی گفت؟” زینب از من سوال کرد در حالی که داشت برای من دوی بشقات برنج می‌ریخت. “‌‌هیچی عزیزم. گفت که پس فردا مارو دعوت کرده بیام مهمونی خونه دایی حمید.” من توضیح دادم و زینب لبخند زد، بشقاب غذا رو پر از برنج و گوشت بهم داد.

“این که خیلی خوبه عزیزم. خوشحال میشم اگه بریم” زینب با شوق و ذوق گفت، شروع کرد به خوردن غذا. “‌‌آره، حتما میریم عزیزم” من قبل از اینکه شروع به خوردن غذا کنم گفتم. 20 دقیقه گذشت، شام تموم شد. ساعت 10 و بیست دقیقه بود. زینب تلوزیون رو روشن کرد تا برنامه خندهوانه رو ببینه. “عزیزم من داشتم فکر میکردم که با هم دیگه یک شب یک فیلم…” زینب وایساد، چشماشو گنده کرد و دید که من روی مبل خوابم برو، خیلی خسته بودم. زینب دستاشو رو شونه هام گزاشت، تلونم داد که بیدار شم.

“علی پاشو! الان برنامه شروع میشه!” زینب سعی کرد که منو بیدار کنه، ولی من سرمو بو سمت چه بردم درحالی که خواب بودم.“فقط یک خورده میخوام بخوابم!” یک مثل یک خوابالو مست گفتم. “تو همیشه اینو میگه، بعد همیشه دیر از خواب پا میشی!” زینب گفت. “پس منو صبح از خواب بیدار کن!” من با این حرفی که زدم باعث شدم که زینب عصبانی شه و منو به زور بیدارم کنه.

من در حالی که خواب بودم، یک چیزی حس کردم، یک چیز عجیب. چشمامو باز کردم، پایین رو دیدم و دیدم که زینب کیرمو از تو شلوارم درآورده، و دارشت برام از سمت چپم ساک میزد که بیدار شم." داری… چیکار میکنی؟" من با حال خوابالوییم گفتم. زینب کیرمو از تو دهنش درآورد و بهم نگاه کرد. “پس این تورو بیدار میکنه ها؟” زینب گفت، کیرمو تو دست چپش نگه داشتو، شروع کرد به ساک زدن. “بس کن…” من در حالی که داشتم محکم نفس میزدم گفتم.

دهن زینب خیلی خیس بود، میتونم زبونشو زیر کیرم حس کنم. زینب نصفه کیرمو تو دهنش کرد، تخمامو تو دست راستش نگه داشت بود و اون هارو خیلی نرو و آروم فشار میداد. با زبونش داشت سوراخ سر کیرمو میلیسید در حالی که کیرم تو دهنش بود. من شروع کردم به ناله کردم آروم. خیلی حس خوبی داشت. زینب سرش رو برام بالا و پایین می‌کرد و همینجوری داشت کیرمو میمکید. 4 دقیقه گذشت و زینب اصلا یک ثانیه هم وای نستاده بود. ناله های من داشت بلند تر میشد، آبم داشت میومد!

“ز-زینب. بس کن. اگه این کارو ادامه بدی…” من سعی کردم که متوقفش کنم، ولی زینب همینجوری داشت برام ساک میزد، تندتر و قوی تر که آبمو سریع بیاره! من دیگه نمیتونسم نگهش دارم، یک آه بلند کردم و هرچی آب داشتم تو دهنش خالی کردم‌! زینب کیرتو تو دهنش نگه داشت، و تمام آبمو بلعید. خیلی آروم کیرتو از تو دهنش درآورد و به من نگاه کرد. “خوب؟ بیدار شدی؟” زینب از من سوال کرد در حالی کیرم هنوز براش شق مونده بود. “آره، مرسی از تو~” من به زنم جواب دادم، زینب به کیرم که داشت براش میتپید نگاه کرد. “چ-چقدر بزرگه~” زینب گفت. “خوب؟ حالا میخوای چیکار کنیم؟” من سوال کردم، زینب تو چشام نگاه کرد. “علی؟ به نظرتو وقتش نیست؟” با این سؤالش من گیج شدم. “وقتی چی؟”

"به دنیا آوردن یک بچه… " من با این حرفش موندم، و جوابمو انتخاب کردم، دست راستشو تو دست راستم نگه داشتم، لبخند زدم. “آره، وقتشه~” من گفتم، زینب زوق کرد. “‌‌ جدی؟” زنم پرسید. “آره عزیزم. بریم اتاق خواب~” من گفتم و ما رفتیم به اتاق خواب. من لباسامو درآوردم و لخت شدم. رینبو تو بغلم گرفتمو، روش روی تخت خوابیدم. زینب لبخند زد و به چشام نگاه کرد. “علی، میخوامت~” زینب با لبخند گفت، من خوشحال شدم. “منم همینطور~” بعد این حرفم، شروع کردیم به بوسیدن لب های همدیگه. چشمامون بسته بود، زبونمو داخل دهن زینب کردم. لباسای رینبو درآوردم و کامل لختش کردم.

بدن زینب خیلی زیبا بود، من گوش سمت چپ رینبو توی انگشتای دست راستم گرفتم و شروع کردم به لیسیدن و بوسیدن گوشش. دست راستم هم داشت سینه راستشو فشار میداد. صدای آه و ناله های زینب منو حشری تر و حشری تر می‌کرد. من با زبونم گلوش رو اومدم پایین، رسیدم به ممه هاش و پستون سمت چپش رو مکیدم. “آآآه علی~!” زینب اسم منو ناله کرد. رفتم سمت کسش، وای، کسش خیسم رد کرده بود.

کسشو با دستام باز کردمو، شروع به لیسیدن کسش خیس داغش کردم. ناله های زینب بلند تر شد، کسش خیلی خیس و شیرین بود. از طعمش لذت می‌بردم. “آآآی علی~ علی!” زینب بعد 3 دقیقه لیسیدن کسش منو صدا زد. من تو چشاش نگاه کردم، زینب صورتش طوری بود که انگار داشت از حال میرفت. “بکن تو~ خواهش میکنم~” زینب منو التماس کرد که بگامش.

من خودمو آروم دوباره رو زینب انداختم، کیر شق شدمو تو کسش خیلی آروم فرو کردم.“آآآاآه!” زینب ناله بلند کرد، دست راست همدیگر رو روی تخت نگه داشتیم، زینب به چشام خیره شد درحالی که من شروع کردم به عقب و جلو کردن کیرم تو کس تنگه خیسش. “زینب، درد نداره؟” من درحالی که داشتم برای اولین بار زنمو می گاییدم پرسیدم. “نه علی، خیلی حس خوبی داره~” زینب در حالی ناله کردن گفت. من میتونستم حس کنم که کسش داشت خیس تر میشد، از کسش صدای خیسی می‌شوند هر وقتی که من کیرمو توش فرو میکردم.

“علی~ محکم تر!” زینب ناله بلند از لذت کرد. من شروع کردم به تلمبه زدن سریع، و محکم. زینم دیگه داشت جیغ میزد از این همه حس خوب. صدای نالهاش منو خیلی حشری کرده بود، من رینبو تو بغلم کردم، و لباشو خیلی محکم داشتم میبوسیدم. زینب هم درحالی که تو بغلم بود و داشت منو میبوسید، کونشو عقب و جلو می‌کرد، و کیرمو داشت داخل کسش فشار میداد. زینب منو روی تخت پهن کرد، روی من نشست، کونشو داشت بالا و پایین میکردم و با صدای بلند داشت اسممو ناله می‌کرد.

10 دقیقه گذشت و زینب کونشو هنوز داشت تکون میداد. “زینب! آبم داره میاد!” من ناله کردم، زینب تو چشام نگاه کرد. کونشو تندتر از قبل داشت حرکت میداد. “بریزش داخلم! آب کیرتو بریم تو کسم! بیا بچه دار شیم! علی! بیا!” زینب در حال ناله کردن گفت. من دستامو رو جفت باسن هاسگش گذاشتم، بالا و پایینش میکردم. زینبو نشوندم رو کیرم که. کیرم بیشتر بره داخلش! “‌‌زینننننب!” اسمشو فریاد زدم و آبمو داخلش خالی کردم. “علییییییی!” زینبم اسممو فریاد زد. من بلند شدم و زینبو بغل کردم، آب کیرم داشت شر شر از تو کسش که کیرم هنوز توش بود داشت میوند بیرون. “دوست دارم~” زینب گفت، لب هامو بوسید. “منم دوست دارم” من قبل از بوسیدنش گفتم.

ساعت 12 شب بود و من و زینب داشتیم میخوابیدیم. “خوب علی، پسر یا دختر؟” زینب با خنده بهم گفت، من لبخند زدم. “من همیشه یک دختر میخواستم، درست شکل مادرش~” من گفتم، زینب خندید. “ای جان علی خودمی. من یک پسر میخوام، مثل باباش~” زینب گفت. “مهم نیست پسر یا دختر، مهم اینه که، ما یک خانواده قرار تشکیل بدیم.” زینب گفت، من دست راستشو تو دستام نگه داشتم. “یک خانواده خوشحال و خوشبخت~” من گفتم، لبش رو یک بوس کوچولو کردم. “شب بخیر علی~” “شب بخیر زینب~” و ما شروع به خوابیدن کردیم.

نوشته: کیر ناشناس


👍 1
👎 25
28401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

798072
2021-03-19 01:21:04 +0330 +0330

زنت همکار کاریت بود؟ مگه همکار غیر کاری هم داریم؟؟ زن داشتی با هم زندگی میکردین بعد اولین سکستون بود؟ قبلش باباشو میکردی؟؟ یه زمانی یه لاک غلط گیر و یه استاد شهریار بودن وقتی کسی با یه همچنین نگارشی کستان می نوشت حاملش میکردن !! یادشون گرامی!!


798073
2021-03-19 01:21:07 +0330 +0330

نوشتی اولین سکس با زنت ، بعد برای بچه دار شدن بوده؟ حاجی سکس و برا لذتش انجام میدن نه فقط برا بچه دار شدن . نویسنده ها چند ساله شدن ده دوازده ساله؟

5 ❤️

798090
2021-03-19 01:51:56 +0330 +0330

غلط املائی داشت…البته نمیشه گفت غلط فقط برعکس گفتی یه کلمرو چند بار…حداقل یه بار دو بار نه دیگه بیشتر…دقت بیشتر میکردی بهتر میشد!!حداقل به مغزت بیشتر فشار میاوردی تا چنتا چیزه منطقی تر مینوشتی!!
حرفی نیست…

1 ❤️

798105
2021-03-19 02:10:09 +0330 +0330

جق برا جوانان عیب نیست🤣🤣🤣

3 ❤️

798131
2021-03-19 03:34:33 +0330 +0330

مگه میشه؟؟؟ زنت بوده بعد اولین سکستون بوده در حالی که آماده میشدید واسه بچه؟!!!
دیس

3 ❤️

798137
2021-03-19 04:01:42 +0330 +0330

چی نوشتی.اصلا نمیشه جملاتو به هم ربط داد

1 ❤️

798143
2021-03-19 04:30:54 +0330 +0330

دقیقا تفکرات یک متجلق مفلوک. کسی که ادعا میکنه زن و شوهرن و اینقدر رمانتیک هستن نمیاد تز بچه دار شدنش رو اینجا جار بزنه. بابا فهمیدیم که ته مونده آب دومت رو ریختی تو کس زینب اونم اینقدر زیاد برای بار دوم که میخواستی بچه دار هم بشی اون اومد روت… نکنه اون ریخت توت که تو حامله بشی؟ کیر دایناسور تیرکس تو غده هیپوفیز ت خوب شد لوزالمعده ت از مخرجت نزد بیرون اینقدر به مغز فندقت تخیل دادی که زنی که تو خونته برای اولین بار باهاش سکس کنی نکنه تا الان داشتی عمه بابا بزرگشو میکردی تازه فهمیدی این زنته باید بکنیش برای بار اول اونم همون بار اول و کام نگرفته بخواید بچه دار بشید کس مغز وقتی دستت به دودولته چنان مغز معیوبت قفل میکنه که نمیدونی رو کدوم گوه خوری زوم کردی

3 ❤️

798144
2021-03-19 04:32:48 +0330 +0330

****علاوه بر غلطهای املایی و انشایی، انگار عجله داشتی که زود داستان رو تمام کنی، علاوه بر اون، به سبک و سیاق نوشتار داستانهای کلاسیک انگلیسی، جهت تاکید جملات شخصیتها جمله خبری را در انتهای آنها میاوردید که نقل قول کرده باشید، این باعث به هم ربختن ذهنیت خواننده میشد. مثال:

دست راستشو تو دست راستم نگه داشتم، لبخند زدم.
“آره، وقتشه~” من گفتم،
زینب زوق( ذوق) کرد.
“‌‌ جدی؟” زنم پرسید.
“آره عزیزم. بریم اتاق خواب~” من گفتم.
و ما رفتیم به اتاق خواب.

3 ❤️

798152
2021-03-19 05:17:01 +0330 +0330

بیشتر به نظر میومد در راستای ترویج فرزند آوری بود تا داستان سکسی. اینقدر که این نوچه های مرتیکه خامنه ای با مول ملت همه جا هستن آدم با ربط و بی ربط به همه تهمت میزنه…

1 ❤️

798163
2021-03-19 06:23:00 +0330 +0330

با لبخند بهت میگم، خرچنگ، ننویس!
فکرکنم دو تا دست راست و یک دست چپ داری!
دست راستت که اینطوری:
من گوش سمت چپ رینبو توی انگشتای دست راستم گرفتم و شروع کردم به لیسیدن و بوسیدن گوشش. دست راستم هم داشت سینه راستشو فشار میداد.
دست چپت هم مثل وقتی داشتی کصتان تایپ میکردی، تو کونت یا تو شورتت بود!
کیر رِمبو تو چشمات!

2 ❤️

798174
2021-03-19 09:05:09 +0330 +0330

کیرم تو کوص زنت و خاهرت،کوصکش پفیوس،نوشتن بلد نیسی براچی گوه اضافی میخوری

3 ❤️

798175
2021-03-19 09:06:01 +0330 +0330

اِ این علیِ
ا علی زنت داره کص میده
ا علی ابم داره میریزه تو کص زنت
ا علی زنت جنده
کص کش

0 ❤️

798195
2021-03-19 12:26:57 +0330 +0330

شما بیا اینو بخور سوسیسه.

0 ❤️

798196
2021-03-19 12:36:03 +0330 +0330

به ذره هم اگ قرار بود باحال باشه ریدی با نوشتنت، به ساعت نقل قول بعد تهش میگه کی گفت، خب کیری همون اول بگو فلانی دو نقطه بزار دیگ چرا کیر میزنی تو کص داستان

0 ❤️

798205
2021-03-19 15:00:45 +0330 +0330

الدنگ گفتی اولین سکس ، پس چرا حرفی از پرده نزدی؟
آها صفر زنتو یکی قبل تو زده پس شدی زن جنده
الدنگ گفتی 6 ماه با زینب ازدواج کردی ، پس تو این 6 ماه
مثل اوا خواهرا بقلش میخوابیدی؟
پس شدی کونی
الدنگ 6 ماه صبر کردی تا فصل جفت گیریت برسه که فقط بچه بسازی؟
پس شدی حیوون
پس زن جنده کونی حیوان ننویس

0 ❤️

798224
2021-03-19 21:44:40 +0330 +0330

آخه مجبوری مگه؟
نمی‌دونم چه نیازی می‌بینن بعضیها که حتما بنویسن؟!

0 ❤️

798230
2021-03-19 23:11:49 +0330 +0330

یعنی شاشیدم تو سوراخای گوشت با این جفنگیاتی که بافتی کلا ده خط خوندم ،فهمیدیم چه گوهیه

1 ❤️

798272
2021-03-20 01:37:47 +0330 +0330

آدمین کیرم تو کونت شبه عیدی آخه این چی بود گذاشتی گوز پیچ شدیم آخه این چه کوسی بود کیرمون خوابید کونی

0 ❤️

798795
2021-03-22 21:14:20 +0430 +0430

ریدم تو این سبک نوشتار همش داشتم میگشتم که این جمله کدومشون گفتن
ولی با این وجود همین که تصمیم گرفتی در مورد عشق و عاشقی و زن و شوهر بنویسی و در مورد خیانت ننویسی خودش خیلیه

0 ❤️