سلام به کاربران عزیز شهوانی اسم من الهامه و بیست سالمه میخوام خاطره اولین سکسمو با عشقم بگم براتون حدودای سال 98بود که من برای دانشگام و امورات خوابگاه موندن از شهر خودم اومدم شهر دیگه و تو خوابگاه برای اولین هفته تنهاییم که کسی از هم اتاقبام پیشم نبودن منم تصمیم گرفتم برم تو نخ چت کردن با پسرا تو اپ نزدیکا ،اونجا با ی پسری آشنا شدم که اسمش آرش بود و با بدنی فوق العاده ورزشی و سکسی از طریق عکس ایی ک فرستاد اولش قرار شد برای اینکه باور کنه دخترم ویدیو کال بگیره و ازم خواست که اگه واقعا دوسش دارم لخت لخت بیام کال منم قبول کردم به شرطی که اونم لخت باشه

خلاصه با دیدنش چشام چارتا بدن ورزشکار ی عالی و من در تمام طول مدت کال چشش از کیر20سانتیش برنمیداشتم که بقول خودش اگه میدیم با همین کیر چنان می گاییدم که تا دو ماه نتونم از تخت بلند سم ،خلاصه کال ی دو سه ساعتی طول کشید و بعد تازه شروع سکس چتامون ،قرار بود هروقت من حشرم برنه بالا بریم ویدیو کالو سکس چتو و با ویدیو حس و حالمونو ببینیم ا لب دادن شروع کردیم و تا رسیدیم به مالوندنو دخول برا ی لحظه فکر کردم الان رو تختمو داره کسمو می خوره وبا لب گیری کیرشو میکنه تو کسم و منم ناله های از سر درد ولذتمو سر میدم که نفهمیدم چیشد و صبح با صدای آلارم گوشیم بلند شدم تا دیگه خوابیدم ولی آرش عشقم پیام داده عشقم ببخشید خسته شدی و بهترین سکس چت عمرمو باهات داشتم منم براش بوس فرستادمو واینا که دیدم کلاسم دیر شده و سریع تو همون حالتی که از شدت شهوت دیشب آبم اومده بود بدون اینکه برم حموم سریع آماده شدمو و رفتم کلاس . ولی از شانس بدم اونروز باید برا اینکه پاس میشدم ی درسیو به استاد پیر و ا سن گذشتمون😑😒 کون میدادم کلاس ساعت هشت صبحو رفتم و بهم پی ام زد که اینم آدرس فلان جا بیا ،تو دلم هزار بار به خودم لعنت میدادم ک مجبورم به آرش خیانت کنم و قبل اینکه اون ا کون بکنم یکی دیگه لذت تنگیشو بجشه تو همین فکر و خیالا بودم که خودم رو روبه روی ساختمون یکه ا آدرس داده بود دیدم و زنگ ایفون رو زدم و گفت بیا بالا ولی هیچ وقت از اون صحنه ترسناکی که میدیم دوس نداشتم حرف بزنم😤😕😩😶 لخت لخت بودو با ی زنجیر و ترکه تو دست😵😨 سریع تو ی حرکت لختم کرد و با اون زنجیر دست و پامو بست و اومد طرف کونمو هی بم میگف قمبل کن منم ک دست و پام بسته و نمیشد و همش ترکه میزدم چشام از گریه خیس شده بودن. که دیدم کیرشو گرفت دستش و بای فشار محکم خشگ کیرشو کرد تو کونم ک همچین جیغی کشیدم که موهامو از پشت کشیدو و بهم گفت خفه شو جنده کوچولو ا ایی حرفش بدم میومد چن دقیقه ک گذشت پارگی کونمو توسط کیر گندش حس کردم ولی اون فقط میکرد و منم فریاد های از سر درد ، پشیمونی ولذت میکشیدمو و همش آرش جلو چشام رژه میرفت که حتما منو میکشه ی مدتی گذشت و تموم ابشو خالی کرد تو کونمو منم دلخوش که راحت شدم که دیدم بعد ا دو سه دقیقه ی ویبراتور اوردو وتو کونم گذاشت وگفت جنده تا صبح اینجایی با این حرفش گریم گرفته بود که دیدم آرش داره زنگ میزنه ولی هرچی التماسش کردم بذار جواب بدم نذاشت تا صبح از لذت و درد فقط جیغ میکشیدم وپارگی کونمو ک حالا هم آب منی استاد و خون ازش خارج میشد میدیم و گریه میکردم از هوش رفتم و صبح تو بغل آرش چشامو باز کردم از دیدنش تعحب کردم وقتی دید بهوش اومدم اومد طرفمو و با چشای پرز اشک گفت بهتری عمرم؟؟نمیدونستم چیشدع ازش می پرسیدم من کجام چیشد دیشب گفت هرچی زنگ میزدم فایده نداشت جواب نمیدادی حدودای چهار صبح ی پیر مرد گوشیو برداشت وگفت بیا این آدرس با دیدن بدن بی جونو بیهوشت ترسیدم و با پیرمردع گلاویز شدمو گفت خودش خواسته برا نمره دنیا رو سرم خراب شد که تو اینکارو کردی ولی بهت حق دادم و الان بهتری ؟گفتم نه کونم درد میکنه گفت اگه دوست داشته باشی و مایل باشی یکاری کنم که دردو فراموش کنی !همیشه تو رویاهام آرزوی سکس باهاشو داشتم ولی نه حالا ک یکی دیگه کونمو جر داده بود که گرمی لبی رو روی لبام حس کردم و همش زبونشو مک میزدم ولبشو میخوردم اووووومممم اوووووممممم دیگه درد کونم یادم رفته بود و تو فکر خوردن لباش بودم اومد رومو و از گردنم تا سینه هامو برام لیس زدو و نوک سینه هامو انقد مک زد تا کبودشون کرد و سریع رفت تو ی چشم به هم زدن کسمو و خورد وبا لب دادن کیرشو کرد تو کسم همچین تلمبع هایی میرد که کونمو و کمرم می‌لرزید و منم جیغ میزدم که دیدم ارروم روم نشست و درحالیکه با تلمبه عاش میخواس خودشو ارضا کنه ی لب حسابی ازم گرفتو و همینطوریکه گوشمو میخورد آروم بهم گفت :تبریک میگم عشقم خانومت کردم و کیرشو کشید بیرون و همراهش کلی خون و آب پاشید بیرون و با خالی شدن آب کسم ارضا شدم ولی آرش نه که یهو سر کیرشو گذاشت تو کونمو ده پونزده دقیقه تلمبه زدو و آبش و تو کونم خالی کرد و همونطوری بیجون روم افتاد دوتاییمون بیهوش شدیم و ی چن ساعت تو بغل هم خوابیدیم ولی وقتی بیدار شدم دیدم رفته و ی یادداشت گذاشته عشقم خیلی دوست دارم بیشتر ز همه زندگیمی عاشقتم ولی هرچی بهش زنگ میزدم نه گوشیشو برمیذاشت نه جواب پی اماام میذم حالم از خودمم بهم خورده بود هم استاد هم آرش جفتش به راهای مختف ی هفته گذشت و حالم.کمی بهتر قبل شد و آرش خودش پیام داد بیا ببینمت رفتم و با دیدنش ی سیلی بهش زدمو گفتم اگه هدقت سو استفاده بود پ چرا با حرفات فریبم دادی که ی لبخند ملیح زدو گفت شنیدم داره برات خواستگار میاد منم برا اینکه لجشو دربیارم گفتم آره دوسشم دارم که یهو دستمو گرفتو منو کشید بغلش و با بغض. نگام کرد عشقم الهام زندگیم من تو رو بیشتر همه زندگیم دوست دارم لطفا به خواستگار ت نه بگو ولی من قبول نکردم ولش کردم رفت وقتی شب خواستگارا اومدن باورم نشد خودشم شوکه شده بود تا مادرش منو قبلا دیدهه و ازم خوشش اومده و بدون اینکه آرش.بدون ه با مامانم صخبت کرده بود حالام آرش عشقمه و الان دو ساله که از زندگی مشترکمون میگذره و واقعا دوسش دارم همه دنیامه😍😍😘😘😘😘😘😘

نوشته: الهام