سلام میخوام اولین داستان با اولین سکس بگم اگه خوشتون اومد همه خاطراتمو مینویسم
این داستان برمیگرده به ۱۹ سالگیم یه مستاجر داشتیم که ۲۵ سالش بود بیوه بود یه بچه داشت
قد ۱۶۵ وزن ۶۰ اینا بود
منم ۱۸۰ قدم وزنم ۷۸
من سرباز تازه تموم شده بود بماند که کسری خدمت داشتم . بریم سر اصل مطلب
این خانوم اسمش زهرا بود که همش برام غذا درس میکرد اینا منم اولا تو باغ نبودم بیشتر از اون میترسیدم بابا مامانم یه وقت ببینن زشت بشه برام
یه شب با دوستام بودم مشروب میخوردیم من یه عکس دسته جمعی گرفتم گذاشتم فیسبوکم سلامتی این حرفا . بعد نیم ساعتی یه پیام اومد از زهرا که خصوصی فرستاده بود شام برات درس کردم این حرفا گفتم بیرونم گفت بله دیدم عکستو بیا شب اینجا گفتم بابا مامانم ببینه کیر خر میشه گفت هر جور مایلی جواب نداد . بعد رفیقم گفت خر میخاره طرف چرا نمیفهمی . زهرا ادم چادری بود مذهبی من هیچ فکری نداشتم راجبش برام غذا هینا درس میکرد منم فکر میکردم تنها حتمی من سنم کمه چند سالی مستاجرمونه باهام راحته اینا خلاصه رفیقم باعث شد پیام بدم به زهرا بگم باشه شام میام اینا بعد اخر شب ساعت ۱۱ و نیم اینا رفتم سمت خونه در باز کردم دیدم زهرا پیام داد بهم اومدی گفتم اره رفتم خونشون نشستم رو مبل دیدم خبری نیست در باز کرده کجا خودش دیدم خانوم باز با چادر خونه اومد گفتم نه بابا این وا بده نیست خودمو علاف کردم خلاصه اومد سفره شام این چیزا چید خودش نشست گفتم تا الان شام نخوردی گفت نه گفتی میام نخوردیم اینا گفتم چرا ازدواج نمیکنی خب جوانی اینا باز حرفا تکراری زد که نه اینا فلان . زهرا خیاطی میکرد تو یه تولیدی زندگیش میگذشت خلاصه . بعد شام نشستم رو مبل زهرا داشت ظرف میشست گفتم کمک نمیخوای گفت نه بشین میام دیدم با میوه ایتا اومد . نشست رو مبل گفت چرا مشروب می خوری گفتم چیکار کنم جوانیم دیگه تفریحی نداریم . کلی سوال پیچم کرد منم میگفتم نمیشه تفریح نکرد این حرفا گفت گناه اینا . یهو منم گفتم تو ۳ سال اینجای این هنه اومدم اینجا چادرت سرته دوس داری منم گیر بدم چرا جادر سر میکنی خندید گفت مست کردی پرو شدیا گفتم پرو نشدم تو این ۳ سال دیگه من شناختی دیگه . گفت تو خوشگلی جوانی بچه ای هنوز حیفی اینا مشروب داغونت میکنه از اینجور حرفا . بعد گفتم برم بخوابم گفت بشین اینجوری بری خونه بابات چیزی نمیگه گفتم نه بابا این حرفا گفت بشین بهتر شدی میری . پا شد بره سمت اشپزخوته چادرش گیر کرد مبل افتاد یهو دیدم اوه یه تاپ مشکی با یه شلوار حوله ای اوفف چه سینه و کمری داشتی بدن سفیدش دیدم کسخل شدم یهو گفتم عجب چیزی یه عمر ندیدما زیر چادره تو دهنم البته. بدون که واکنشی نشون بده چادر افتاده رفت اشپزخونه بعد چند دقیقه با چای اومد .گفتم بیا بشین من چیزی نمیخوام نگاهم هی رو سینه اش بود گفت مستی چیو نگاه میکنی . گفتم والا مستم نباشه ادم بدن سفید میبینه گفت پروی چقدر تو اخه گفتم مستم دیگه یه چی میگم ناراخت نشو خندید اومد کنارم گفت نگاه نکن اونجوری بهم حداقل گفتم نمیشه خو دستم بردم رو شونه اش گفتم ۳ ساله چی از دست دادما بعد رفتم بوسش کنم دیدم هیچ واکنشی نداره . از بوس لپاش رفتم سمت لبش بوس کردم گفت چرا اینکارو کردی گفتم بعد ۳ سال نمیتونم مستاجر خوشگلو بوس کنم دیدم سکوت کردو لپاش قرمز شد منم دوباره لباشو بوس کردمو دیدم اونم همراهی میکنه بلندش کردم اوردم رو پاهام نشوندم شروع کردم لب گرفتن دستمو از کمر زیر تاپ مشکی جذبش رد کردم بدنشو کمرشو میمالیدم اونم اهی کشید گفت وای دارم دیونه میشم . بعد همونجور با دستم تامشو کشیدم بالا از سزش در اوردم اوف سفید بود انقدر دستم رو بندش میخورد جای انگشتم رو بدن میموند چند ثانیه گفتم جون سفیدک من حرفی نمیزد کلن ساکت بود نمیدونم چرا دست انداختم سوتین باز کررم سینه ۸۵ میشد قشنگ ولی یه کوجولو رو به پایین گلابی شکل نوک قهوه ای روشن لبمو گذاشتم رو نوک سینه اش خودشو کشید یه عقب چشاش بست لبشو گاز زد گفتم الان دیگه وقتشه . بلندش کردم بردم اتاق دیرم تخت نداره یه تشک انداختیم خوابوندم رو دشک شروع کردن لاله گوش گردن لب سینه اتقدر خوردم تا نافش اینارو خوردم چند دقیقهای بعد دیرم بدنش میلرزه انقدر حشری شده بود شعوار کشیدج پایین دیدم شورت معمولی سفید پوشیده ولی خیس خالی . شورت در اوردم پاشو باز کردم رونشو مک میزدم تا زانو میاومدم بالا هی تکرار کردم رفتم رو چوچولش خوردن داشت بی هوش میشد منم مستم کیرم سیخ شده . بعد باز خوردم بدنو لباس کندم پاهاشو باز کردن سر کیرم رو کسش تنطیم کردم رو کوسش کیرمو میکشیدم سر کیرمم تو دم سوراخ میبردم سرش میکردم تو هی در میاوردم چند بهری تکرار کردم دست دور کردم حلقه کرد کشید سمت خودش کل کیرم برای اولین بار تو کوس میرفت یه گرما داشت که داشت سر میکرد انگار سرکننده زدن بهم شل شدم روش خوابیدم روش لبام گداشتم رو لبش کل سکسمون اصلا حرف نزد زهرا نمیدونم چراشو . همونجور افتادم روش شروع کردم تلمبه زدن اه اوخ زهرا در اومده بود هر ۴ ۵ دقیقه میلرزید ارضا میشد بعدها فهمیدم چقدر حشری تند تند ارضا میشه . من مست بودم ۱۵ ۲۰ دقیقه تلمبه زدم ابم داشت جیاوجد کیر در اوردم ریختم رو شکمش افتادم کنارش زهرا پاشد رفت حموم کمر مایین شست اومد گفتم بیا بغلت کنم اومد بغلم بوسش کردم بهش گفتم تو این جند سال از دست دادمت ولی دیگه مال خودمی . خلاصه زهرا رفت چون دادهشم ازدواج کرد زهرا رفت که داداشم بره سر خوته زندنگیش . ولی ۱ ۲ سال سکس داشتیم هفته جند بار بعدها گفت که خوشش میاومده از من این حرفا تو سکسم پر حرف شده بود دفعه اولش بوده ساکت بود اجیدوارم دوسداشته باشین
نوشته: Amir
کمتر جق بزن کوصخل خودت فهمیدی چه خوزه احوالاتی نوشتی سر و تهش چرت و پرت و خالی بندی و دروغ محض
اینا و کیییر خررررر گاییدی مغز مونو
کی مجبورت کرده بنویسی
از هر ۵ تا کلمه ۳ تاش (اینا) بود
میگم قبل از کپی پیست و اینا یه سری خودت بخون و اینا تا بفهمی چی نو شتی و اینا حداقل اینقدر غلط املایی نداشته باشی و اینا
میگی گفته اولین بارش بوده بعد چجوری پرده نداشته
تو که راست میگی و اینا ولی کیرم دهن دروغگو اینا
من احساس میکنم ایسگامون میگرفتی اینا و کیر خر اینا یه وسیله بود که مادرتو جر داد کله کیری گم شو نبینمت
ریدم اینا به این نوشتارت اینا مگه زورت کردن اینا که حتما بنویسی اینا.
احتمالا ۲۴ماه کسری از خدمت داشتی که تو ۱۹ سالگی سربازیت تموم شده که در اون حالت اسمش دیگه کسری خدمت نیست و میشه معافیت
و باتوجه به نگارشت و تعریفاتت احتمالا معافیتت پزشکی بوده
و مختص افراد با زوال عقلی…
که خانوادت و اینا و اونا بخاطر اینکه خدشهای تو روحیهت وارد نشه بهت گفتن کسری خدمت داشتی…
آخه چه معنی داره وقتی مامان بابات تو خونه هستن، مستاجرتون برای تو غذا درست کنه…
بعد یه خانم مذهبی چادرش از سرش بیفته و تو هنوزم ک هنوزه فکر میکنی ب مبل گیر کرده و دیگه چون تو بدنشو دیدی بی خیال حجابش شده …
واقعا حیف اون مشروبی که تو خوردی…
ولی واقعا کاری به املا و نگارش داستان ندارم
علت حضور ادمین چیه؟
بی دلیل فقط اکانتها رو مسدود کنه؟
آیا ادمین نباید داستانها رو بازبینی کنه و یا لااقل هر داستانی رو تو سایت نذاره؟
خسته نباشی جناب ادمین
😂😜😂😜
چند خط اخر قشنگ معلومه جق میزدی و اینا.ابت اومده و اینا .ریدی با تایپ کردنت و اینا.
ابم داشت جیاوجد؟؟؟؟😳😳😳😳
کمرمایین؟؟؟؟😱😱
اجیدوارم؟؟؟؟؟؟😵😵😵😵😵😵😵😵😵
خلاصه و اینا که کیرم و اینا دهنت و اینا با داستانتو اینا.
دیوث😐😐😐😐😐😐😐
ریدم تو داستانت اینا کون گشاد اینا چرا انقد غلط داری اینا
مامانتو گاییدم کسکش که ابروی هرچی مشروب خور بردی بی ناموس تو اب بخوری 1سال سیامستی کونی کستان نویس شیشه ای
ریدم تو این نگارش و سبک نوشتنت و از این حرفا و اینا…
کیرم تو کون خودت اینا با مامانت اینا با آبجیت اینا
اینا و کیر خر،هر سه کلمه یه اینا توش نوشته شده
میرفتی پادگان همسایه ها ننتو آبجیتو میگاییدن
جقی
فکر کنم همون جا که نوشتی ابت اومد اب خودتم موقع نوشتن اومد چون حس میکنم چشمات تار شد بعدش دیگه اجاجبد و اجیدوارم و رفتی واجه جودت دیجه
کیر خر تو کون مامانش که موقع داستان نویسی جق بزنه
آره فلان بود داستانت بعد فلان میشه فلان بنویسی فلانتر میشه
اومدم داستان بخونم اینا،کیرم اینا دهنت اینا لاشی اینا گمشو اینا
کیر الاغ قبرسی تو سوادت و اینا ، مردک مجلوق متوهم ، آدم هر کسشعری که به اون کله پوکش رسید که با قلمش و اینا تفت نباید بده و اینا
میشه دیگه ننویسید و اینا ؟ کص مغز مریض و اینا زهر مار و اینا
درد و مرض اینا
کیر خر و اینا
کدوم اسکلی با داشتن لاین و تلگرام و وی چت و واتساپ و اینستاگرام
فیسبوک رو روشن میذاره و فعالیت میکنه توش و اینا
امیر تو اینا و اونا و ما هم با همین اینا اگه گفتی حالا گی با اینا و کی با اونا ؟ سگ زرد وقت گاییدنت چهچه بلبلی بزنه و این حرفا … آخه بزغاله این چی بود نوشتی همش ایتا و. ووووو…
جان مادرت اینطوری دیگه حرف نزن چون مشخصه حتی حرف زدنت و بلد نیستی . البته بگم شاید خیلی بچه با عشق و با حالی هم باشی اما چون این جوری حرف میزنی هرکسی و از خودت فراری میدی اگر میخوای حتی دوست دختر درست و حسابی پیدا کنی از من بتو نصیحت باور کن اگر بلد نباشی حرف بزنی این وُعیت و پیدا میکنی
اول کیرم تو نگارش تخمی ایت، دوم مگه بچه نداشت پس چطوری کردیش بچه هه بیدار نشد؟
کیرم دهنت واینا
سعی کن همیشه در حال سکس باشی واینا
چون اینا گفتن تو حالت سکس یادت میره😂😂😂
کیر خر اینا و کیر گاو اینا و کیر فیل اینا و کیر زرافه اینا و همه اینا اول تو کون کل فامیلت اینا بعد بلافاصله اینا تا مرحله ارضا اینا تو دهنت اینا
دستتو از شورت دربیار گمراه منحرف جقی فک کرده ماهم مثل خودش خریم توهوماتشو باور بکنیم
مملکت و اینا نیست اینا ، شده تولیدی جنده و اینا ، هر بچه کونی و اینا و جلقی و اینا هی براحتی و اینا میگه کُس و اینا کردم و اینجوریا و اینا .
منتظر بودم آخرش بگی این رود انشای من اینا، اینا و اونا کلاس سوم ب
ریدم اینا به نگارشت اینا و اونا
بعضیا هنوز نمیدونن نوشتن داستان با تعریف کردن فرق میکنه، اینا و این حرفا تو تعریف کردن کلامیه، اونم نه انقد زیاد، نقطه و ویرگول هم تو نوشته باید باشه تا کسی میخونه کامل متوجه بشه چی داری میگی، ضمنا یه جاهاییش معلوم بود داری جق سرعتی میزنی غلطای املایی و انشایی زیاد داشتی، اما موضوع خوبی بود که اگه درست نوشته بودی چیز جاابی از آب در میومد.آره و اینا در کل افتضاح بود و این حرفا
سيكيم آغزووا اينا
كصكش اينا كدوم خري اينا گفته داستان اينا بنويس اينا ، بدو جقتو بزن شاشو
خوشمون نیومد اینا
کیر معلم ادبیاتت تو دهنت اینا
اسب آبی خمیازه بکشه تو کون بابات و اونا که کاندوم نکشیدن سر کیرشون و باعث شدن ننه ت یه بچه کونی و اینایی مث تو رو پس بندازه
هنوز نخونده میگم کسشری بیش نبود زاییده ی ذهن یه مجلوق نوزده ساله
من تا حالا زیر هیچ داستانی کامنت نذاشتم
اما کیر اسب رستم تو کونت اینا
آخه کس مشنگ اینا
آدم انقد اینا مینویسه اینا
انقد اینا اینا نوشتی مخم گاییده شد اینا
سلام اینا.
میخواستم بگم اینا چیه نوشتی اینا.
اخه همش اینا بود اینا.
اینا بدرد نمیخورد حوصلم سر رفت اینا.
برای همین کامل نخوندمش اینا.
دروغ اینا هم زیاد داشتی.ننویس جانم ننوبس اینا
هنگام نوشتن داستان از جق زدن خودداری کنید.روابط عمومی کستان نویسی ،خدا وکیلی خودت خوندی چی نوشتی؟ریدی مجلوق بدبخت
داستان مال نوزده سالگیته بعد تازه سربازیت تموم شده بود؟!!
خب بچه کونی اول یه حساب کتاب بکن بعد کسشعر بگو.