سلام اولین داستانمه دارم مینویسم
اسمم مهیاره و ۱۹ سالمه الان خاطره برمیگرده به پارسال
یه دختر خاله دارم اسمش ریحانه س و الان ۱۷ سالشه
خب بریم سراغ ماجرا قرار شد بریم شهرستان اما پدرم میرفت پیش خانواده خودشو منو مادرم و خواهرم خونه ماوربزرگم بودیمو
خالمم با دخترش هر روز سر میزدن به مادر بزرگم و تا شب اونجا میموندن ماهم که اونجا بویمو حسابی خوش میگزشت
زمستون بود هوا هم سرد بود رفتیم زیر کرسی تا استراحت کنیم
داشتم با دوستام چت میکردم میگفتم اینجا خیلی سرده و فلان دیدم ریحانه اومد کنارن گفت چکار میکنی گفتم هیچی خالم اومد گفت ما داریم میریم بیرون خالمو مامانم بعد گفتن وایسید پیش مامان بزرگو کمکش کنین
ما قبلا یه بار هم دیگه رو دس مالی کرده بودیم و اینا تو کونمون عروسی بود چون میشد راحت ننه جونو گول زد
بعدش من رفتم زیر کرسیو شروع کردم مالیدن رون ریحانه شهوتی شده بودم مثل سگ
دیدم نمیشه اینجا کاری کرده
هم خیلی گرم بود اون زیر هم ضایع میشد
رفتیم طبقه پایین تقریبا انباری بود
به بهونه درست کردن سیب زمینی اتیشی ک خیلی حال نیداد رفتیم پایین
سریع شلوارمو در اوردمو گفتم بکش پایین وقت نداریم
کسش ک پرده داشتو نمیشد درازش کردم رو مبلی ک تو اتاق پایین بود روغن برداشتم اوردم ریختم کف دستمو مالوندم به کیرم و کونش گفتم داگی شو و شد بعد کیرمو گزاشتم دم سوراخش اروم فشار دادم بعد چتد دقیقه بالاخره تونستم بازش کنم
اروم اروم تلمبه زدم و سینه هاشو میمالیدم بد دمرش کردمو پاشو دادم بالا دراز کشیدم روشو لباشو خوردم و میکردمش
بعد کیرمو دراوردم یادم افتاد اتیش درست کنم ضایع نشه یه اتیش درست کردیمو یه چند تا سیب زمینیم انداختم توش
بعد دوباره برگشتیم ادامه کار کیرمو بردم جلو دهنش گفتم بخور برام نمیخورد اخرشم نخورد بعد حرسن گرفت گفتم کونشو ماره میکنم بالش برداشتم گزاشتم جلو دهنشو شروع کردم سگی تلمبه زدن بعد یکی دو دقیقه ابمو ریختم تو کونش
افتادم روش بعد کیرمو پاک کردم و لباس پوشیدیمو یکم لب گرفتیم از همو رفتیم بالا با سیب زمینیا 😂
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: mahyar.11
مهیار آی چاقال مشخصه خیلی دادی دمت گرم ولی وسط سکس آتیش روشن کردن و سیب زمینی توش انداختن میشه حدود نیم ساعت که مشخصه بکنت دو نفر بودند نه عمو جون
بنظرم با اینکه کوتاه و چرت بود ولی اون حسی که شاید و باید بهم داد
من نمیدونم فقط ما میرینیم ینی این دخترا کونشون گوه نداره؟؟؟؟؟؟؟؟
زود بکش پایین وقت نداریم…
چه جمله ی اشنایی…
چه جوریه
همه سکس ها تو داستان تو شهرستان اتفاق میفته
یا میرن شهرستان
یا از شهرستان میان
خیلی دوست داشتم تصویری، این قسمت از سکس رو می دیدم. مخصوصا وقتی دمرش کردی و پاهاش رو دادی بالا!
"گفتم داگی شو و شد بعد کیرمو گزاشتم دم سوراخش اروم فشار دادم بعد چتد دقیقه بالاخره تونستم بازش کنم
اروم اروم تلمبه زدم و سینه هاشو میمالیدم بد دمرش کردمو پاشو دادم بالا دراز کشیدم روشو لباشو خوردم و میکردمش"
خونه زیرش انبار داشت؟ تو زیر زمین آتیش روشن کردین؟ شاسمیخ الدوله ایوبی اون سیب زمینی آتیشی که شنیدی سیب زمینی رو زیر خاکستر دفن میکنن آتیش روشن میکنن بعد میپزه درش میارن کسی سیب زمینی رو داخل آتیش نمیندازه معلومه چند دفعه ای بچه محلا به هوای سیب زمینی بردنت زیر زمین ولی دست خالی برگشتی که نمیدونی چی به چیه!! 😁