اولین سکس ، اولین استرس

1399/11/13

من اون روزا سرباز بودم تو یکی از شهرای همسایه ، از طریق اینستاگرام با یه دختری که تو یکی از بیمارستانای شهرمون کار میکرد اشنا شده بودم ، همدم همدیگه بودیم تو روزایی که واقعا از لحاظ روحی تنها بودم اولین دختری بود که باهاش راحت حرف میزدم دختر خیلی خوب و خونگرم و صاف و ساده ای بود واقعا همدمم شده بود ازش ارامش میگرفتم و خودمم سعی میکردم حتی شده از لحاظ روحی کمکش کنم.
بعد مدت کوتاهی حرفامون به جاهای باریک کشید مثلا یادم میاد بهش گفته بودم تا حالا کسی رو نبوسیدم و اون بهم قول داد یادم بده ، اولین بار باهم رفتیم لب ساحل همونجا کلی حرف زدیم ، عکس گرفتیم و البته تمرین بوسه !
روزای شادی بود کلا ، تو راه برگشت خودش حرفو ابدار کرد و کشید به اینجا که اون حلقویه ( البته قبلا هم خودم میدونستم که یبار از جدا شده ) خودمو زدم به نادونی که یعنی چی و اینا که بهم گفت خودش هم نمیدونست و موقع جدایی و داستان پزشک قانونی متوجه این شد و با بازار گرمی گفت پرده حلقوی باعث تنگ شدن بیشتر واژن میشه … خلاصه اون روز علاوه بر کمبود وقت پریود بودن خانم و خجالت شدید من و بی مکانی باعث شد همون بوسه ها و گشت و گذار بشه عایدی ما از اولین دیدار…
یواش یواش پیش می رفتیم ، شبایی که من تو بهداری کشیک بودم ( عموما تو محل خدمتم موبایل داشتم به دلیل شرایطی ) چت های سکسی میکردیم و عکسای سکسی برام میفرستاد…
یکی دو با بار دیگه تو همون دو هفته باهم رفتیم بیرون و بعد لب و لاس به خوردن اون ختم شد ، واقعا لذت خوبی میداد …
یه مدت بعد اون روز دریا بعد شیفت بیمارستانش قرار گذاشتیم برم دنبالش و بریم دور دور ( البته وقتمون خیلی کم بود عموما به دلایل شرایط کاری و خانواده اون ) من قصد خاصی نداشتم اون شب فقط قبلش بهش گفته بودم بیا یبار دیگه بوسه رو تمرین کنیم ، القصه با یه پراید رفتم جلو بیمارستانش و سوارش کردم چن دقیقه ای گشتیم ، بارون میومد ، اخرای پاییز بود ، یکم حرف زدیم منم شیطونیم گل کرد و رفتم تو یکی از کوچه های خلوت شهرمون ، یه کوچه بن بست که خونه های ویلایی داشت ساعت حدود هفت شب بود ، کسی تو کوچه نبود ، اخر کوچه یجای تاریک پارک کردم چند کلمه گفتیم و نمیدونم چی شد یهو لبامون رفت رو هم ، از خودمون بخوام بگم من یه پسر با قد و هیکل معمولی و اون هم یه دختر معمولی با لبای بزرگ و سکسی ، سینه های به نسبت هیکلش توی چشمتر و لوندی های منحصر به فرد ، القصه همون جلوی پراید مالش و پیچش شروع شد شیشه ها رو بخار گرفته بود جایی معلوم نبود ، دسته پشتی صندلی و کشیدم و خوابوندمش اینجوری احاطه ام بیشتر شد ، اونم با کیرم ور میرفت من با کسش تا اینکه عنان از کف دادیم و کار به پایین کشیدن شلوار کشید ، یکم براش مالیدم اومدم کسشو یکم خیس کنم با اب دهنم که گف مگه فیلم سوپره ؟! خودش خیس و امادست الان😂 تو همین حین حس کردم یه سایه دیدم کنار ماشین ، سریع از روش پا شدم و شلوارمو فقط کشیدم بالا ، بزور از لابلای بخار های شیشه دیدم یه پسری داره تو کوچه با موبایلش حرف میزنه به شانس بدمون لعنت فرستادمو با استرس تمام صحنه رو ترک کردیم ، ولی سطح تستسترون بدنم نذاشت بیخیال بشیم ، با اصرار و پافشاری من رفتیم یجای دیگه شهر که ادامه بدیم ، دوباره از نو شروع شد ، یکم لب و مالش و پیچش ، شلوارمو کشیدم پایین ، یکم برام خورد ، حرفه ای نبود چون یکم دندون میزد ولی کارشو خوب بلد بود منم از پشت دستمو رسوندم به کسش و میمالوندمش خیس خیس بود ، بعد یکی دو دیقه بلندش کردم و پشتی صندلیشو خوابوندن و دوباره رفتم روش ، کیرمو گذاشتم لای کسش و باهاش بازی کردم و یواش یواش شروع کردم به فرو کردن بعد چند ثانیه ابم اومد ریختم رو شکمش ، خودش لباسشو یکم بالا زده بود …
یکم از اینکه اینقد زود اومدم خجالت کشیدم که اون گفت احتمالا بخاطر استرس و شرایط بوده ولی اونم بدش نیومده بود …
خودمونو با دستمال تمیز کردیم ، یکم بوسیدمش و ازش تشکر کردم و رسوندمش خونشون و تا مدتها در مورد اون شب با هم حرف میزدیم…

نوشته: بهیار بیعار


👍 1
👎 9
16001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

789491
2021-02-01 11:35:48 +0330 +0330

جقی خان پس هنوز واست ساک نزدن بفهمی کسی ک دندون میزنه چ زجری بهت وارد میکنه😂

1 ❤️

789544
2021-02-01 17:19:17 +0330 +0330

خخخخ

0 ❤️

789591
2021-02-02 00:57:17 +0330 +0330

داستان شخمی بود

0 ❤️

789740
2021-02-02 15:29:59 +0330 +0330

عجب

0 ❤️