اولین سکس زندگیم (۱)

1397/09/10

سال 85 بود و من اون موقع “نجف آباد” اصفهان ترم 3 کاردانی بودم ، دانشگاه ما که بهش میگفتیم “نرکده” عاری از هرگونه دختر بود برای همین من دوست دختری نداشتم، قبل از اونم چون آدم کمرویی بودم و هم اون موقع موبایل به اون صورت نبود نتونسته بودم با کسی دوست بشم؛ بخاطر همین خیلی تو کف بودم؛
همه چیز تلفنی شروع شد! شبا با بچه ها همینجوری از یه عددی شماره میگرفتیم و مردم رو سر کار میذاشتیم، اگرم طرف دختر میبود که دیگه کارش زار بود، انقد که اذیتش میکردیم؛ با یکی از همینایی که 2-3 دفعه زنگش زده بودم و مزاحمش شدم بعد از یه مدت دوست شدم، اسمش نسرین بود ، تلفنی خیلی حرف میزدیم، بیشتر درددل میکرد و از کمبودایی که تو زندگی زناشویی داشت حرف میزد و منم دلداریش میدادم و شده بودم سنگ صبورش، از من دقیقا 7 سال بزرگتر بود؛ کسی نبود که تا حالا خیانت کرده باشه اما خب خیانتای شوهرش و کمبودایی که گذاشته بود اونو به این راه کشیده بود و البته سماجتای من نوجوان که از 13 سالگی تو کف رابطه بودم؛ چند ماهی گذشت و ما خیلی به هم وابسته شده بودیم بطوری که روزی چندین ساعت باهم حرف میزدیم، اون هم آزاد بود چون “طلاق عاطفی” گرفته بود، حتی شبا تلفنی باهم سکس میکردیم و ارضا میشدیم و میخوابیدیم، عجب حس و حال عجیبی بود! البته خیلی قضیه از اینی که میگم طولانی تر و مفصل تره ولی خب من خیلی دارم خلاصه مینویسم هرچند که تا همینجاشم احتمالا حوصلتون سر رفته که عذرخواهی میکنم، روزای خوب و البته استرس آور نزدیک بود و من تصمیم گرفته بودم که به دیدارش برم، مقصد یکی از شهرهای شمال کشور بود و برنامه این بود که توی یک هتل یا ویلا باهم باشیم، با اتوبوس تا تهران رفتم و اتوبوس رشت رو سوار شدم، پیاده و سپس سوار یک پژو شدم، یک ساعتی تو راه بودیم، خیلی خسته بودم ضبط ماشین یه آهنگ آروم از معین داشت پخش میکرد که انقد تو هپروت بودم که اصلا هیچوقت یادم نیومد که کدوم آهنگش بود ولی خب بهترین حس دنیارو داشتم، ما واقعا عاشق همدیگه شده بودیم و برای وصال لحظه شماری میکردیم، وقتی پیاده شدم با ماشین دوستش اومده بود دنبالم، خیلی خنده دار بود وضعیت، انقد سرعت میرفت که روی دست اندازا ماشین چنان بالا پایین میپرید که سر من میخورد به سقفش، با اینکه اولین دیدارمون بود ولی خب اصلا فرصت نشد که با آرامش همدیگه رو حتی نگاه کنیم، فقط همش به هم میگفتیم “دیونه” “دیونه”. منو رسوند به یه هتل و خودش برگشت خونه و منم یه اتاق رزرو کردم تو طبقه اول هتل، قرار این شد که فردا صبح نسرین بیاد و یه اتاق برای خودش بگیره و من برم پیشش، انقدر خسته بودم که خوابم برد برای شام بیدار شدم اما بعد از شام خیلی دیر خوابم گرفت، قبل از خواب چند تا از فیلمای سکسی که رو گوشیم انداخته بودم رو نگاه کردم و یک “کف دستی” جانانه زدم به افتخار پایان کف بریده ام!
صبح قبل از 6 بیدار شدم انگار که منو میخواستن ببرن اعدامم کنن، استرس تمام وجودمو گرفته بود که چی میشه و آیا همه چیز طبق نقشه پیش خواهد رفت و اینکه یه وقت نکنه بگیرنمون و هزار تا فکر و خیال دیگه! ساعت 8 اینا شد که نسرین تلفن زد که نزدیکای هتله منم گفتم که من میام پایین صبحونه، تو هم برو اتاقت رو بگیر و بهم خبر بده، موقع صبحونه خوردن تنم داشت میلرزید واقعا ! آخرای مهر ماه بود و هوا هم سرد شده بود اما لرزیدن من از استرس بود! به زور و بدبختی چند لقمه خامه عسلی که گذاشته بودن رو خوردم که دیدم اس داد که من اتاق گرفتم و طبقه چهارم هستم منم ج دادم که الان میام، با آسانسور رفتم بالا ، و بعد به سمت اتاقش با ترس میرفتم، موقعه ی رد شدن متوجه شدم که از جلوی اتاق مهماندارا گذشتم که داشتن 4-5 نفری باهم حرف میزدن! واااااااااااای مثل اینکه با تیر منو نشونه گرفته بودن! اصلا به پشت سرم نگاه نکردم و به راه خودم ادامه دادم، احساس کردم که منو دیدن و حتما با خودشون گفتن این پسره که طبقه اول بود اینجا چیکار میکرد؟! و حتما هم یواشکی ردمو دنبال کردن!!!، وارد راهروی بعدی شدم و در حالی که ضربان قلبم به بالاترین حد خودش رسیده بود بلافاصله وارد اتاقی شدم که لای درش باز گذاشته شده بود! خدای من قلبم داشت منفجر میشد!!! …

ادامه…

نوشته: احسان


👍 1
👎 5
11388 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

733263
2018-12-01 22:40:10 +0330 +0330

معلوم نیست کدوم سیبیل کلفتی تو هتل خفتت کرده چون هیچ جای ایران به زن تنها تو هتل اطاق نمیدن (dash)

2 ❤️

733291
2018-12-02 00:41:19 +0330 +0330

اهل ماساژ

0 ❤️

733348
2018-12-02 08:49:15 +0330 +0330

براستی دانشوبه گا دادی،
سردر او دانشگاه ننوشته بودن ندامتگاه معلولین ذهنی
‏‎ ‎

1 ❤️

733368
2018-12-02 11:40:09 +0330 +0330

خب کون گشاد جون…ما رو کشوندی تا این پایین که آخرش بگی ادامه دارد؟؟خب همون بالا مینوشتی سریال 90 قسمتی…
کیر تو کون بچگیات (dash)

1 ❤️

733612
2018-12-03 21:03:01 +0330 +0330

کدوم هتلی تو ایران به زن تنها اتاق میده بدون اجازه اماکن؟
برو جقی، برو…
عمو کاندومی پس یقت

0 ❤️